شماره ۵۸۱ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۷ خرداد
صفحه را ببند
درباره اشغال ايران در جريان جنگ دوم جهاني (بخش نخست)
بیطرفی صلح نبود
اشغال ایران و بزرگترین دزدی مسلحانه معاصر

هوشنگ طالع تاریخ‌نگار و پژوهشگر

روز اول‌ سپتامبر 1939 (نهم‌ شهريورماه‌ 1318)، به‌ دنبال‌ اعلان‌ جنگ‌ دولت‌هاي‌ بريتانيا و فرانسه‌ به‌ آلمان‌، نبرد دوم‌ جهاني‌ آغاز شد.
 دولت‌ ايران‌ بدون‌ درنگ‌، با صدور بيانيه رسمي‌، اعلام‌ داشت‌: در اين‌ كارزار بي‌طرف‌ مانده‌ و بي‌طرفي‌ خود را محفوظ خواهد داشت.1
روز اول‌ تيرماه‌ 1320 (23 ژوئن‌ 1941)، ارتش‌ آلمان‌ قلمرو اتحاد شوروي‌ را مورد حمله‌‌ نظامي‌ قرار داد. اتحاد شوروي‌ با وجود سال‌ها تجهيز و آمادگي‌ تسليحاتي‌ براي‌ رويارويي‌ با حمله‌ احتمالي‌ آلمان‌، به‌ سختي‌ شكست‌ خورد. ارتش‌ سرخ‌ مانند توده‌هاي‌ درهم‌، از برابر سپاهيان‌ آلمان‌ گريختند.
 در همان‌ ماه‌هاي‌ اول‌ جنگ‌، بيش‌ از نيمي‌ از اوكراين‌ و بخش‌ بزرگي‌ از مناطق‌ صنعتي‌ و راهبردي‌ شوروي‌، به‌ اشغال‌ ارتش‌ آلمان‌ درآمد. ارتش‌ آلمان‌ در ماه‌ اول‌ آغاز عمليات‌، كمابيش‌ 550 كيلومتر داخل‌ قلمرو شوروي‌ پيش‌روي‌ و شكست‌ سختي‌ بر ارتش‌ سرخ‌ وارد کرد. استالين‌ فرمانرواي‌ شوروي‌، چند روز پس‌ از آغاز يورش‌ آلمان‏‏ها‌، به‌ چرچيل‌ نخست‌‌وزير انگليس‌ اطلاع‌ داد كه‌ خطر مرگباري‌ اتحاد جماهير شوروي‌ را تهديد مي‌كند و اگر جنگ‌ بدين‌ منوال‌ ادامه‌ يابد، اتحاد جماهير شوروي‌ يا شكست‌ خواهد خورد يا آن‌قدر ضعيف‌ خواهد شد كه‌ قادر به‌ كمك‌ و ياري‌ به‌ متحدین‌ خود جهت‌ سرنگوني‌ فاشيسم‌ نخواهد بود. ديكتاتور روس‌ كه‌ سخت‌ به‌ تنگنا افتاده‌ بود، از چرچيل‌ خواست تا‌ براي‌ نجات‌ اتحاد شوروي‌، يكي‌ از دو راه‌ را بپذيرد:   

1- ايجاد جبهه‌ دوم‌ در بالكان‌. به‌‌طوري‌ كه‌ دولت‌ آلمان‌ مجبور شود كه‌ 30 تا 40 گردان‌ از نيروهاي‌ خود را از مرزهاي‌ شوروي‌ به‌آن‌ سو گسيل‌ دارد.
 2- ارسال‌ كمك‌هاي‌ تسليحاتي‌ - نظامي‌ و غذايي‌ به‌ شوروي‌، در كوتاه‌ترين‌ مدت.
 استالين‌ تا پيش‌‌از حمله‌‌ ارتش‌ آلمان‌ به‌ شوروي‌، از جنگ‌ مزبور به‌عنوان يك‌ جنگ‌ امپرياليستي‌ نام‌ مي‌برد كه‌ بر سر تقسيم‌ منابع‌، ميان‌ كشورهاي‌ سرمايه‌داري‌ در گرفته‌ است‌. البته‌ از ياد نبريم‌ كه‌ استالين‌ پيش‌ از آغاز جنگ‌، با هيتلر هم‌پيمان‌ بود.2 اما هنگامي‌‌كه‌ استالين‌ مورد قهر هيتلر واقع‌ شد، دست‌ نياز و درخواست‌ به‌ سوي‌ «امپرياليست‌ها»، دراز كرد.
