عباس غفاری کارگردان تئاتر
به اعتقاد من مصطفی عبداللهی جزو آدمهایی بود که به شدت به آنها احتیاج داریم. انسانهای نمونهای که سمبل مبارزه با بیماری و مرگ هستند. در این چند سال اخیر که متوجه بیماریاش شده بود، به شدت با آن مبارزه میکرد. هر بار که او را ملاقات میکردیم از زندگی، کار و تلاش صحبت میکرد. به خاطر ندارم که تاکنون درباره مرگ صحبت کرده باشد یا از زندگیاش گلایهای کند. او در تمام این مدت فقط زندگی میکرد، فعالیتهای تئاتریاش را ادامه میداد و به خانوادهاش عشق میورزید. همسر و دو پسرش را به شدت دوست داشت.
گاهی به نظر میآمد او بیماری و مرگ را به سخره گرفته است و یک دوئل جانانه را با آنها شروع کرده است؛ انگار که میخواست بهآنها بگوید: «ببینید نمیتوانید من را شکست دهید. دارم زندگی میکنم، تئاتر کار میکنم و با خانوادهام هستم.» خصوصا که بیماری سرطان، جزو بیماریهایی است که دردهای عجیب و غریبی دارد و به شدت انسان را از پا میاندازد. با این حال او مرد نجیبی بود. بسیاری او را «مرد نجیب شرقی» یا «مرد نجیب بروجردی» صدا میزدند. چراکه او آنقدر نجیب بود که هیچگاه دست نیاز به سمت مدیر یا جایی دراز نکرد. در تمام طول این سالها مردانه و صبورانه زندگی کرد و هرگز برای خودش از کسی کمک نگرفت. حتی یادم هست چندینبار با آقای عبداللهی ملاقات داشتیم و هرگاه که در این ملاقاتها به او میگفتیم اجرای خیریه تئاتری هست که میخواهیم فروشش را به نفع شما بگذاریم، فورا مخالفت میکرد و از ما میخواست تا پول جمعآوری شده از آن اجرای خیریه را به بیماران سرطانی که استطاعت مالی ندارند، بدهیم. یکبار نشنیدم که بگوید این پول را برای خودم میخواهم یا آن کار را انجام دهید و پولش را به من بدهید. حتی زمانی که رادیو با او خوشرفتاری نکرد یا به همراه چند هنرمند دیگر از انجمن تئاتر ما بیرونش کردند، باز هم صبورانه تحمل کرد. گویی بیماری را شرمنده خودش کرده بود. این روزها از این دست آدمهای نجیب کم داریم. دستمان مدام به دنبال آدمهایی شبیه به عبداللهی میگردد.
به نظرم در این میان از همسر آقای عبداللهی، این زن نجیب که با تمام سختیها و نداریهای این هنرمند ساخته است، کمتر صحبت کردهایم. چطور میتوانیم توصیف و تعریفی از چنین زن قهرمانی داشته باشیم؟ با این حال باز هم باید یادآوری کنیم که او در تمام این سالها در کنار این هنرمند ماند و او را تنها نگذاشت. واقعیت این است که درباره همسر مهربان مرحوم عبداللهی کم صحبت کردهایم.
مصطفی عبداللهی در بازیگری و کارگردانی تئاتر بینظیر بود. هرگاه که در صحنه نمایشی حاضر میشد، آنقدر جذاب بازی میکرد که چشم شما را میدزدید. به قولی انگشتنمای صحنه بود. در انواع نقشها هم بازی کرده بود، از تراژدی و کمدی گرفته تا نمایشهای تاریخی. او جزو بازیگرانی بود که کمتر در تئاتر شبیهاش را داشتهایم یا داریم. شما چه کسی را پیدا میکنید که بداند بیشتر از دو تا سه هفته زنده نیست اما باز هم کارگردانی نمایشی را قبول کند؟ اما مصطفی این کار را کرد. او در بیحالی و بیهوشی گروهش را هدایت کرد. به همین دلیل است که او جزو یگانههای تئاتر ایران بود. اویی که نظیرش را کم داریم. اغراق نیست اگر بگویم او یکی از اسطورههای روزگار ما بود.