شماره ۵۸۱ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۷ خرداد
صفحه را ببند
چکش‌ها برای که به صدا درمی‌آیند؟!

سوشیانس شجاعی‌فرد طنزنویس

[email protected]

هر معرکه‌ای سه ضلع دارد:  جنسی که برایش معرکه گرفته‌اند، پول و معرکه‌گیر و البته مردمی که از این معرکه لذت می‌برند!
از آنجایی که ما ستون پنجشنبه‌هایمان را داده‌ایم به یک طنزنویس جوان و خوش آتیه، تا نوبت به روز خودمان برسد، حرف‌هایمان شاید کمی بیات بشود! ولی این دلیل نمی‌شود نسبت به اتفاقات هنری-تجاری دور و برمان بی‌تفاوت باشیم! گیریم که نتوانیم به سیاست گیر بدهیم. گیریم نتوانیم به زرق و برق‌های جنوب تهران گیر بدهیم! گیریم که نگیریم! ولی به حراج تهران که می‌توانیم بگیریم!
معرکه حراج هنری تهران -که در اول مطلب سه ضلعی بود و بعدا فهمیدیم مربعی است که پنج ضلع دارد- یک ضلعش آثار هنری هنرمندان کشورمان است که اینطور که سابقا می‌گفتند در فقر دست و پا می‌زدند و پدرمان که روضه رضوان به دو گندم فروخته بود و ما را از تحصیل در رشته‌های هنری منع کرده بود و با یک تیپا‌هاچ بک فرستاده بود توی بازار، الان مدتی است که پول توی جیبی‌ام را قطع کرده که نتوانم بروم سلمانی و موهایم بند شود و حداقل به خاطر موی بلند بروم در کار هنر! آثار هنری‌ای که قبلا می‌رفت در حراجی‌های دوبی فروخته می‌شد، به برکت تحریم، به بازار داخلی منتقل شد! باشد که بقیه چیزهایی هم که در دوبی حراج می‌شد به مصرف داخلی برسد!
 فی‌الواقع الان تابلوهای سهراب سپهری و مجسمه‌های استاد تناولی هم قیمت پورشه و مازراتی شده‌اند! که البته دست ما از هر دو کوتاه است و دست اساتید فوق‌الذکر از خودروها!
ضلع دیگر این معرکه، پول است. پولهای
مشکوک‌الویه است؟ الویه مشکوک است؟ مشکوک الهویه است؟! یک همچین چیزی! پولهای بی پدر و مادر، پولهایی است که منشا آن خیلی معلوم نیست و فقط شاید با آزمایش ژنتیک فهمید که مثلا پول بی پدر و مادر با چه چیز بی‌پدر و مادر دیگر شبیه است!
از طرفی ما با یک قشر ریچ آرت لاورز
 (Rich Art Lovers) مواجهیم! جماعتی که دیده‌اند سرمایه‌گذاری در ملک و زمین و سکه خوابیده، گفتند پولمان را بیاوریم داخل هنر! هم دیگر کسی نمی‌گوید نگاه کن اینها گوسفندهایشان را فروخته‌اند آمده‌اند ویلا خریده‌اند! هم تابلوی سپهری یا آغداشلو را می‌گذارند در ناهارخوری تا چشم باجناق بزرگه در بیاید! ریچ کیدز بیچاره هم که به خاطر عکس با ماشین‌های گرانقیمت‌شان مورد انتقاد قرار گرفته بودند، از این به بعد می‌توانند با آثار هنری خریداری شده توسط ددی سلفی بیندازند: من و نازی و آزی و آفی و مسی و تابلوی درخت‌های سهراب! (ماشالا خوش اشتها هم هست این جوان!) یا از این بعد به جای عکس با ماشین مدل K900 کیا با تابلوی درختان چنار کیا عکس می‌اندازند! ... عباس کیارستمی! بعد هم این ماشین‌هایی را دیده‌اید که هنوز که هنوز است با چوب اسکی در خیابان‌ها تردد می‌کنند؟! فکر کنم چند وقت دیگر مجسمه پرسپولیس تناولی را داخل ماشین کروک بگذارند و با آن در سعادت آباد دور دور کنند! حال این وسط بانک‌ها هم گویا از خریداران آثار هنری هستند! این هم جواب برای آنهایی که نمی‌دانند آن 5000 تومن‌های معروف کجا می رود!
ضلع دیگر این معرکه یک چهره سرشناس هنری است که چکش به دست نرخ می‌برد بالا! حالا رفیق هنرمندمان هم کاری ندارد این پول‌ها از کجا میایه! راستش این یک ضلع را دلمان نمی‌آید بیشتر از این چیزی بگوییم! رضا کیانیان است دیگر! فقط فقط با این زبان الکنم می‌گویم:
چکش گر نیامد هیچش به کار قاضیان / رو بدهش وقت حراج، دست رضا کیانیان!
ضلع چهارم آن سه ضلعی هم خود ما مردم هستیم که ذوق می‌کنیم آثار هنری در مملکتمان خوب می‌فروشد و کسانی هستند که قدر هنر را بدانند! خوشحالیم که علاوه بر هنر، پول‌های باد آورده هم نزد برخی ایرانیان است و بس! خوشحالیم که از اینهمه پول اختلاسی صرف خرید زمین و ویلا و برج و ماشین‌های آنچنانی و فیلان می‌شود، ته مانده بشقاب‌ها هم می‌رسد به آثار هنری!


تعداد بازدید :  329