چرچيل‌ نيز كه‌ در لبه‌‌ پرتگاه‌ نابودي‌ قرار داشت‌، مي‌دانست‌ كه‌ محو شوروي‌، باعث‌ شكست‌ كامل‌ انگلستان‌ و در اين‌ فرآيند، از دست‌ رفتن‌ كشور و مستعمراتي‌ خواهد شد كه‌ آفتاب‌ در آنها غروب‌ نمي‌كرد.
بدين‌‌سان‌، انگلستان‌ كه‌ خود زير ضربات‌ مرگ‌بار آلمان‌ قرار داشت‌، ضمن‌ رد پيشنهاد نخست‌ شوروي‌ مبني‌‌بر گشودن‌ جبهه‌ جديد در بالكان‌، با پيشنهاد دوم‌ وي‌ درباره‌ كمك‌هاي‌ تسليحاتي، نظامي‌ و غذايي‌، موافقت‌ كرد. اما دولت‌ بريتانيا، قادر نبود كه‌ به‌ نيازهاي‌ شوروي‌ پاسخ‌ دهد. از اين‌ رو، ناچار دست‌ به‌ دامان‌ دولت‌ ايالات‌ متحده‌ آمريكا شد.
رئيس‌‌جمهوری آمريكا حتي‌ پيش‌ از آن‌ كه‌ كنگره‌ با كمك‌ آمريكا به‌ شوروي‌ موافقت‌ كند، روز 19 تيرماه‌ 1320 (10 ژوئيه‌ 1941)، آمادگي‌ كشورش‌ را براي‌ كمك‌ به‌ شوروي‌، به‌ آگاهي‌ سفير اتحاد شوروي‌ در واشنگتن‌ رساند.
 بدين‌‌سان‌، روس‌ها و انگليس‌ها، با وجود دشمني‌ها و رقابت‌هاي‌ ديرين‌ و اختلاف‌هاي‌ سياسي‌ و ايد‌ئولوژيك‌، در 12 ژوئيه‌ همان‌‌ سال (21 تيرماه‌ 1320)، موافقتنامه‌ اتحاد در جنگ‌ را در مسكو امضا كردند. بر پايه‌ قرارداد مزبور، دو طرف‌ متعهد شدند:   3‌
1- دو دولت اقدام به انجام هرگونه ياري و پشتيباني متقابل در جنگ حاضر عليه آلمان هيتلري مي‌كنند.
2- آنها همچنين متعهد مي‌شوند كه در دوران اين جنگ، هيچ‌گونه گفت‌وگو يا متاركه جنگ يا پيمان صلح (با آلمان) به عمل نياورند مگر با توافق يكديگر  .
اما پيش از آن‌كه دو دولت روس و انگليس در زمينه اشغال ايران براي رسانيدن كمك‌هاي لازم به شوروي به توافق برسند، شايعه كمك دولت بريتانيا به اتحاد شوروي از راه ايران، به گوش مي‌رسيد. روز هشتم تير ماه 1320، سفير دولت ايران در بغداد، به وزارت امور خارجه يادآور شد:4
وزير مختار ژاپون (ژاپن)، به ملاقات بنده آمده اظهار مي‌داشت دولت انگليس براي حمل مقدار زيادي مهمات و لوازم جنگي، به كوت و عماره از راه دجله، با بنگاه لينچ قراردادي منعقد و از قراري كه گزارش شده است، مهمات نامبرده براي اين است كه در نزديكي مرزهاي ايران در نقاط مخصوص جمع‌آوري و هنگام لزوم از راه ايران، به روسيه حمل شود.
ضمنا، چون پاره‌اي از اعضاي کميسيون نظامي انگليس در مسكو، از اعضاي فرماندهي شرق وسطي انتخاب شده‌اند، محافل نظامي بغداد چنين استنباط مي‌كنند كه قصد دولت انگليس اين است، از راه ايران به روسيه در آتيه كمك کند. تصور مي‌رود، چنانچه كمك به روسيه، اعم از قشون يا مهمات مورد پيدا كند، راه عراق و ايران، يگانه راه عبور خواهد بود.
