شماره ۵۸۰ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۶ خرداد
صفحه را ببند
انسان فرهیخته، جامعه فرهیخته

شهلا کاظم‌پور جامعه‌شناس

جامعه توانمند، چگونه جامعه‌ای است؟ این سوال هرچند سوالی کلی و عام است اما می‌توان به آن از جوانب مختلف پاسخ گفت. در نگاهی کلی، یک جامعه توانمند باید در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی رشد کند و در هریک از این ابعاد، باید ویژگی‌هایی را به دست آورد. البته باید در نظر داشت، نمی‌توان به‌صورت‌کلی این ویژگی‌ها را برشمرد و برای این‌که بتوانیم به تعریفی جامع از جامعه توانمند برسیم، باید این ویژگی‌ها را به اجزای کوچکتر تجزیه کنیم تا به نمودهای یک جامعه توانمند برسیم. به نظر من جامعه توانمند، جامعه‌ای است که تمام آحاد آن از سلامت کامل برخوردار باشند؛ سلامت جسمی، روانی و از همه مهم‌تر سلامت اجتماعی. هر جامعه از افراد و اعضای آن تشکیل شده است، در نتیجه با داشتن فرد توانمند می‌توان به داشتن جامعه توانمند امیدوار بود. با این توضیح اگر بخواهیم فرد توانمند را تفسیر کنیم، باید از فردی صحبت کنیم که از سطح سلامت جسمی، روانی و رفتارهای اجتماعی مناسب برخوردار است و کارآیی و بازده اقتصادی و فرهنگی بالایی دارد. جامعه هم به همین شکل است؛ اگر بخواهیم جامعه‌ای توانمند داشته باشیم، باید تمام آحاد جامعه از سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار باشند. هرچه انسان از تمکن مالی برخوردار باشد، قدرت انتخابش افزایش می‌یابد و می‌تواند تحصیلات بالاتری داشته باشد، می‌تواند از امکانات رفاهی بیشتری بهره‌مند شود یا زمانی که بیمار است، سریع‌تر خود را مداوا کند، همه این موارد می‌توانند در توانمندی یک جامعه موثر باشند، البته نکته اساسی این است که در بررسی یک جامعه در نظر گرفتن بُعد مالی به‌تنهایی کافی نیست. مانند خانواده‌ای که از نظر مالی تمکن دارد ولی از نظر فرهنگی کمی تاخر دارد و دچار معضل است؛ درون خانواده افراد با هم مشاجره می‌کنند، کتک‌کاری دارند، برخلاف اصل اساسی هر خانواده، آنها حامی هم نیستند. در نتیجه چنین خانواده‌ای نمی‌تواند خانواده سالمی باشد. جامعه نیز به همین صورت است، جامعه سالم، جامعه‌ای است که دگرخواهی به خودخواهی قالب باشد. یعنی انسان‌ها در خدمت یکدیگر باشند. اگر انسان‌ها بخواهند خودخواهی داشته باشند و تنها گلیم خود را از آب بیرون بکشند، نمی‌توانند جامعه سالم و توانمندی تشکیل دهند. هر جامعه می‌تواند به صورت انباشته‌ای توانمند شود، به این ترتیب که گروهی که توانمند است، افراد دیگر را حمایت کند، در این حالت جامعه توانمند خواهد شد.  جامعه توانمند، جامعه‌ای است که انسان‌های فرهیخته داشته باشد؛ انسان‌هایی که معتقد به کسب مال حلال یا معتقد به خدمت به همنوع هستند و به‌طورکلی افراد جامعه به این اعتقاد داشته باشند که: «چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار». با داشتن این مشخصات جامعه به‌سمت سالم‌بودن پیش خواهد رفت. رابطه بین انسان توانمند با جامعه توانمند درواقع رابطه‌ای متقابل است. چون انسان‌ها، جامعه را می‌سازند، در نتیجه انسان‌های فرهیخته می‌توانند جامعه‌ای توانمند و فرهیخته بسازند و اگر جامعه توانمند باشد، جامعه‌ای که از این انسان‌ها تشکیل شده است، می‌تواند انسان‌های فرهیخته دیگری را بازتولید کند. شاید برخی بر این عقیده باشند که جوامع پیشرفته، نسبت به دیگر جوامع توانمندتر هستند، البته الزاما این دیدگاه درست نیست و شرایط خوب اقتصادی با ثروتمند بودن فرق دارد. به نظر من، توزیع عادلانه درآمد، ملاک مهمی است. توزیع عادلانه به این معنی نیست که همه به‌طور یکسان درآمد داشته باشند بلکه هرکسی براساس توانایی‌ها و تلاش خود باید درآمد داشته باشد، به‌عبارت دیگر نباید کسب درآمدهای بادآورده در آن جامعه رواج داشته باشد. درواقع می‌توان گفت، در جوامع پیشرفته این امر توسط دولت‌ها مدیریت می‌شود. به‌عنوان مثال، در این‌گونه جوامع دولت‌ها با گرفتن مالیات‌های به‌موقع و بجا، به توانمندی افراد نیازمند کمک می‌کنند. در مقوله توانمندی، فرهنگ و شرایط اجتماعی جایگاه مهمی دارند. به نظر من، فرهنگ در این زمینه حرف اول را می‌زند. هرچه فرهنگ کار و خصلت‌های انسانی در آن بارور شود، قطعا جامعه توانمندتری خواهیم داشت. زمانی که ما این مسأله را مغفول بگذاریم و جوان و نسل آینده، شاهد این باشد که همه در پی آنند که به هر طریقی کسب درآمد کنند، به‌مرور، خصلت‌های انسانی تضعیف می‌شود و نتیجه این خواهد بود که نه‌تنها جامعه از توانمندشدن بازمی‌ماند بلکه روز به‌روز از نظر فرهنگی تحلیل می‌رود و تحلیل رفتن فرهنگی، باعث تضعیف جامعه و از درون‌پاشیدگی آن می‌شود.
ما از گذشتگان خود آداب و سننی را به ارث برده‌ایم که در آنها به کسب روزی تأکید شده و در کنارش دستگیری از دیگران پسندیده شمرده شده است. مجموع همه اینها باعث می‌شود که ما، شاهد انسان توانمند و در نتیجه جامعه توانمند باشیم. بحث‌های فرهنگی بحث‌هایی هستند که از توده‌های فرهیخته هر جامعه به دیگر آحاد جامعه سرایت می‌کنند. ما باید به فرهیختگان بها بدهیم و منش و رفتار آنها را برای جوانان خود الگوسازی کنیم. این الگوسازی می‌تواند از طریق رادیو، تلویزیون، دانشگاه‌ها و... صورت بگیرد. برای ساختن جامعه توانمند باید کسب درآمد غیرحلال را کم کنیم، سطح مالیات‌ها باید بالا برود و توزیع درآمد متناسب شود تا امید به داشتن جامعه توانمند دست‌یافتنی‌تر به‌نظر برسد، البته در این زمینه باید دولت واردعمل شود. متاسفانه دولتمردان ما (صرف‌نظر از این یا آن دولت) مسائلی را مغفول گذاشته‌اند که به مرور زمان به بیماری‌ای اجتماعی تبدیل می‌شود. آغاز این روند، بیماری اقتصادی است اما در پی آن، بیماری فرهنگی ایجاد می‌شود. بدیهی است برای حل این مسائل، نیاز به برنامه‌ریزی و هدفگذاری‌های مناسب و راهبردی داریم.


تعداد بازدید :  238