شماره ۵۶۹ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۳۱ ارديبهشت
صفحه را ببند
از امر بدیهی تا معرفت حقیقی

احمدرضا  دالوند

کلمه بدیهی یا آکزیوم* از لغت یونانی آکزیوما* است. در معنای کلی، بیانی، خودبه‌خود روشن و پذیرفته‌شده بدون نیاز به اثبات را می‌رساند، که سرآغاز استدلال قرار می‌گیرد. امر بدیهی، گزاره‌ای است که به‌محض فهم آن، خودبه‌خود مشخص و قابل‌قبول خواهد بود. آکزیوم، گاه در ریاضیات معنایی کم‌و‌بیش متفاوت می‌یابد و چون قیاس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بعدی را تسهیل می‌کند، اساس یک استدلال ریاضی قرار می‌گیرد. در میان فلاسفه یونان قدیم، درستی و صحت مفهوم بدیهی، بدون هیچ دلیلی، قابل‌پذیرش بود. به‌طورکلی، به چیزهای کاملا واضح و آشکار، بدیهیات می‌گویند. در اصطلاح منطق‌صوری، بدیهی به مفهومی گفته می‌شود که نیازمند تئوری خاصی نیست، بلکه نیازمند اموری چون حدس و تجربه است. بدیهیات، چندگونه‌اند: 1- محسوسات، 2- متواترات، 3- تجربیات، 4- فطریات، 5- وجدانیات و 6- اولیات.
بدیهیات، دامنه وسیعی از امور شناختی را شامل می‌شوند. مانند این‌که: «هوا گرم است»، یا «این پارچه نرم است»، که این دسته از بدیهیات را در علم منطق «محسوسات» می‌نامند.
اما اذعان به این‌که «آتش داغ است» ازجمله بدیهیاتی است که با عنوان «تجربیات» برای عموم شناخته شده است. اما قضایایی که همیشه در ذهن حاضرند و نیازی به اندیشه و نظر ندارند؛ مثل عدد 2، پنج‌درصد از عدد 10 است، در زمره بدیهیاتی با نام «فطریات» قرار دارند. لازم به یادآوری است که قضیه فطری، قضیه‌ای است که دلیلش همیشه همراه آن در ذهن وجود دارد. اما وقتی برمبنای نوعی حس باطنی می‌گوییم، «من‌می‌ترسم»، گونه‌ای از بدیهیات را به‌کار گرفته‌ایم که موسوم به «وجدانیات» هستند. ولی هنگامی که می‌گوییم عدد یا زوج است یا فرد، یا بیان می‌کنیم که کل بزرگتر از جزء است، درواقع داریم از نوع دیگری از بدیهیات با نام «اولیات» استفاده می‌کنیم. غزالی در تعریف بدیهیات گفته بود: «اینها قضایایی هستند كه‌ در عقل‌، از آغاز وجود داشته است‌، چنان‌كه‌ فرد عاقل‌ گمان‌ مى‌كند كه‌ همواره‌ به‌ آنها آگاه‌ بوده‌ و نمى‌داند كه‌ از كجا برای‌ او حاصل‌ شده‌ است‌.»
برحسب اتفاق، این تعریف غزالی از بدیهیات را  به‌وفور و همراه با مصادیق متعدد به‌طور روزمره در میان مردم، در هر سطحی از سواد و موقعیت اجتماعی، آشکار و پنهان می‌توان مشاهده کرد. با این تفاوت که افراد تحصیلکرده، در پنهان‌کردن آنچه که به‌گفته غزالی، «گمان می‌کند همواره به آن آگاه بوده»، مهارت کلامی بیشتری دارند و چون مورد وثوق و اطمینان دیگران هستند، اغلب نه فرصت می‌یابند و نه حتی تصور می‌کنند که باید روزی انبان‌ذهنی خود را بکاوند تا «دانسته‌های حقیقی» را از میان انبوهی از «دانسته‌های بدیهی»، جدا کرده و به مهارت کلامی در توجیه ظاهری دانسته‌های بدیهی، پایان دهند. انجام این امر ظریف و پیچیده است که مرز میان تحصیلکرده و پژوهشگر را مشخص می‌سازد و تنها با عبور از چنین مرزی است که می‌توان گفت: فرد، از مرحله اطلاعات(information) به مرحله دانش و معرفت(knowledge) ارتقا می‌یابد.
* Axiom
* Axioma

 


تعداد بازدید :  263