اساسا هم چند روز است در شهر شايعاتي است بر اين‌كه دولت انگليس‌ از دولت شاهنشاهي ايران، راه كمك به روسيه خواسته. از تعداد نيروي وارده براي اعزام به سوريه هم، پنج لشکر آن را فعلا در عراق نگاه خواهند داشت.
فرداي آن روز (9 تيرماه 1320)، كنسولگري ايران در موصل و اربيل، به سفارت ايران گزارش داد كه انگليس‌ها، دست به تهيه‌ استحكامات در اطراف فرودگاه زده و در روزهاي اخير، چندين قطار حامل سربازان انگليسي نيز به منطقه وارد شده‌اند:   5
انگليسی‌ها در اطراف فرودگاه و آشيانه‌هاي هواپيما و نقاط لازمه، مشغول تهيه‌ استحكامات بوده و هستند. اخيرا چندين ترن حامل سربازان انگليسي و مهمات، وارد و به عده‌ سابق افزوده شده است. عموم افراد نامبرده بالا، از محوطه‌ قرارگاه خارج نشده  و مثل اين است كه هيچ قواي بيگانه در اين‌جا وجود ندارد.
سه روز بعد (13 تيرماه 1320)، كنسولگري ايران در موصل و اربيل، از افزايش نيروهاي نظامي بريتانيا و ساخت فرودگاه بزرگي كنار مرز سوريه، خبر داد:6
روز گذشته، عده‌ زيادي از نفرات انگليسي، با تجهيزات ارتشي، ‌به زاخو مرز عراق و تركيه حركت کرده‌اند.
در جزيره، نزديكي مرز عراق و سوريه، انگليس‌ها فرودگاه هوايي مهمي ساخته‌اند كه مرتبا هواپيماهاي انگليسي به آن‌جا فرود مي‌آيند.
روزبه‌روز، بر تعداد افراد نظامي انگليسي در اين‌جا افزوده مي‌شود و مهمات زيادي به موصل وارد کرده‌اند.
به‌‌دنبال‌ امضاي‌ موافقتنامه‌ اتحاد در جنگ ميان بريتانيا و شوروي، انگليس‌ها راه‌ ايران‌ را به‌عنوان بهترين‌ راه‌ براي‌ رسانيدن‌ ساز و برگ‌ جنگي‌ و آذوقه‌ به‌ روسيه‌، پيشنهاد كردند. در آغاز روس‌ها، از ترس‌ اين‌ كه‌ در دو جبهه‌ درگير شوند، از پذيرش‌ آن‌ امتناع‌ داشتند و شايد گمان‌ مي‌كردند كه‌ ممكن‌ است‌ انگليس‌ها بخواهند، آنان را به‌ سوي‌ يك‌ فاجعه‌ سوق‌ دهند.  
اما انگليس‌ها باتوجه‌ به‌ عواملي‌ كه‌ در ميان دستگاه‌ حاكمه‌ ايران‌ داشتند، به‌ روس‏‌ها اطمينان‌ دادند كه‌ ظرف‌ چند روز، ارتش‌ ايران‌ از هم‌ پاشيده‌ و ايران‌ اشغال‌ مي‌شود.
دولت بريتانيا، پيش از آن‌كه با دولت شوروي درباره‌ اشغال ايران به توافق برسد، دست‌اندركار انباشت نيرو در عراق شد. به دنبال سركوب قيام رشيد عالي گيلاني7 در نهم خردادماه 1320 (30 می 1341)، دولت بريتانيا بدون پريشاني‌خاطر از سوي مقاومت مردم عراق، با فراغ بال، دست‌اندركار ساختن فرودگاه‌هاي جديد و آوردن نيروهاي بيشتري از هندوستان براي ايجاد آمادگي كامل براي يورش به ايران شد.
روز 26 تيرماه‌ 1320 (17 ژوئيه‌ 1941) دولت‌هاي بريتانيا و شوروي، درباره‌ لشکركشي‌ و اشغال‌ ايران‌ به‌ توافق‌ رسيدند. از اين‌‌رو، روس‌ها و انگليس‌ها، دست‌‏اندركار‌ پرونده‌سازي‌ براي‌ توجيه‌ تجاوز نظامي‌ قريب‌الوقوع‌ به‌ ايران‌ شدند.
