سپهر دادجوي توكلي روزنامهنگار
بسیار پیش میآید که شهروندان حرفهای گفته و ناگفته خود را نمیتوانند در قامت رسانهها و با ادبیات رسانهای منعکس کنند. از این روست که گاه چرخه تعامل مابین شهروند و شهردار که بایستی از کانال رسانه انجام شود معیوب میماند. شهروند محترم موقری این برایم گفت و من براساس وظیفه رسانهای سعی کردم تا حق مطلب و گرفتاری ادا شود.
تاریخ را ورق بزنید. آیا میتوانید فردی را بیابید که معترف باشد از سر بدخواهی، از سر بداندیشی یا خبث طینت میخواسته کاری را انجام دهد؟ تصمیم بگیرد یا دنیایی بسازد؟ خیر. همه آدمهای تاریخ مدعی آنند – و واقعا میپندارند راه واقعی این است - که راه ثواب را برگزیدهاند. این برای من و بسیاری چون روز روشن است که در پس بسیاری از تصمیمات خرد و کلان جامعهمان فکری نیک نهفته است، اما گاه این آسیبها بهخصوص در اجرا و کجپنداریها بهخصوص در طراحی، کار را به محاق باطل میبرد.
داستان هدایت جامعه به سوی جامعهای سالم براساس آموزههای اخلاقی یکی از این گذرگاههای خطرناک است. تجربه تلخ گرفتن وام ازدواج برای بسیاری از شما که تجربه زندگی چند ساله را بردوش دارید اتفاق نیفتاده است. این تجربه مخصوص جوانهای ماهواره و کامپیوتر است. مخصوصاً جوانهایی که بارها و بارها از گردنههای خطرناک جستهاند و حال تلاش دارند صادقانه به آموختههایشان اتکا کنند. تصمیم دارند در خود و در جامعه، قیامت نیک برپا دارند و اخلاقمدارانه به سنت و شریعت پایبند بمانند. قوانین زشت را بگذارید در کنار رفتار و گاه برخوردهای شخصی. جوان را بگذارید در کنار همه مشکلاتش در شروعی که برای باقی همسالانش بازی غلط و پشیمانزایی است. چه میبینید جز سرکشی و دلزدگی.
قرار بر این است برایتان بستری فراهم شود و شما، شمای جوان از تسهیلاتی که احیانا تسهیلات رفاهی لقب میگیرد بهرهمند شوید. آمارش را هم که مفتخرانه در شکلهای گوناگون و از کانالهای متفاوت ارایه میدهند. به پای بستر که میروید با چهرهای متفاوت مواجه میشوید. تمام افزونههای تشویقی نظیر شرط مهریه کم در افزایش وام حذف شده است. تمام مدارک درخواستی به دشوارترین شرایط ثبت و ضبط میشود. انواع و اقسام ضامن در قوارههای گوناگون در کنار مدارک مستحکم از درخواستکننده. برخوردهای چکشی از سر نخواستن مبداء پرداخت و چههای دیگر.
نمیدانم داستان کاغذپارهها به کجا انجامید، نمیدانم شیب توسعهای ما همچنان با ملایمت به بالا سیر میکند یا خیر. نمیدانم داستان کرسنت و بورسیهها و برگزاری کنسرتهای رنگ و وارنگ و حضور نسوان به ورزشگاهها به کجا انجامید. ایضاً اطلاعی از نتیجه مناظرات و امروز، فردا و پس فردا ندارم. صرفا به اقتضای طبیعت و حسب پایبندی به شرایط و قواعدی که بر ما آموختهاند قصدم مقصدی ظاهرا صلاح است. فلذا اینگونه که پیداست باید از طلا بودن پشیمان شد و دست روی زانو گذاشت و یا علی گفت.
اینکه دولت موظف به تأمین نیازهای اولیه شهروندان است، اینکه مالیات چیست، اینکه ما دچار ارزش افزوده شدهایم و خواستههایمان بالا رفته یا خیر، اساسا محل بحث نیست اما اگر مقرر است گزارشی ارایه شود لطفا ملحوظ دارید که این داستان وام ازدواج نیز - چون بسیاری - تبدیل به شوخی شده است. تجربه دردناک منِ پیرپسر! در ۲ ماه انتظار و بگیر و ببندهای حاشیهای میگوید وای به حال جوانان ترگل که نمیدانند حقوقشان چیست و ملجأیشان کدام. ناز و کرشمه شعب محترمه بانک بسی از کرشمههای عروس فراتر رفته و تو گویی بایستی پس از انتظار پای سایت ثبتنام، مهر سنگینی بر این کرشمه بست و جست.