شماره ۳۵۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ مرداد
صفحه را ببند
حبس داوطلبانه بسیار سخت‌تر از حبس تحمیلی است!

|  آنتوان چخوف|

درمیان جمع وکیلی که جوانی بیست و پنج ساله بود، حضور داشت. وقتی نظرش را پرسیدند، پاسخ داد: «میان مجازات اعدام و حبس ابد اگر از من بخواهند یکی از آنها را انتخاب کنم، مطمئنا دومی را انتخاب خواهم کرد. زندگی کردن به هر طریقی هم که باشد، بهتر از اصلا زندگی نکردن است». این گفت‌وگو تبدیل به بحثی داغ شده بود. بانکدار که آن زمان جوان‌تر و پرشور‌تر بود، ناگهان کنترلش را از دست داد، مشت خود را روي میز کوبید، به طرف وکیل برگشت و فریاد زد: «این دروغ است! من با شما دو‌میلیون شرط می‌بندم که حتی پنج ‌سال هم در یک سلول دوام نمی‌آورید!» وکیل جواب داد: «اگر واقعا جدي گفتید، شرط می‌بندم که نه پنج‌سال بلکه پانزده‌سال دوام خواهم آورد!»
بانکدار فریاد کشید: «قبول است! آقایان من دو‌میلیون شرط می‌بندم.» وکیل گفت: «قبول است. شما دو‌میلیون شرط می‌بندید، من آزادي‌ام را». بدین ترتیب این شرط‌بندي مضحک و مخاطره‌آمیز انجام شد. بانکدار که در آن زمان میلیون‌ها کرور پول براي ولخرجی و هوسرانی داشت، از شادمانی خود را باخته بود.  در طول شام به شوخی به وکیل گفت: «مرد جوان، قبل از این‌که دیر شود ،سر عقل بیا. دو‌میلیون براي من پولی نیست اما تو سه یا چهار‌سال از بهترین دوران زندگی‌ات را از دست خواهی داد.  می‌گویم سه یا چهار زیرا هرگز بیشتر طاقت نخواهی آورد. در ضمن مرد بیچاره فراموش نکن که حبس داوطلبانه بسیار سخت‌تر از حبس تحمیلی است! فکر این‌که هر لحظه این حق را داري که خود را آزاد کنی، تمام زندگی را برایت در سلول زهر می‌کند. دلم برایت می‌سوزد.»
و اکنون بانکدار، از گوشه‌اي به گوشه دیگر گام برمی‌داشت و تمام اینها را به‌خاطر می‌آورد و از خود می‌پرسید: «چرا من این شرط را بستم؟ فایده‌اش چیست؟ وکیل پانزده‌سال از عمرش را از دست داد و من دو‌میلیون را دور ریختم.»
برشی از داستان «شرط‌بندی»


تعداد بازدید :  144