 روز 28 تيرماه‌ 1320 (19 ژوئيه‌ 1941)، دو دولت‌ مزبور با تسليم‌ يادداشت‌هاي‌ همانند، خواستار اخراج‌ كارشناسان‌ آلماني‌ از ايران‌ شدند. انگليس‌ها و روس‌ها، در يادداشت‌هاي‌ خود، متذكر شده‌ بودند كه‌ كارشناسان‌ آلماني‌، عوامل‌ ستون‌ پنجم‌ آلمان‌ در ايران‌ هستند‌ و منافع‌ اتحاد جماهير شوروي‌ و بريتانيا را تهديد مي‌كنند. درحالي‌كه از4هزار و 540 تن شهروندان بيگانه ساكن ايران در آن زمان، 2هزار و 980 نفر از شهروندان بريتانيا و روسيه بودند و تعداد آلمان‌ها، تنها 690 نفر بود.8
دولت‌ ايران‌ پاسخ‌ داد كه‌ وجود كارشناسان‌ مزبور، براي‌ صنايع‌ ايران‌ ضروري‌اند و تعداد آنها قابل‌ ملاحظه‌ نيست‌ و افزون‌‌بر آن‌، زيرنظارت‌ و مراقبت‌ جدي‌ قرار دارند. اما «گرگ»‌ها، با وجودي‌ كه‌ از سرچشمه‌ آب‌ مي‌نوشيدند «بره» را متهم‌ مي‌كردند كه‌ آب‌ را گل‌آلود مي‌كند! همزمان با تسليم يادداشت، دولت بريتانيا، نيت اصلي خود را آشكار كرد: 9
آنتوني‌ ايدن‌ (Anthony Eden) وزير خارجه‎‌ انگليس‌ به‌ محمد علي‌ مقدم،‌ وزير مختار ايران‌ در لندن‌ به‌طور سربسته‌ اظهار داشته‌ بود كه‌ اگر مساله‌‌ واگذاري‌ راه‌، جهت‌ عبور اسلحه‌ و مهمات‌ انگليس‌ به‌ جبهه‌ شوروي‌ به‌ نحوي‌ حل‌ شود، از اقدامي‌ كه‌ ممكن‌ است‌ عواقب‌ وخيمي‌ براي‌ ايران‌ داشته‌ باشد، جلوگيري‌ خواهد شد...
روز بيستم امرداد ماه، كنسول ايران در بصره گزارش داد كه انگليسی‌ها، دست‌اندركار انباشت نيرو و ساخت فرودگاه تازه‌اي با فاصله‌ بسيار نزديك به «‌‌خرم‌شهر»‌اند و روزانه 3 تا 4 كشتي حامل ساز و برگ جنگي از هندوستان، وارد بندر بصره مي‌شوند:   10
شب‌وروز كاميون‌هايي كه گنجايش هفت نفر را دارد، به طرف تانوسه ( اطراف بصره) عبور مي‌دهند. عده‌ آنها تا حال، بيش از يك‌هزار و 500 كاميون رسيده. تانك و مسلسل نيز، همه روزه فرستاده مي‌شود و عده‌اي سرباز هندي تا پنج‌هزار نفر رسيده، مشغول قطع نخل‌ها... براي ساختن جاده هستند.
در لباني كه نزديك ابوالخصيب و با موتور آبي (قايق موتوري)، يك ساعت راه است تا خرمشهر، مشغول ساختمان يك فرودگاه هوايي هستند. لوازم آن را فرستاده، دست به كار شده‌اند.
همه‌روز سه الي چهار كشتي از هند رسيده، سازوبرگ و خواربار و سرباز، وارد مي‌کنند...
در شهر بصره، شب و روز از صداي اتوبوس و موتورسيكلت، انسان راحت نيست. تمام بازار و معابر، پر از  سرباز هندي و افسران انگليسي زميني و دريايي هستند.
