شماره ۳۵۸ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ مرداد
صفحه را ببند
افراط‌‌گرایی منفعت‌طلبی و بی‌اعتمادی اجتماعی

شهربانو امانی فعال سیاسی

مردمان هر جامعه، با اتفاقاتی که در روز برایشان به وجود می‌آید زندگی و روزشان را سپری می‌کنند. اما همیشه عده خاصی وجود دارند که روند عادی جامعه را بر هم می‌زنند و در بعضی مواقع این موضوع را به‌صورت گفتاری یا عملی به جامعه تحمیل می‌کنند.  اغلب افرادی را در جامعه می‌بینیم که بر سر موضوعاتی پافشاری دارند و در اهدافی که دارند قاطعیت خاصی را صورت می‌دهند و غالبا هیچ فرد یا افرادی نمی‌توانند آنها را از مواضعی که دارند به عقب برگردانند، یا آنان را اصلاح کنند. این افراد در جامعه اغلب افراد افراطی نام می‌گیرند و در اکثر مواقعی که به فعالیت می‌پردازند خواهان تأثیر بر گروه‌های دیگر هستند و قصدشان تحمیل اهداف خود بر قشرهای مختلف جامعه را داراست. این افراد اغلب حق و حقوق جامعه را زیر پای خود له می‌کنند و بر این عقیده‌اند که اهداف و افکار و عقیده آنان نسبت به تمامی افراد جامعه با ارزش‌تر است. اما افراطیون اغلب به دنبال یک سری مقاصد خاص در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی هستند و بارزترین خصوصیت آنها نیز منفعت‌طلبی است. افراد افراطی از هیچ اصولی پیروی نمی‌کنند و اغلب سیاه و سفید هستند و در نتیجه تعادل در رفتار و افکار آنها بی‌معنی است و به این ترتیب جانب‌داری سرلوحه کار آنها است و همواره از فرد یا افراد حمایت می‌کنند که به منافع آنها مرتبط می‌شود. از دیگر خصوصیات این افراد این است که از لحاظ ذهنی و عملی به جمع اعتقادی ندارند و همواره افکار آنها تعیین‌کننده اهداف آنها است. این افراد برای پیشروی در اهداف خود همیشه به دنبال دستاویزهایی مادی هستند که به آنها وصل شوند و از آنها به‌عنوان یک طناب برای پیشروی در موضوعات خود استفاده کنند اغلب ذهنیت و افکار این افراد افراط‌گرا را در مراجع وابسته به آنها شاهد هستیم که از هر موقعیتی برای قالب کردن اهداف و نقشه‌های خود در جامعه دریغ نمی‌کنند. اما زمانی‌که با کارشناسی به رفتار و اعمالی که افراطیون انجام می‌دهند می‌نگرید متوجه این موضوع می‌شوید که آنها این رفتار و اخلاقی را که اکنون همراه خود دارند را یک شبه به دست نیاورده‌اند بلکه این موضوع ریشه در مدل زندگی و طرز تربیتی آنها دارد. افرادی که لقب افراطی به آنها داده می‌شود طی پروسه‌ای کوتاه به این لقب نرسیده‌اند بلکه این موضوع در سالیان دراز در نطفه آنها نقش بسته است. این گونه افراد اغلب در کودکی و نوجوانی مورد بی‌اهمیتی و بی‌تفاوتی‌های زیادی قرار گرفته و اغلب نظر و رأی آنها مورد احترام و تأیید نبوده. همین موضوع برای آنها بدل به غده و عقده شده که با اعمال افراطی درصدد جبران آن برآمده‌اند.
