شماره ۵۶۳ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۲۳ ارديبهشت
صفحه را ببند
سپانلو حافظه‌ای به وسعت تاریخ این سرزمین بود

حافظ موسوی شاعر و عضو کانون نویسندگان ایران

چقدر سخت است درباره درگذشت محمدعلی سپانلو سخن گفتن. خبر درگذشت او اگرچه غیرمنتظره نبود، اما بسیاری‌ را شوکه کرد، ازجمله من را. سپانلو در چند‌سال اخیر آن‌قدر با مرگ دست و پنجه نرم کرده بود و هر بار سربلند بیرون آمده بود، که گمان می‌کردیم این بار نیز او مرگ را مغلوب می‌کند، اما به‌هرحال همان‌طور که خودش گفته بود اکنون نام او هم در دفترچه دریاست، اکنون نام او هم یحیاست.
سپانلو بخشی از حافظه تاریخی ما را با خود برد. اغلب فکر می‌کنند که او فقط حافظه تاریخی تهران بوده است، درحالی‌که او حافظه‌ای بسیار گسترده به وسعت تاریخ این سرزمین داشت. سپانلو حقیقتا شاعری میهن‌دوست بود؛ هیچ مسأله‌ای و هیچ موضوعی که در سرنوشت این مردم تأثیر بگذارد (هرچقدر هم کوچک) از نگاه او پنهان نبود. او یک روشنفکر تمام‌عیار اهل مکالمه و اهل گفت‌وگو و اهل مدارا بود.
نقش تأثیرگذار سپانلو در شکل‌گیری کانون نویسندگان ایران و رابطه صمیمانه‌ای که از یک سو با «آل‌احمد» و «سیمین دانشور» و از سوی دیگر با «به‌آذین» داشت؛ برآمده از شخصیتی بود که تنها خاص خودش و شیوه ویژه زیستنش بود. او همواره تاب و توان شنیدن حرف‌های گونه‌گون را بدون هیچ پیش‌داوری داشت. سپانلو در شعر فارسی چهره‌ای شاخص است. در دوره‌ای که بعد از کودتای 28 مرداد بخش عمده‌ای از شعر فارسی روبه قهقرا رفت، یا کسانی یأس و نومیدی را در هاله‌ای از انزواجویی عرفانی توجیه کردند، یا شعر فارسی به غیر از شعر چند نامدار برجسته به شعر اشک و آه و ناله بدل شد؛ شعر سپانلو بر مدار خود می‌چرخید.
رویکرد او به شعر و به‌ویژه به شهر تهران رویکردی یگانه بود. سپانلو هرگز مرعوب نگاه‌های دیگران نبود بلکه با چشم‌های شفاف خودش دنیا را می‌دید و اگر هم گاه اشتباهی کرده بود، آن اشتباه اصیل بود و نه تقلیدی. وسواس سپانلو در امور جمعی نویسندگان تا پایان عمر ادامه داشت، ازجمله مسائل مربوط به اهل قلم و کانون نویسندگان ایران را پیگیری می‌کرد. یکی از آخرین نمونه‌ها، دیداری بود که من در اتاق هیأت دبیران کانون با او داشتم و او دغدغه‌هایش را خیلی صریح با ما مطرح کرد. یادش گرامی.

 


تعداد بازدید :  204