شماره ۵۸۱ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۱۷ خرداد
صفحه را ببند
حفظ سنت ریشه‌ای برای جهان بهتر

محمود آموزگار رئیس اتحادیه  ناشران و کتابفروشان تهران

 «جهان بهتر»؛ ترکیبی است که آدمی را به فکر وامی‌دارد. زمانی‌که به جهان بهتر می‌اندیشی در پیچ و خم تفکرات و میان سوالات زیادی‌که برای خودت طرح می‌کنی، می‌مانی. به فکر فرومی‌روی که چرا تاکنون چنین جهانی نداشته‌ای یا این‌که چه باید کرد تا به چنین جهانی، برسی. سعی می‌کنی جهان بهتر خودت را متصور شوی؛ دنیایی پر از آرامش، صلح و... و تا می‌توانی بهترین‌ها را در جهانت می‌سازی. اصلا شاید بهتر باشد برای رسیدن به یک تعریف جهت جهان بهتر از مقیاسی کوچکتر مانند کشور شروع کنیم، چون اگر هر کشوری جای خوبی برای زندگی باشد، در مجموع دنیای بهتری خواهیم داشت. کشور من زمانی فضای بهتری برای شهروندان می‌شود که قانونمداری در رأس امور باشد و از مسئولان تا مردم عامی، همه ناگزیر به پیروی از قانون باشند و خود را موظف بدانند که از آن پیروی کنند ولو این‌که آن قوانین را اشتباه بپندارند. تازه آن زمان هم اگر چنین می‌پندارند و چنین نظری دارند، اصلاح و انتقاداتشان را از طرق قانونی و مراجع مربوطه منتقل کنند. به نظر من این یک شاه‌کلید برای داشتن دنیای بهتر است.
 گفته‌می‌شود داشتن جهان بهتر آرمان هر انسان است؛ حرف‌زدن از آرمان‌ها و ایده‌آل‌ها، تعلق به افراد دارد یعنی به تعداد افراد، ایده‌آل، آرمان و آرزو داریم. شاید بهتر باشد این آرمان‌ها و ایده‌ها، کمی زمینی‌تر شوند و اندکی از مرتبت آسمانی خود، فرود بیایند و در قالب برنامه‌ها و سیاست‌هایی بتوانند توده وسیع‌تری از مردم را متحد کنند. به‌نظر من جهانی بهتر، نه در سوداهای افراد و نه در آسمان‌ها، در هیچ‌کدام ایجاد نمی‌شود. جهانی بهتر از آنچه هست، حتما نیازمند این است که ما جامعه و عملکردهایش را بشناسیم و بتوانیم ارتباط سلولی بین بخش‌های مختلف این جامعه ایجاد کنیم. چندگونگی اجزای این جامعه را بتوانیم به  یک نقطه قوت تبدیل کنیم و از آنها برای هم‌افزایی جامعه استفاده کنیم. از فاصله‌ها و شکاف‌ها کم و براساس آنچه تاکنون گفته شد، قوانینی را تدوین کنیم که برخاسته از سنت‌های فرهنگی باشند و اگر هم در مواردی برخی یا بخشی از سنت‌ها کارآیی خود را از دست دادند، دقت لازم را داشته باشیم تا در استفاده از پدیده‌نو، انتخابی داشته باشیم که حرکت سنت فرهنگی آن مختل نشود. ما وظیفه داریم از سنت‌های خود پاسداری کنیم همان‌طور که وظیفه داریم از عزیزان خود  نگهداری کنیم.  به قول مولانا، تو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزد؟ پس اگر زندگی و دنیای مادی پایان دارد سنت‌ها هم  پایان دارند یعنی روزی زندگی سنت‌ها هم پایان می‌یابد و بشر ناگزیر است پدیده نویی را جایگزین آنها کند اما مهندسی اجتماعی صحیح به ما می‌آموزد که ما باید انتخابی داشته باشیم که حرکت سنت فرهنگی ما، آن چیزی که هنوز کارکرد دارد و موثر است، مختل نشود. خواسته بشر این است که نسل باقی‌مانده از او، در جهانی بهتر زندگی کند و ما برای این کار باید سنت‌ها را به نسل‌های بعد خود انتقال دهیم ولی متاسفانه روزبه‌روز این وضع دشوارتر می‌شود؛ به‌ویژه با روآوری روزافزون مردم به تجهیزات و آلات و ادوات دیجیتال! اما همواره باید سعی کنیم (به‌ویژه در برنامه‌های تبلیغاتی خود)، در دوره‌های آموزشی از مقطع ابتدایی (به ویژه در خانواده‌ها) ارزش‌ها و سنت‌های به‌جا مانده از آیندگان خود را برای کودکانمان جا بیندازیم چون این دوره‌ای است که به‌طور یقین آموخته‌های آدمی در روح انسان حک می‌شود و با انسان‌رو به جلو می‌آید و آینده او را رقم می‌زند. ما همان حسی را که به پدر و مادر و نزدیکان خود داریم و نگران سلامت آنها هستیم و از مرگ آنها آزرده خاطر می‌شویم، باید نسبت به سنت‌ها داشته باشیم چون وقتی از دست می‌روند اگر آن انس و الفت وجود داشته باشد، طبیعتا جایگزینی‌ای را انجام خواهیم داد که حداقل آسیب را به مجموعه هویت فرهنگی ما وارد کند. 


تعداد بازدید :  131