شماره ۵۶۸ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت
صفحه را ببند
نگرش سیستمی از ابن خلدون تا وایت هِد

احمدرضا  دالوند

ابن خلدون، مولانا، ارسطو، افلاطون، و هگل، اززبده‌ترین جمله دانشمندانی در تاریخ تفکر بوده‌اند كه به مفهوم «سیستم» توجه داشته‌اند.
در اواخر قرن نوزدهم درپی تحولاتی كه در علوم مختلف پدید آمد، بشر توانست به كمك نگرش سیستمی، به قلمرو ناشناخته‌ای از اسرار جهان پای گذارد كه كلید پویایی درجهان مادّی و پدیده‌های گوناگون آن بود.  در این زمان، به جای تشریح یك كُل براساس اجزای تشكیل‌دهنده آن؛ نحوه قرارگرفتن اجزا در كُل مطالعه می‌شد.  معادل و همچند این تفکر سیستمی را می‌توان در هنرنوین هم مشاهده کرد، از جمله: کوبیسم، فوتوریسم، کانستراکتیویسم، و...  را می‌توان برشمرد.  بدین‌ترتیب، زمینه‌ای برای كُل‌نگری فراهم شد. ولی اندكی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، علوم، حركت موضوعی خود را به سوی كلیتی جدید در بستر جنبش «علوم میان رشته‌ای» پیش گرفتند. در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، نیاز بسیاری به امتزاج دو یا چند شاخه از علوم بشری، برای بررسی و حل مسائل پیچیده پدید آمد كه منجر به پیدایش «علوم بین رشته‌ای» شد و از علوم مختلف در قالب‌های به اصطلاح سیستماتیك برای حل مسائل پیچیده بهره گرفته شد.  نگرش سیستمی به مسائل و پدیده‌ها و همین‌طور «نظریه عمومی سیستم‌ها» را می‌توان به این تحولات و گرایش‌ها نسبت داد.  تفكر سیستمی، برخلاف برخی از جنبش‌های فكری كه دریك رشته علمی و در محدوده معینی نشو و نما كرده‌اند، در خارج از محدوده یك علمِ معیّن متولد شد، و در محیطی«میان رشته‌ای» رشد كرد. از آن‌جا كه این شیوه تفكر، به طوركلی با مجموعه‌هایی متشكل از اجزا سروكار دارد، نه با خود اجزا، ضرورتاً از مرزهای سنتی علوم خاص فراتر رفته و عمومیت یافته است. البته تفكر سیستمی در تضاد با تفكر تحلیلی «تجزیه مدار» نیست. درواقع، این دو روش مكمل یكدیگرند، نه جایگزین هم. از این رهگذر، گروهی از صاحب‌نظران عنوان می‌كنند كه پیدایش نظریه عمومی سیستم‌ها محصول عمر انسان متمدن است كه مراحل تكامل خود را از دوران‌های قبل از میلاد شروع كرده است. نظریه عمومی سیستم‌ها مراحل و دوران‌هایی را سپری کرده است:  1-  منطق ارسطویی، 2-  منطق تجربی  3- منطق سیستمی.
 1- در درازنای تاریخ تفکر سیستمی، دوران منطق ارسطویی ثبت شده است، که این تفکر، تركیب كاملی از منطق سقراط و افلاطون را به دست می‌دهد. در این مرحله باید از كتاب  «جمهوری» افلاطون یاد کرد، و سپس «استدلال قیاسی ارسطو» را به‌عنوان نمونه‌هایی از تفكر سیستمی شاهد مثال آورد.
2-دوران منطق تجربی: این نحله فكری با كار «فرانسیس بیكن» در اوایل قرن 16 و با تكیه بر روش علمی مبتنی بر: مشاهده، تجربه و استقراء بنا شد و با افرادی چون دكارت، هگل، كانت، میل و اسپنسر، مسیر خود را ادامه داد و منجر به پیدایش تفكر سیستمی شد.
3-دوران منطق سیستمی: با پیدایش جنبش «مطالعات میان رشته‌ای» آغاز شد. و آن هنگامی بود كه دانشمندان دریافتند بیشتر پدیده‌های موردنظر آنان از ویژگی‌هایی مشترك و نظام‌مند برخوردار است‌.  پیچیدگی روزافزون مسائل جهان و طرح مسائل جدید از یك طرف و عدم كفایت مدل‌های ارسطویی و تجربی ازجمله عواملی بود كه باعث به وجود آمدن سیستم‌ها شد. و متفكرانی چون «وایت هِد» را به این نتیجه رسانید كه سرمایه فكری بشری كه از قرن هفدهم به بعد فراهم شده بود، روبه اتمام است و باید منابع و افكار و بینش‌های جدیدی كشف شوند.
نگرش سیستمی را به زبان ساده و در یک نگاه موجز می‌توان یک راه مطمئن برای تفکری مصون از اعوجاج و ابهامات احساسی به شمار آورد و کامل‌ترین روش برای تجزیه و تحلیل و نقد محسوب می‌شود.
انسان‌هایی که پیشرفت را نه با خیالات خودمحورانه و نگرش سیستمی
من درآوردی و افکار گنگ؛ که پیشرفت را با سرعت، چابکی و نگرش سیستمی عالمانه به رسمیت می‌شناسند، رو به تزاید هستند. انسان نو، محصول روشنگری رسانه‌ها و افزایش آگاهی‌هایی است که در کمند هیچ مدیریت نابالغ و عاری از ذهن سیستماتیک محدود نمی‌شود، به حاشیه هم رانده نمی‌شود.


تعداد بازدید :  176