شماره ۵۸۰ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۶ خرداد
صفحه را ببند
مجسمه‌های شهری و رهایی از ملال

فرهاد خاکیان‌دهکردی  شاعر و نویسنده ادبیات کودک

هر روز صبح بیدار شدن، عجله‌کردن، صبحانه را در راه یا محل‌کار خوردن، کیف سنگین را توی اتوبوس و تاکسی یا توی مترو به‌دوش کشیدن و بعد سر ساعت، کمی هم با تأخیر شاید، ورودت را بالاخره ثبت می‌کنی. باید تا عصر بمانی، آن‌قدر که دیگر رمقی نمانده باشد.
همین در عصر بی‌رمق شدن حرف من است. تو راننده‌تاکسی، پزشک، کاسب یا هرکس دیگری که باشی، بالاخره روزت را شب می‌کنی. در این بین آنها در کنارت هستند؛ مجسمه‌های شهری را می‌گویم. کنارت هستند تا برای لحظه‌ای تو را از کلافگی و ملال بیرون بکشند. توجهت را جلب کنند. گوشه‌ای از حواست را مال خود کنند. همین گوشه حواس مال خود کردن، یعنی مجسمه‌های شهری قادرند تکرار و کلافگی را قدری مهار کنند.
محیط اطراف بر روان آدمی تاثیری مستقیم دارد، ساختمان‌ها، ریخت خیابان‌ها و کوچه‌ها، تندیس‌هایی که در میدان‌های شهر نصب می‌شوند، همه و همه را هر روز می‌بینیم تا دیگر از فرط تکرار به چشم نیایند. اما حضور آثار هنری در بطن شهر تفاوت می‌کند، آنها به‌راحتی دچار تکرار نمی‌شوند، هربار، هرکسی با هرحالی که از کنارشان عبور کند، نسبت به آنها
 واکنشی ویژه از خود نشان می‌دهد. همین کار در انسان تولید سرخوشی می‌کند. وقتی به خانه برمی‌گردد این امکان هست که بپرسد: «راستی شما هم آن مجسمه را دیده‌اید؟... مثل این‌که می‌خندد.» و اوج این گفت‌وگو آن‌جاست که پاسخ می‌شنود:
« نه. آن مجسمه از چیزی حیرت کرده.»
شما می‌توانید به مجسمه‌ها دقیق شوید و همین در معرض هنر بودن، روان‌تان را از ملال نجات می‌دهد. از طرفی هنر مدرن این امکان را فراهم کرده تا کیفیت هنر خود را از گالری‌ها و کتاب‌ها بیرون بکشد و در شهر هم ظاهر شود. در شهر ظاهر شدن یک اثر هنری مدرن، تولید وضعیتی ناب و دگرگون می‌کند. برخورد شما با این وضعیت، به خودی‌خود می‌تواند معادلات خسته‌کننده و هر روزه را به‌هم بزند. می‌توانید نسبت به آنها حس تنفر یا حتی خشم هم داشته باشید، اما الزاما قرار نیست از آنها خوش‌تان بیاید. اصلا حضورشان برای خوش‌آمدن نیست، حضورشان برای وقوع یک وضع متفاوت در شهر است. کیفیتی که ماحصل ذهن
 یک‌هنرمند است.
مجسمه‌های شهری، صرفا شمایل یک انسان یا بازآفرینی شده یک ریخت آشنا نیستند، آنها می‌توانند در صورت و ظاهر اشکال غریبی به خود گرفته باشند، آنها به نوعی بازنمایی وضع موجود در شهر را به‌عهده دارند. تماشاگران خود را به تفکر و اندیشیدن، پیرامون شکل خود وادار می‌کنند. آنها هستند تا شما بهشان فکر کنید.
بی‌راه نیست اشاره کنم که اگر برخورد با مجسمه‌های شهری، غیرحرفه‌ای باشد، می‌توانند اثر عکس داشته باشند. حتی می‌توانند مخاطبان بی‌شمار خود را نا امید کنند. متولیان امر شاید کمترین کاری که از دستشان در این حوزه ساخته است، سپردن کار به کاردان باشد. مجسمه‌های شهری را صرفا باید یک هنرمند خبره در این رشته، خلق و در محل مناسب نصب کند. اگر این کیفیت در کار محقق نشود، مجسمه‌های شهری می‌توانند اجسامی ملال‌انگیز باشند. تقصیری هم ندارند، وقوع آنها از آغاز وابسته به نهایت کیفیت بوده و هرگونه قصور در خلق آنها تولید یک رخداد ناهنجار بصری می‌کند.
به هر روی مجسمه‌های شهری هستند تا یاد ما بیندازند، زندگی صرفا همین رفت‌وآمد هر روزه نیست؛ گاهی باید ماند و تامل کرد. اندیشید و شرایط و محیط را جور دیگری نگاه کرد. آنها هستند تا هنر را در شهر و از دل شهر به ما بنمایند.


تعداد بازدید :  192