شماره ۵۶۰ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۰ ارديبهشت
صفحه را ببند
چرا تسلط بر اقیانوس‌ها اهمیت دارد؟


|   آرمین منتظری  |      روزنامه‌نگار|
به خاطر دارم که در حدود 4‌سال پیش، یکی از تحلیلگران برجسته این روزهای دنیا، که برای شرکت در کنفرانسی بین‌المللی، به ابتکار علی‌اکبر ولایتی به ایران
آمده‌بود، در گفت‌وگویی در لابی هتل پارسیان تهران گفت: «اگر می‌خواهی یک قدم به حدس‌زدن تحولات جهانی در حوزه‌های سیاسی، امنیتی، نظامی و حتی اقتصادی نزدیک‌تر شوی، همواره تحرکات ناوگان دریایی ایالات متحده آمریکا را دنبال کن». در آن زمان چندان متوجه اهمیت این توصیه نشدم تا این‌که در حدود 3‌سال پیش کتابی از جورج فریدمن، تحلیلگر برجسته آمریکایی، به دستم رسید. فریدمن در این کتاب که در‌ سال 2009، یعنی در حدود 5‌سال پیش نوشته، تلاش کرده است تحولات 100‌سال آینده دنیا را پیش‌بینی کند. فریدمن در مقدمه این کتاب از ژاپن به‌عنوان یکی از قدرت‌های جدید جهان در قرن 21 نام برده و حتی احتمال وقوع جنگی میان ژاپن و آمریکا در دهه 50 قرن
 21 را بعید ندانسته است.
اما از 2‌سال پیش، زمانی که اخبار پی‌درپی از تحرکات ناوگان دریایی آمریکا در اقیانوس آرام منتشر شد، ماجرای ژاپن برایم بسیار هیجان‌انگیزتر و جذاب‌تر شد. چین نیز به همین ترتیب شروع به تقویت ناوگان دریایی خود در اقیانوس آرام کرده بود. این‌جا بود که اهمیت توصیه آن تحلیلگر برجسته را دریافتم. تحرکات ناوگان‌های دریایی چین و آمریکا در اقیانوس آرام هر روز تغییر می‌کرد و مسلما این تحرکات باید در جایی پای ژاپن را به میان می‌کشید. همان زمان کاملا به خاطر دارم که با همکارانم در روزنامه بحث بر سر اهمیت یافتن این منطقه‌ دریایی در آینده بود.
فریدمن در کتابش بحثی جالب را درباره اهمیت تسلط بر مسیرهای دریایی پیش می‌کشد. به گفته فریدمن، از 500‌سال پیش اروپا قلب نظام جهانی بود و اصلی‌ترین شاهراهی که به اروپا وصل می‌شد، شاهراه اقیانوس اطلس شمالی بود و هر کشوری که بر این شاهراه تسلط داشت، بر مسیر دسترسی باقی جهان به اروپا و مسیر دسترسی اروپا به جهان تسلط داشت و البته در آن زمان این کشور بریتانیای کبیر بود. اما از دهه 1980 میلادی معادلات تغییر کرد. برای نخستین بار در تاریخ، اقیانوس آرام و مسیرهای تجاری آن نیز از اهمیت دو چندانی برخوردار شد. چراکه بعد از جنگ جهانی دوم، قدرت تجاری اروپا کاهش یافت و دیگر شاهراه اقیانوس اطلس شمالی، اهمیت حیاتی نداشت. درحال حاضر هر کشوری که بتواند هم بر شاهراه اقیانوس اطلس شمالی و هم اقیانوس آرام تسلط داشته باشد، نبض تجارت جهان، اقتصاد جهان و درنهایت امنیت در جهان را در دست دارد و واقعیت این است که امروز هیچ کشوری از ناوگانی به گستردگی ناوگان دریایی آمریکا برخوردار نیست تا بتواند بر آب‌های کره زمین تسلط داشته باشد و امروز چین به دنبال بر هم زدن این نظم آمریکایی‌محور است.
پکن چند‌ سال است که به تقویت نیروی دریایی خود در اقیانوس آرام می‌پردازد. تا پیش از این، نیروی زمینی، همواره اولویت ارتش چین بود اما امروز نیروی دریایی و هوایی به اولویت اساسی چین تبدیل شده اند. بنابراین به هیچ‌وجه عجیب نیست اگر آمریکا اولویت نظامی خود را تمرکز بر آسیا و اقیانوس آرام اعلام کند. جان کربی، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا در اواسط 2014 اعلام کرد که آمریکا در عین توجه به رخدادهای دیگر نقاط جهان، از این پس توجه بیشتری را به منطقه آسیا و اقیانوس آرام معطوف خواهد کرد.
حالا شاید بهتر بتوان دلیل تحرکات فعالانه دیپلماتیک ژاپن در عرصه بین‌المللی را طی یک‌سال گذشته دریافت. واقعیت این است که آمریکا برای رویارویی با چین، به ژاپن نیاز دارد و ژاپن نیز از این نیاز آگاه است. ژاپن هم موقعیت جغرافیایی مناسبی دارد و هم از توان، انگیزه و پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به متحد آمریکا در برابر چین برخوردار است. علاوه بر این، تاریخ چین و ژاپن، تاریخی آمیخته با جنگ و خونریزی است. البته آمریکا در قبال آنچه از ژاپن دریافت می‌کند، باید امتیازاتی هم بدهد. این امتیازات دقیقا همان چیزهایی هستند که در سیاست‌گذاری‌های جدید ژاپن برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه‌ای و حتی جهانی، به آنها نیاز است. بنابراین پیش‌بینی فریدمن، چندان هم بیراه نبوده است. ژاپن برای کنترل کردن چین در اقیانوس آرام در کنار آمریکا خواهد ایستاد و از مواهب این همکاری برای افزایش قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود استفاده خواهد کرد. نکته دیگری که طی روزهای آینده می‌توان به آن پرداخت این است که سیاست‌های آمریکا در اقیانوس آرام، ارتباط بسیار جدی با سیاست‌هایش در خاورمیانه و حتی مذاکرات هسته‌ای با ایران دارد. واقعیت این است که دنیای امروز دنیای به هم پیوسته‌ای است.


تعداد بازدید :  276