روز 25 امرداد ماه‌ 1320 (16 آگوست‌ 1941)، دولت‌هاي‌ روس‌ و انگليس‌، ضمن‌ يادداشت‌هاي‌ جداگانه‌اي‌، پاسخ‌ دولت‌ ايران‌ را قانع‌ كننده‌ ندانسته‌ و خواستار اخراج‌ همه‌‌ اتباع‌ آلمان‌ از ايران‌ شدند. دولت‌ بريتانيا، براي‌ توجيه‌ عمليات‌ احتمالي‌ خود عليه‌ ايران‌، تبليغات‌ دامنه‌داري‌ در جهت‌ تمايل‌ و حتي‌ سرسپردگي‌ رضاشاه‌ و هيات‌ حاكمه‌‌ ايران‌ به‌ «نازي»‌ها را آغاز كرد:11
درحالي‌‌كه‌ روابط ايران‌ و آلمان‌، پيش‌ از آن‌ كه‌ مبين‌ نوعي‌ گرايش‌هاي‌ «نازي‌خواهي» باشد، حاصل‌ مقتضيات‌ اقتصادي‌ كشور و خواست‌ مردم‌ ايران‌ در جهت‌ رهايي‌ از چيرگي‌ روس‌ و انگليس‌ بود.
روز بيست‌وششم امرداد ماه يعني درست يك روز پس از تسليم يادداشت‌هاي همانند دو دولت روس و انگليس به دولت ايران، كنسولگري ايران در خانقين، گزارش داد كه دولت بريتانيا بر تعداد نيروهاي نظامي خود در اين منطقه افزوده و افراد مزبور، تمرين‌هاي زمان جنگ را آغاز كرده‌اند:12
شب گذشته ( 26  امرداد 1320)، باز يك عده‌ ديگر سرباز انگليسي به خانقين ( نزديكي مرز ايران) وارد و به جايي كه قبلا براي آنها تعيين شده، سكونت کرده‌اند. دو، سه روز است در اطراف شهر، مشغول تيراندازي و تمرينات هستند و صداي گلوله و توپ و تفنگ آنها، به شهر مي‌رسد و اتصالا، بنزين و روغن و خواربار و مهمات و سازوبرگ وارد كرده و در سر راه، ‌از خانقين تا منذريه، به‌طور موقت مخزن مي‌نمايند. به‌طوري‌كه شايع است، درنظر دارند در همين روزها به ايران بروند.
نشانه‌هاي زيادي وجود داشت كه دولت بريتانيا به زودي ايران را مورد يورش نظامي قرار خواهد داد و هم‌آوايي دو كشور روس و انگليس، ترديدي باقي نگذارده بود كه دولت شوروي نيز در اين يورش نظامي، در كنار دولت بريتانيا خواهد بود. اما گويي كه دولت ايران: نه، مي‌ديد و نه، مي‌شنيد.
 روز دوم‌ شهريور ماه‌ 1320 (24 آگوست‌ 1941)، بخشي‌ از ناوگان‌ دولت‌ بريتانيا به‌ بهانه‌‌ بازديد از خرمشهر وارد اروندرود شد و در آب‌هاي‌ قلمرو حكومت‌ عراق‌ برابر آبادان‌، لنگر انداخت‌. دريادار بايندر، فرمانده‌ نيروي‌ دريايي‌ ايران‌، به‌ ناوهاي‌ ببر و پلنگ‌ دستور داد تا از ناوگان‌ بريتانيا استقبال‌ كنند. فرمانده‌ ناوگان‌ بريتانيا، نزديك‌ شدن‌ شب‌ را بهانه‌ كرد و بازديد را به‌ روز بعد موكول‌ کرد. اما در نيمه‌‌شب‌ دوم‌ شهريور ماه‌ 1320 (24 آگوست‌ 1941)، ستون‌هاي‌ ارتش‌ انگليس‌ كه‌ از سوي‌ سربازان‌ مستعمراتي‌ هندي‌ همراهي‌ مي‌شدند، از بندر بصره‌ در خاک عراق، به‌ سوي‌ ايران‌ به‌ حركت‌ درآمدند. آنان‌ از اروندرود گذشتند‌ و سحرگاه‌ روز سوم‌ شهريور (25 آگوست‌) خرمشهر و آبادان‌ را مورد حمله‌ قرار دادند. همزمان‌، نيروي‌ دريايي‌ انگليس‌، ناوگان‌ جنگي‌ ايران‌ را از فاصله‌‌ نزديك‌، زير آتش‌ گرفت. در اين‌ نبرد سربازان‌ و ناويان‌ ايران‌، با وجود غافلگيري‌، پايداري‌ شايسته‌اي‌ از خود نشان‌ دادند.
