بابک توتونچی جامعهشناس ودبیر ستاد مردمی نجات آشوراده
فعالیتهای داوطلبانه که از دیرباز بین جوامع مختلف بشری مرسوم بودهاند یکی از اساسیترین ملزومات برخورداری از جامعهای مدنی و پویا هستند که عموم مردم را برای دخالت مستقیم و بیواسطه در تعیین سرنوشت پیش رو و حفاظت از منافع شخصی یا ملی بسیج مینمایند.
بیشک جامعهای پویا و با نشاط باید دارای خرد جمعی سیستماتیک و شعور سازمانی برای حفظ منافع و دستیابی به آرمانهای والای خود باشد چرا که جامعه مدنی و قشر انجیاویی (که در ادامه به شرح مختصری از آن خواهیم پرداخت) واسطهای امین بین مردم و دولتها بوده و علاوه بر طرح و پیگیری مطالبات مردمی باید جلوی زیادهخواهیها و منفعتطلبی کوتاهمدت اما کلان مدیران سیاسی را که ممکن است در هر کشور و اجتماعی وجود داشته باشند، گرفته و اهرمی باشد برای تبدیل طرحهای توسعهطلبانه دولتها از توسعه کوتاهمدت و ناپایدار به توسعه پایدار با حفظ زیرساختهای بومی، فرهنگی و طبیعی.
واژه جامعه مدنی در کاربرد امروزی معانی مختلفی دارد. گاهی شامل خانواده و محیط خصوصی در نظر گرفته میشود و بهعنوان «بخش سوم» جامعه، مجزا از دولت و تجارت به شمار میرود. جامعه مدنی را بهعنوان مجموع سازمانها و موسسات غیردولتی که حقوق و تمایلات شهروندان را آشکار میکند یا اشخاص و سازمانهایی در جامعه که مستقل از دولت هستند، تعریف میکنند. گاهی این واژه در مفاهیم عمومیتر عناصری چون امور زنان و کودکان، حفاظت مردمی محیطزیست و... که جامعه دموکراتیک(مردمسالار) را تشکیل میدهد، به کار میرود.
داوطلب شدن، اغلب ویژگی مشخص سازمانهایی است که جامعه مدنی را تشکیل میدهند. یعنی سازمانی که حتی اساسنامهاش تأکید بر مردمی بودن آن دارد مادامی که، آمادگی کامل برای حضور داوطلبانه و بیچشمداشت در عرصه فعالیتهای اجتماعی را نداشته باشد، نمیتواند خود را جزیی از جامعه مدنی به حساب آورد.
وجود فرهنگ ایثار و خدمترسانی به همراه پرهیز از گرایشات سیاسی و منافع اقتصادی شخصی یا گروهی از ارکان شکلگیری شخصیت افراد داوطلب به شمار میروند. مثلا در زمان بروز جنگ یا حوادث غیرمترقبه تنها افراد داوطلب و ایثارگر هستند که بدون چشمداشت مالی و بعضا حتی با آمادگی کامل برای انجام هر نوع هزینه به یاری همنوعان خود شتافته و درواقع یکی از ارکان حفظ و توسعه منافع ملی در هر جامعهای تکیه بر وجود افراد داوطلب است.
بیشک تا زمانی که آحاد مردم دارای روحیه داوطلبانه برای بهبود شرایط زندگی عمومی نباشند، امکان ایجاد کمترین تأثیر را برسرنوشت خود نخواهند داشت. این مطلب علاوه بر اینکه علمی است مورد تأیید ادیان الهی و مکاتب فلسفی نیز میباشد تا جایی که قرآن میفرماید: «خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنها خودشان را تغییر دهند» و این تغییر آغاز یک انقلاب بزرگ فرهنگی تحت عنوان فرهنگ داوطلبی میتواند باشد.
معمولا افراد داوطلب کسانی هستند که به این باور رسیدهاند؛ «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من» یعنی آنها اشخاصی متکی به نفس، پیشرو، مولد و شریف هستند که میزان پیشرفت مدنی هر اجتماعی بسته به تعداد وجود این افراد در آن میباشد. افراد داوطلب وقتی کنار هم گرد میآیند خودبهخود دارای انسجام فکری و عملی میگردند که این امر لزوم تشکیل سازمانهایی مردمی را غیرقابل انکار مینماید. در اصطلاحات اجتماعی این تشکلها NGO(سازمانهای مردمنهاد) یا NPO (سازمانهای غیرانتفاعی ) نامیده میشوند.
سازمان مردمنهاد که در ایران آن را بهصورت مخفف سمن میگویند در انگلیسی:
Non-governmental Organization و بهاختصار: NGO به اشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمانها اشاره میکند.
سازمان مردمنهاد، در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیما بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی بهعنوان واسطه بین فردفرد مردم (اتمهای اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد ناسودبر و غیرانتفاعی نیز هستند، این یعنی داوطلبی حقیقی. یعنی از جان ومال خود مایه بگذاری و بیچشمداشت تلاش کنی. بودجه این سازمانها از طریق کمکهای مردمی، برخی از سازمانهای دولتی غیرمرتبط، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تأمین میشود. بعضی از سازمانهای مردمنهاد نیمهمستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام میدهند. برخی از این سازمانها هیچ علاقهای به سیاست ندارند؛ این درحالی است که برخی از آنها بهمنظور تأمین منافع اعضای خود صرفا به لابیگری با مسئولان دولتی میپردازند.
از آنجا که اصطلاح «سازمان مردمنهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمانها ترجیح میدهند از اصطلاح سازمان داوطلبانه خصوصی (PVO) یا سازمان توسعه خصوصی (PDO) استفاده کنند.
