قاسم پورحسن استاد دانشگاه
دو نوع تعریف درباره افراطگرایی وجود دارد؛ یکی تعریفی است که در حوزه دین و اخلاق صورت میگیرد که ما بهطورکلی در حوزه دین، هر نوع رفتارها و باورهایی که بیرون از چارچوب و قواعد دینی باشد را افراط میدانیم، در اخلاق هم رفتاری که دور از فضیلت باشد، رفتار افراطگرایانه است. تعریف دوم، تعریف فلسفی است. در فلسفه، رفتاری را که مغایر عقل است، رفتار افراطگرایانه میدانیم. پس ملاک مهم عقل، فضیلت و شریعت است. در حوزه دینی بهخصوص اسلام، رفتار خوارج و کسانی را که بیرون از شریعت بودند، افراطی تلقی میکردیم. از امیرالمومنین سوال کردند، مگر میشود بگوییم این افراد مهم و دیندار ناحق و بیرون از حق هستند.
ایشان فرمودند، حق ملاک است و با آدمها و شهرتشان نیست که حق تعیین میشود. این حق به معنای آموزههای وحیانی است و به همین خاطر است که امیر در چارچوب شریعت صحبت میکند. در اینجا منظور خود شریعت است نه فهم از شریعت یا تفسیر خاصی از شریعت. پس ما ملاکی به نام شریعت داریم که اخلاق را هم درون آن قرار میدهیم و ملاک دیگری هم به نام عقل داریم. آنچه که امروز در بخشی از دنیای اسلام صورت میگیرد، بیرون از هردو ملاک است. نه شریعت و اخلاق این رفتارها را قبول دارد و نه هیچ انسان عاقلی آن را مبتنی بر عقل میداند.
در میان فیلسوفان مشهور است که اگر این سه فضیلت یعنی عقل، اخلاق و شریعت با هم سازگار باشند، قوه اعتدالی به وجود میآید که این فضیلت اعتدال است و بیرون از آن افراط است. این مسأله، هم در بین آرای فیلسوفان باستان چون ارسطو و هم بین متفکرین اسلامی مشهور است.
بر همین اساس، افراد ملاک تعیین افراطگرایی یک عمل نیستند بلکه ما ملاک مستقلی بیرون از داوری انسانها داریم و آن عقل به معنای عام است. همه انسانها واجد عقل هستند و عقلانی بودن و نبودن یک رفتار مربوط به جامعه و فرد و زمان نیست. همچنان که همه حکم میکنند عدالت درست است و ستم زشت است، داوریشان براساس همین ملاک عام است. خود عقلجمعی و عموم انسانها شاخص است و این عقلجمعی میگوید، رفتاری که منتهی به تهدید و از بین بردن انسانی شود، افراط است، حتی اگر ادعای رفتار دینی داشته باشد. امروزه بسیاری از کشورهای اسلامی مانند عربستان و قطر ادعای دینی میکنند اما چون رفتارشان مخالف عقل انسانهاست، عقل رفتار آنها را رفتار افراطی میداند و این عقل همه انسانهاست نه فقط عقل افراد دیندار.
با عقل جمعی است که میگوییم عربستان و قطر که پشتیبان قتل و از بین رفتن انسانهای دیگر میشوند، رفتار افراطگرایانه دارند. هر رفتاری که انسانهای دیگر را از بین ببرد و دیگران را تهدید کند، نامعقول است. همه مقررات، تابع عقل انسانی است و چون عقلانی است، انسان آن را میپذیرد. عقلانیبودن، مهمترین ملاک است. همه رفتارهایی که به تهدید و از بین بردن و صدمه به حقوق دیگران و مناسبات جمعی میانجامد در ردیف رفتار افراطی قرار میگیرد. هر رفتاری که به حیات مناسبات انسانی و اخلاق و فضیلت منتهی شود، رفتار عقلانی است. بسیاری از رفتارهای افراطی، ریشه در تربیت و آموزش نادرست جوامع دارند. امروزه بسیاری بر این باور هستند که اساس تعلیم و تربیت باید به شکوفایی عقل جوانان بینجامد. شهیدمطهری در کتاب تعلیم و تربیت نکته فوقالعاده پر اهمیتی را میگوید اینکه اگر میخواهیم جامعه اخلاقمندی داشته باشیم، باید ارزش اخلاق را یاد بدهیم همانطور که اگر میخواهیم جامعه بانشاطی داشته باشیم، باید فضای جامعه مبتنی بر رفتارهای زنده باشد. نباید تصور کنیم که تعلیم و تربیت فقط قرار است به یادگیری و حفظکردن بینجامد بلکه باید باعث بالندگی و رشد در مسیر عقل و اخلاق باشد. در بسیاری از نظامهای تعلیم و تربیت اعتقاد بر این است که اگر میخواهیم افراد تابع عقل باشند، باید نظام آموزش و پرورش عقلانی باشد و به آنها ارزش عقل را یادآوری کند و یادآوری کند که تعقل و تدبر کنند و ببینید این مسأله چقدر با آنچه در قرآن گفته شده مطابقت دارد. باید در نظام تعلیم و تربیت توجهمان را به حیات عقلانی معطوف کنیم، همانطور که آیتالله طباطبایی و علامه جعفری و شهیدمطهری درباره حیات معقول گفتهاند. جامعه اگر ارزش عقل را بفهمد، جامعه مطلوبی است و اگر عقل خاموش شود، آن اتفاقی میافتد که در جوامعی که تفکر مخالف با عقل حاکم است، صورت میگیرد. افراطیگری مخالفت با عقل است.