شماره ۵۷۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۲ خرداد
صفحه را ببند
ستیز با خود، ستیزه با دیگری

فریبا خادمی شاعر

دنیای اطراف ما، پر است از مفاهیمی که ضدونقیض هم‌اند! مفاهیمی که هر چند ضدیت آنها با هم واضح و روشن است، اما تعریفی دقیق از آنها نمی‌توان ارایه کرد. صلح هم جزو همین مفاهیم است. صلح را نمی‌شود تعریف کرد! چون اساسا هر چیز اصیلی با ضد خود شناخته می‌شود. به‌عنوان مثال اگر ما جنگ را نداشتیم هیچ تعریفی برای صلح نبود؛ مثل سلامتی، موفقیت و یا حقیقت. کسی نمی‌تواند حقیقت را معنا کند. صلح نیز مثل این معانی، تعریفی ندارد و حالتی است که در ذات بشر نهفته است؛ آشتی و هماهنگی.
 وقتی بشر امروز این آشتی را با خود ندارد، معنویت خود را نادیده می‌گیرد، تمام چیزها را جسم می‌بیند و جهان را بیرون از خود متصور است، این جریان‌ها برجسته‌تر می‌شوند و نتیجه‌ای که ما درحال حاضر شاهد آن هستیم این است که امروزه جنگ‌ها جزو باورها شده‌اند؛ باورهای نژادی، مذهبی.
این واقعیت به این بازمی‌گردد که انسان‌ها صلح با خود و ذات آرام خود را فراموش کرده‌اند. از این‌روست که برای جنگ‌ها و وحشیگری‌ها نمی‌توان هیچ عامل بیرونی را متصور شد چون دنیای بیرون را تماما جمعیت انسانی شکل می‌دهد و افکار تک‌تک ماست که در جامعه بیرون، فرافکنی می‌شود و
در حقیقت، «از ماست که بر ماست»! البته به جز مسأله و مشکلات سیاسی بین کشورها، تنش‌های موجود بین جوامع دست کمی از اسلحه‌کِشی و جنگ و غارت ندارند. امروزه جنگ‌ها، صورت عوض کرده‌اند؛ نتایج تحریم‌هایی که علیه کشورها وضع می‌شوند کم از یک جنگ تمام‌عیار ندارند. ما حتی در شبکه‌های اجتماعی نیز  شکلی تغییریافته از جنگ را می‌بینیم. از آنجایی که بشر تنها به پوسته پرداخته، براساس مدل، میل و سلیقه خود، این پوسته را رنگ و شکل داده و درون خود را به ورطه فراموشی سپرده، یعنی صلح را فراموش کرده است!  
آرامش و  هنر در ذات آدمی است، موفقیت، خوشبختی و شادی جزو حقوق ماست ولی آن‌قدر دنیا را سخت می‌گیریم که موجب ستیز می‌شود. وقتی ما با خود ستیز داریم حتما با دیگری نیز به ستیز می‌پردازیم. حقیقت تلخ امروز جهان این است که آدمی ذات و فطرت خود را فراموش کرده است. شاید بخش اعظم این فراموشی به آموزش‌هایی که بشر داشته برمی‌گردد. آدم امروزی با سرعت هرچه تمام تنها به‌سوی پیشرفت و تکنولوژی درحال حرکت است و این فقط به یک کشور برنمی‌گردد بلکه یک امر جهانی است. آسیب‌شناسی‌هایی که در یکی از کشورها روی جامعه آماری متولدینی که با متولدین دهه 70 ما همدوره هستند، نشان می‌دهد که این نسل شب‌ها را بیدار می‌ماند و روزها می‌خوابد، سرگشته است و  با هر چیزی درحال ستیز. متاسفانه جوانان این دهه حتی با خود نیز درستیزند و مکرر درحال آسیب‌رساندن به خود هستند آن هم با چیزهایی مانند استفاده نادرست از شبکه‌های