ناگفته نماند بیشتر مقامات، عرصه مشارکت عمومی در سازمانهای داوطلبانه، اتحادیههای تجاری و نظیر آن را درنظر دارند، اما لازم نیست که در همه این بخشها عضویت داشته باشند تا بخشی از جامعه مدنی باشند.
پیدایش افراد داوطلب برای ایجاد یک جامعه مدنی با ساختار انجیاویی عرصه عمومی و بستر مناسب اجتماعی را میطلبد. بیتردید وجود عرصه عمومی مناسب، شکلگیری تمایلات منطقی را در بین افراد تقویت میکند که آن حوزه تعامل اجتماعی دموکراتیک و خردمندانه است. بر فرض اگر جامعه نماینده جامعه سرمایهداری بود، برخی سازمانها وجود داشتند که بخشی از جامعه سیاسی بودند. انتقالها در اقتصاد، انتقالهایی را برای عرصه عمومی به همراه داشته است. با وجود اینکه این انتقالها اتفاق میافتد، جامعه مدنی زمانی که بهعنوان جامعه غیراقتصادی ظهور میکند، جنبههای بیشماری دارد. جیلین اسکوئدلر اشاره میکند که جامعه مدنی با احیای عرصه عمومی پدیدار میشود. بنابراین گروههای مردمی به تدریج حدو مرز رفتارهای مجاز را به چالش میکشند. برای مثال، تاکنون همیشه باب بوده است که دولتها از ظرفیت جامعه مدنی برای پیشبرد اهداف خویش حتی در زمینههای مثبت مانند حفاظت از محیطزیست و منابع طبیعی بهره میبردند -که بالطبع وابستگی مالی سازمانهای مردمنهاد را به دولت در پی دارد و این امر بهخودی خود و به تنهایی برای زیرسوال بردن استقلال و به انحراف بردن اصالت جامعه مدنی کافی است- اما به یکباره با یک سازماندهی منسجم مدنی در بین فعالان باسابقه محیطزیست کشور شاهد بروز و ظهور ستاد مردمی نجات آشوراده میشویم که برای جلوگیری از تغییر کاربری تنها جزیره ایرانی دریای مازندران مبارزه میکنند.
مراحل شکلگیری مدنی
فعالیتهای داوطلبانه
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون در سال ۱۹۹۰ در نوشتهای تحت عنوان «سه دوره شکلگیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شده است. در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امدادرسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیما به افراد ذینفع خدمات امدادی ارایه میکرد. توزیع غذا، تأمین پناهگاه و ارایه خدمات بهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. درواقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند که سازمانهایی مانند هلالاحمر و کمیته امداد در حوزه خدمات انسانی و امدادگران حیوانات یا پناهگاهدارها در حوزه محیطزیست میتوانند مثال بارزی بر این مورد باشند.
در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای مردمی با گرایشات داوطلبانه یا بعضا با حداقل حقوق تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با «اقدامات محلی مستقل» نیازهای آنها را برآورده سازند. که موسسه محیطزیست و توسعه پایدار (سنستا) را در ایران میتوان بهعنوان یکی از پیشگامان آن دانست که البته در مرحله تکامل سوم ایجاد گردیده و در هر دو مرحله آخر فعالیت مینمایند.
کورتن مرحله سوم از تکامل و شکلگیری سازمانهای مردمنهاد را «توسعه نظامهای پایدار» میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و موسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تأمین و ارایه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. بهتدریج این سازمان از «سازمان مردمنهاد امدادرسان» به «سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی یا توسعه پایدار» تغییر ماهیت داد.
آفتهای جامعه مدنی
و جنبشهای مردمی داوطلبانه
بیتردید با یک نگاه کارشناسانه و میدانی به عملکرد سازمانهای مردمنهاد در کشور در طول سالیان متمادی میتوان فعالیتهای مردمی داوطلبانه را آسیبشناسی کرده و از بروز مشکلات عدیده در آینده جلوگیری نمود. به اعتقاد کارشناسان مواردی که در ذیل منتشر میگردند از عوامل اصلی انحطاط جامعه مدنی به شمار میروند؛
۱- خودکامگی.
۲- وابستگی مالی و سیاسی به دولتها.
۳- مخالفت با اساس حاکمیت به جای ارایه پیشنهاد اصلاح قوانین به قانونگذاران.
۴- تفکرات ناسیونالیستی که می تواند در بین تودههای مردم جدایی و تفرقه ایجاد کرده و امنیت ملی را در هر جامعه تحتالشعاع قرار دهد.
۵- ترجیح دادن مسائل شخصی به گروهی و گروهی به عمومی و ملی.
۶- کم شدن ارزشهای اخلاقی و سست شدن پایههای اصول اعتقادی داوطلبان مانند عِرق ملی، شرافت مردمی، احترام به اعتقادات و باورهای یکدیگر که میتواند جامعه مدنی را همانند بمبی از درون متلاشی نماید.
بیشک جامعهای پویا و با نشاط باید دارای خرد جمعی سیستماتیک و شعور سازمانی برای حفظ منافع و دستیابی به آرمانهای والای خود باشد چرا که جامعه مدنی و قشر انجیاویی واسطهای امین بین مردم و دولتها بوده و علاوه بر طرح و پیگیری مطالبات مردمی باید جلوی زیادهخواهیها و منفعتطلبی کوتاهمدت اما کلان مدیران سیاسی را که ممکن است در هر کشور و اجتماعی وجود داشته باشند، بگیرد.
پیدایش افراد داوطلب برای ایجاد یک جامعه مدنی با ساختار انجیاویی عرصه عمومی و بستر مناسب اجتماعی را میطلبد. بیتردید وجود عرصه عمومی مناسب، شکلگیری تمایلات منطقی را در بین افراد تقویت میکند که آن حوزه تعامل اجتماعی دموکراتیک و خردمندانه است.