| عماد طیبی | مدیر گروه باهمستان |
گروه «باهمستان»یکسال است که روی مسأله پیادهروها تمرکز دارد و هدف اصلیمان منافع و گروههای به حاشیه رانده شده در فرایند توسعه شهری است. مسئلهای که از اول مورد تمرکز ما بود مسأله حق حرکت پیاده در تمام گروههایی بود که با آنها کار کردهایم و در این زمینه آسیبپذیر هستند. گروههایی چون کودکان، زنان، معلولان و سالمندان. چیزی که ما بهعنوان نمادی از به حاشیه رانده شدن حق حرکت پیاده در شهر میدانیم بحث پل عابر پیاده است. پل عابر پیاده را نه فقط بهعنوان یک سازه در شهر بلکه بهعنوان نگرشی که پشت ساختن آن است میبینیم، نگرشی که میگوید عابر پیاده باید سطح شهر را ترک کند تا حرکت سواره تسهیل شود. این مسأله در سراسر جامعه جاافتاده و فرهنگ شهروندی تلقی میشود. ما روی این پدیده بهعنوان نادیده گرفتن حق پیادهها دست گذاشتیم و اقدامات مختلفی انجام دادیم. بهخصوص وقتی مسأله زیرگذر چهارراه ولیعصر پیش آمد که همان نگرش را نسبت به شهروندان این بار در زیر زمین داشت. برای این مسأله نشست گذاشتیم، کمپین راه انداختیم و بحث ایجاد کردیم. پشت همه اینها یک مبحث بود، اینکه عابر نه درست تعریف شده و نه برایش جایگاهی در کل ساختار مدیریت شهری قایل شدهاند. هیچ قسمت از هیچ نهادی وظیفه ساماندهی حرکت پیاده را برعهده ندارند.سازمان و مدیریتی در شهرداری و شورای شهر برای این موضوع نداریم. در نشستهایمان آقای صابری، نماینده شورای شهر از نظراتمان درباره پیادهرو استقبال کردند و گفتند که این قضیه را دنبال میکنند. ما هم به دنبال این هستیم که طرحی برای یک کمیته عابر پیاده تهیه کنیم.
کارهایی هم که تا به حال در مورد پیادهروها انجام شده یک سری ظاهرسازی در حد تعویض سنگفرشها و ایجاد یک سری پیاده راه عمدتا در مناطق مرکزی شهر است. اما همه چیز در همین ظاهرسازیها خلاصه میشود. مشکل این است که پیاده درست تعریف نشده است. اگر ما معلولان را جزء پیاده در نظر بگیریم متوجه این میشویم که پیادهروهای ما مناسب حرکتشان نیستند. مسأله پل عابر اینجا هم قابل توجه است که عابران را از سطح شهر دور میکند بدون اینکه به مشکل حرکت معلولان توجه شود. تنها چیزی که به صورت سنتی در پیادهروها هست و معلوم نیست از کجا الگوبرداری شده مسیرهای حرکت نابینایان است و آن هم بدون هیچ فکری انجام شده. انگار قرار است نابینایان به یک خط پشت سر هم حرکت کنند. کارکرد این مسیرها باید فقط در نقاطی باشد که پیادهرو و خیابان به هم تلاقی پیدا میکنند اما در پیادهروهای ما درست در این نقاط این مسیرها تمام میشوند. باید دید در لایههای مختلف مدیریتی چه میزان بودجه برای تسهیل سواره و چه میزان برای حرکت پیاده در نظر گرفته شده است. زیرگذر، سرکوب حرکت پیاده است و پیاده راههایی هم که ساخته شدهاند به صورت فرمایشی بوده یعنی با مردم محلهها مشورت نشده یا به اطلاع آنها نرسیده است.
برای اصلاح این روند اول از همه باید این حق به رسمیت شناخته شود که تمام افراد حق دارند به صورت پیاده حرکت کنند. در قوانین راهنمایی و رانندگی این مسأله وجود دارد و تنها جایی که سواره بر پیاده اولویت دارد بزرگراه است اما در عمل در مدیریت شهری این حق دیده نشده و بهعنوان تفکر غالب برایش راهکار دیده نمیشود. تفکری وجود دارد که میخواهد با یک سری فعالیتهای کالبدی و عمرانی مشکل ترافیک را حل کند، انگار هرچه بیشتر بزرگراه و تونل و پل بسازیم و بزرگراهها را دو طبقه کنیم یک روزی مشکل ترافیک حل میشود، درحالیکه با این حرکتها بیشتر مردم را به مالکیت اتومبیل ترغیب میکنیم . در نگاه به عابر پیاده باید همه را ببینیم و تصور نکنیم فقط افراد جوان و میانسال با توان جسمی و حرکتی مناسب عابر هستند. در حقیقت مدیریت شهری باید مطمئن باشد که حقوق اقلیت را تضمین کرده است. حرکت پیوسته عابر پیاده باید تضمین و نباید مدام جلوی راهش بسته شود و او را به زیرزمین و پل هوایی بفرستیم. این کارها بازدارنده است.