اجتماعی. این نسل می‌داند که تمام اعمالش چه آسیب‌هایی دارد ولی با اصرار، ادامه می‌دهد! و تمام این افعال به این دلیل است که آنها تصور می‌کنند تکنولوژی با سرعت درحال حرکت و شتاب است و آنها عقب مانده‌اند و این حس عقب‌ماندگی باعث شده آنها دچار  وحشت شوند، در نتیجه شب‌ها که سکوت بیشتری بر فضا حاکم است بیدار می‌مانند و روزها می‌خوابند. شاید یکی از راه‌های رسیدن بشریت به آرامش بازگشت به روزهای نخستین طبیعت است، البته این به معنای معدوم‌کردن نیست بلکه ذهن آدمی باید به آن روزها برگردد تا از درون بتواند به آن آرامش برسد و بعد این آرامش را به دنیای اطراف خود انعکاس دهد. ما برای رسیدن به صلح، نیاز به قوانینی داریم تا بتوانیم از آنها اطاعت کنیم، این قوانین توسط انسان‌ها نگاشته می‌شوند، انسان‌هایی که در 24 ساعت با خود در ستیز هستند و این خود تناقض به شدت بزرگی است که قرار است قوانین صلح را چه کسی بنویسد! پرسش اصلی این است که در سازمان ملل چه کسانی مدعی صلح هستند و چه کسانی برای حقوق بشر تصمیم می‌گیرند! حق وتو در اختیار چه کسانی است! این مساله، خیلی پیچیده‌تر از اینهاست. بنا براین صلح محقق نمی‌شود مگر این‌که آدمی با خود به صلح برسد. ما برای این‌که بتوانیم نسلی را تربیت کنیم که بتواند در جهان پر از صلح زندگی کند باید آموزش ببیند، آن هم آموزش از طریق معنا. در کالیفرنیا مجمعی درحال شکل‌گیری است که درباره مولانا تحقیق می‌کند و از عرفان مولانا و فیزیک کوانتوم  به تشابه زیادی رسیده‌اند؛ این تحقیقات درحالی انجام می‌شود که بسیاری از ما درگیر بالا و پایین رفتن نرخ‌ها هستیم! مولانا 800‌سال پیش از این فیزیک به‌نام «عدم» نامبرده است. شوربختانه ما داشته‌های خود را نادیده می‌گیریم؛ مولانا با 70هزار بیت شعر می‌تواند چیزهای باارزشی را به فرزندان ما ارایه کند. متاسفانه انسان امروز از بیرون به درون است و به سمت پیچیدگی می‌رود درحالی‌که این حرکت باید معکوس باشد و انسان‌ها با ساختن درون خود باید دنیای بیرون را بسازند و با رفتن به سادگی، صلح را در جهان به نمایش بگذارند.  همه ما این حقیقت را فراموش کرده‌ایم که ما انسان‌ها، یکی هستیم و این فراموشی سبب شده خودخواه شویم و دنیای اطراف را پر  از سیم خاردار و دیوار و  حفاظ کرده‌ایم. همه ما فقط به منافع خود می‌اندیشیم. حتی اگر از منظر مذهب بخواهیم به مسأله نگاه کنیم، مذهب تأکید داشته اگر همسایه تو گرسنه بخوابد تو مسلمان نیستی. با گشتی در سطح شهر به جملات زیادی از این دست برمی‌خوریم اما چون در ذهن ما نهادینه نشده‌اند، تنها بیرونی‌اند و ظاهری. همه ما باید روی این حرف «مادر ترزا» تامل کنیم که گفته؛ در راهپیمایی‌های ضدجنگ مرا دعوت نکنید در راهپیمایی‌های صلح مرا دعوت کنید؛ یعنی برای ضدیت با چیزی نمی‌آیم ولی برای صلح می‌آیم، یعنی صلح است که اصالت دارد.

 


تعداد بازدید :  173