 هنگامي‌كه‌ ناوگان‌ بريتانيا بدون‌ اعلام‌ قبلي‌، عمليات‌ جنگي‌ عليه‌ نيروي‌ دريايي ايران‌ را آغاز كرد، به‌ جز افراد اندك‌، بقيه‌ افراد،‌ در خوابگاه‌ها و خانه‌هاي‌ خود بودند. با آغاز تعرض‌ ناجوانمردانه‎‏‌ بريتانيا، پرسنل‌ مزبور خود را به‌ يگان‌هاي‌ مربوطه رسانيده‌ و به‌ دفاع‌ پرداختند.
دريادار بايندر فرمانده‌ نيروي‌ دريايي‌ ايران‌، هنگامي‌ كه‌ عازم‌ محل‌ فرماندهي‌ بود، از سوي‌ نيروهاي‌ زرهي‌ انگلستان‌ كه‌ از پايگاه‌هاي‌ خود در خاك‌ عراق‌ وارد ايران‌ شده‌ بودند، به‌ محاصره‌ درآمد و به‌ شهادت‌ رسيد. بدين‌سان‌، نيروي‌ دريايي‌ نوپاي‌ ايران‌ با از دست‌ دادن‌ ناوهاي‌ ببر و پلنگ‌ و كمابيش‌ 700تن‌ شهيد، از هم‌ پاشيد.
 لحظاتي‌ پس‌ از آن‌ كه‌ دولت‌ شوروي‌ از تجاوز ارتش‌ انگليس‌ به‌ خاك‌ ايران‌ اطمينان‌ حاصل‌ كرد، دست‌ به‌ تهاجم‌ عليه‌ ايران‌ زد.  از آغاز، شوروي‌ها از گشوده شدن جبهه جنگي ديگري، هراسناك بودند و ميل نداشتند، در حالي‌كه زير ضربه‌هاي سخت ارتش «رايش» قرار داشتند،‌ با ايران هم وارد جنگ شوند. محمد ساعد سفير كبير ايران در مسكو، بر اين باور بود كه:13
روس‌ها، خيلي هم ميل نداشتند، تصميم به عمل حاد و غيرمنتظره‌اي، در مورد ايران بگيرند.
حتی روس‌ها كوشيده بودند كه پيش از اقدام نظامي، از دولت ايران بخواهند تا با اخراج كارشناسان آلماني از ايران، مساله‌ حمله به ايران را كه خواست انگليس‌ها بود، منتفي كنند:14
...دكانازوف، معاون وزارت امور خارجه شوروي به من (محمد ساعد، سفير كبير ايران در شوروي) خاطرنشان ساخت و حتی يك بار به‌طور صريح گفته بود، ما قول و قراري كه با متفق جنگي خود دولت انگليس گذاشته‌ايم، به علت مسئوليت خاص و مشتركي است كه در جنگ داريم. بنابراين، چرا دولت ايران، اقدام به اخراج اتباع آلمان و ساير كشورهاي محور نمی‌کند؟
سحرگاه‌ روز سوم‌ شهريور ماه‌، ارتش‌ سرخ، همزمان و از چند محور، استان‌هاي‌ آذربايجان‌، گيلان‌، مازندران‌ و خراسان‌ را مورد تهاجم‌ قرار داد.
 ارتش‌ سرخ‌ در آذربايجان‌ از محور جلفا - گرگر - دره‌ديز، به‌ درون‌ كشور رخنه‌ كرد و پس‌ از استقرار در شهر مرند، سه‌ قسمت‌ شد. يك‌ ستون‌ به‌ سوي‌ ماكو، يك‌ ستون‌ به‌ سوي‌ تبريز و ستون‌ ديگر، به‌ سوي‌ اروميه‌ به‌ حركت‌ درآمد.
 ستون‌هاي‌ ديگري‌ از ارتش‌ سرخ‌ از محورهاي‌ ارسباران‌ از راه‌ پل‌ خداآفرين‌ و محور مشكين‌شهر - مغان‌ - اردبيل‌ و نيز محور آستارا، وارد خاك‌ ايران‌ شدند. ستون‌هايي‌ كه‌ از محور آستارا وارد خاك‌ ايران‌ شده‌ بود، به‌ سوي‌ بندرانزلي‌ و شهر رشت‌ حركت‌ كردند.
ادامه دارد


تعداد بازدید :  162