اما باید این حقیقت را پذیرفت که رفتارهای اجتماعی افراد در هر جامعه به صورت کیفی بروز می‌کند این‌که این معیار را چگونه می‌توان اندازه‌گیری کرد بهترین جواب برای آن تاثیراتی است که بر جامعه برجا می‌نهد. افرادی که با افراط در جامعه زندگی می‌کنند، به صورت ناخودآگاه هزینه‌هایی را به جامعه تحمیل می‌کنند و واکنش یا نتیجه‌ای که از آن به وجود می‌آید را می‌توان معیار این اندازه‌گیری محسوب کرد. اما درحقیقت رفتار افراطی در قالب فرهنگ و اجتماع معنا می‌یابد. زمانی‌که رفتارهای افراط‌گرایانه در یک جامعه گسترش پیدا کند، این امر به صورت ناخودآگاه به زیرساخت‌های یک جامعه صدمه می‌زند. اما برای بررسی بهتر این موضوع و اندازه‌گیری این معیار باید تمهیداتی صورت گیرد که اثربخش و سازنده باشد این موضوع را می‌شود با کارشناسان اجتماعی و نظر مستقیم مردم در این باب پیگیری کرد. اما درنهایت معیار اصلی اندازه‌گیری، اعمال و رفتار این انسان‌ها سخنانی است که بیان می‌کنند و به آن اعتقاد دارند. ما در جامعه خودمان نیز اغلب شاهد افراد تندرو و افراطی هستیم.  این افراد در جامعه بدون طرفدار و مخاطب هستند و سخنان آنها برای مردم دیگر اهمیتی ندارد و یکی از وجوه مشخصه این افراد نیز همین است و درحقیقت زمانی‌که می‌خواهید ببینید فردی افراطی است یا خیر، باید به واکنش مردم نسبت به آنها بنگرید اکنون مردم ما دیگر هیچ اهمیتی برای افراد تندرو و افراطی قایل نیستند. این افراد مانند فیلم‌ها یا روزنامه‌هایی هستند که مدت‌های زیاد در فروشگاه‌ها و کیوسک‌های روزنامه‌فروشی باقی می‌مانند و خریداری ندارند.
هر جامعه‌ای یک پارامترها و مصادیقی را در نظر می‌گیرد که عموم مردم به آن پایبند هستند این موضوع مانند قانون اساسی هر کشوری است که همه یا افراد جامعه به آن الزام دارند. یک جامعه معقول همواره از یک سری مسائلی که برای آن تبیین شده است، پیروی می‌کند برای مثال ما هر 4‌سال یک بار انتخابات داریم و با رأی مشخص می‌کنیم که چه کسی به چه جایگاهی برسد یا نرسد به این منظور که مردم برای موضوعاتی که پیرامون خود هست تصمیم‌گیری کنند. اما در جامعه ما یک سری افراد هستند که به هیچ اصولی پایبند نیستند و احترامی برای نظر دیگران قایل نیستند ما در این زمان هم آنها را در پیرامون خود مشاهده می‌کنیم بسیاری از موضوعات در شهر ما توسط مردم انتخاب و تعیین شده است اما این افراد نمی‌پذیرند و نمی‌خواهند بپذیرند زیرا با عقاید آنها همخوانی ندارد و منافع آنها را به خطر می‌اندازد و با میل آنها نیست با پافشاری قصد دارند که به طرزی موضوعات خود را در قالب حرف و سخنان مردم غالب کنند و گویی رفتار می‌کنند که این سخنان متعلق به آنها نیست بلکه به نوعی رفتار می‌کنند که این حرف و نظرات آنها متعلق به مردم است و آنها به جای مردم صحبت می‌کنند این مصادیق را کاملا ما در جامعه کنونی که در آن حضور داریم می‌بینیم و حس می‌کنیم. این‌که مردم فردی را انتخاب کرده‌اند کاملا واضح و مشخص است که به آن اعتماد کافی را دارند پس می‌توان این نتیجه را گرفت که زمانی مردم شخصی را در پستی انتخاب می‌کنند به این معنی است که با تمام تصمیمات آن فرد موافق و هم نظر هستند اما چرا یک سری این وسط با تندروی و رفتارهای افراطی نقش بر سرنگونی اهداف شخص مورد نظر مردم دارند اینها تماما مثال‌های زنده افراط‌گری در یک جامعه هستند.
مردم در رفتارهایشان بازگو‌کننده تمام مرزهای افراطی‌گری و اعتدال یک جامعه هستند و این را می‌توان از انتخاب‌های آنها متوجه شد. از طرز رفتار آنها در جامعه در تعاملاتی که صورت می‌دهند، در مشارکت‌هایی که انجام می‌دهند، در مطالباتی که طلب می‌کنند در برخورد با موضوعاتی که در جامعه می‌بینند به این معنی است که مردم تمام مرزهای اجتماعی یک جامعه را تعیین می‌کنند  و آن را مشخص می‌کنند. مردم در رفتارهای اجتماعی جمعی پاسخ خود را به همه موضوعات شهری و کشوری می‌دهند اما تعجب زمانی صورت می‌گیرد که وقتی مردم به این روشنی پیام خود را به جامعه منتقل می‌کنند چرا بعضی هنوز در خواب و توهمات دیگر سیر می‌کنند. زمانی که مردم این مرزبندی‌ها را مشخص کرده‌اند چرا حمایت از آنها صورت نمی‌گیرد. ما در دهه چهارم انقلاب هستیم و همه این تصور را دارند که به مرحله خودکفایی و بلوغ سیاسی و اجتماعی رسیده باشیم و مشکلات‌مان کمتر و افراط و تندروی‌ رو به کاهش باشد.  اما متاسفانه در این زمان به عکس حرکت کرده‌ایم و عقبگرد داشته‌ایم. زمانی به مرزبندی مناسبی در تعاملاتمان خواهیم رسید که احزاب مستقل و قدرتمندی را دارا باشیم. فعالیت‌های مدنی در کشورمان به خوبی انجام پذیرد، کسی از جناح یا دسته‌ای ترس نداشته باشد مردم از افراد مختلف در هراس نباشند و احساس عدم امنیت نداشته باشند. منشأ تمام خون‌ریزی‌هایی که در کشورهای اطراف می‌بینیم فقط و فقط نتیجه افراط و تفریط است.  بودجه‌هایی که برای نظارت در بخش‌های مختلف اختصاص پیدا می‌کند باید نزد مردم قرار گیرد تا آنها تمام مرزبندی‌های موجود در اجتماع خود را صورت دهند. طرح تفکیک جنسیتی خود یک نوع افراط و رفتار کاملا افراطی محسوب می‌شود. این‌که در جامعه ما به زنان فرصت‌های زیادی داده نشود هم یک نوع افراط است.  مریم میرزاخانی نماد یک زن ایرانی است که بدون تفریط و افراط به بار آمده است و به موفقیت‌های ارزنده‌ای هم رسیده است این به معنای این موضوع است که بدون افراط شرایط رشد برای تمام آدم‌های یک جامعه دوچندان می‌شود.
مهم‌ترین تأثیر موضوع افراط‌گرایی این است که مردم خود را عضوی از جامعه ندانند و خود را یک شخص خنثی و بی‌اثر برای جامعه‌شان قلمداد کنند. این امر از بی‌اعتمادی محض به وجود می‌آید. زمانی‌که افراط یک جامعه را تحت تصرف خود قرار دهد مردمان‌شان روزبه‌روز نسبت به موضوعات داخلی بی‌اهمیت می‌شوند و بی‌اهمیتی بزرگترین سم برای هر جامعه است. مردم زمانی‌که این افکار برایشان به وجود می‌آید که سهمی در جامعه ندارند، فاجعه بار خواهد بود. این زمان می‌توان شاهد هرج‌ومرج در جامعه بود درواقع در این زمان سرمایه‌های اجتماعی تلف می‌شود و از بین می‌رود و دیگر کسی به حرف دیگری نه اهمیت می‌دهد و نه برای آن ارزشی قایل است. برای مثال بهترین موضوع مسأله یارانه‌ها بود نزدیک به 80‌درصد مردم در ثبت‌نام آن مشارکت داشتند زیرا نسبت به این موضوع بی‌اعتماد بوده‌اند. ما در همین شهر و کشور تعاملاتی را دیده‌ایم که در هیچ کجای جهان نظاره‌گر آن نبودیم اما تمام موضوعاتی که در این زمان مشاهده می‌کنیم بر اثر افراطی‌گری بعضی افراد در جامعه است که مردم را به ستوه آورده و برای مردم بی‌اهمیتی را به وجود آورده است. افراط اکنون می‌تواند بنیان ما را از بین ببرد و این بی‌اعتمادی را به حد خود برساند.

 


تعداد بازدید :  48