شماره ۵۶۰ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۰ ارديبهشت
صفحه را ببند
«اندیشه‌ورزی» و «گفت‌وگو» در جهانی بهتر

قاسم  پورحسن استاد   دانشگاه

جهان بهتر، چگونه جایی است؟ آیا این جهان با آنچه اکنون در آنیم، تفاوت بسیار دارد؟ درباره جهان بهتر دو دیدگاه هست؛ یکی دیدگاه آرمان شهری و دیگری دیدگاه واقع‌گرایانه است. با توجه به مفهوم آرمانشهر، دیدگاهی هم که مبتنی‌بر آن باشد، وضع مشخصی دارد. با این حساب نمی‌توانیم به نظریات آرمان‌شهری دل ببندیم. ما در وضعی زندگی می‌کنیم که واقع است. ما با جوامع و انسان‌هایی روبه‌رو هستیم که شاهد زندگی واقعی آنها هستیم. من به هیچ رویی قایل به دیدگاه آرمان‌شهری درباره جامعه انسانی نیستم. جهان بهتر، جهانی است که ما می‌سازیم. درحقیقت جهان بهتر جایی نیست که ما به آن نقل مکان کنیم؛ جهان بهتر، جایی است که ما تلاش می‌کنیم آن را بسازیم. درواقع افق آینده مدیون ساختن و تلاش امروز ما است. لزوما جهان بهتر به‌مثابه این نیست که ما بگوییم جامعه‌ای که تلاش نکند به جهان بهتر دست می‌یابد. پس جهان بهتری وجود ندارد و جهان هر روزه ما که ساخته می‌شود، همان جهان بهتر ما است.
نگاه واقع‌بینانه به ما می‌گوید، هر جامعه‌ای که تلاش و روندی را طی کند، می‌تواند به جهان بهترش دست یابد. به اعتقاد من، جهان بهتر، جهان آینده نیست بلکه وضع کنونی که درحال‌حاضر در آن زندگی می‌کنیم هم می‌تواند جهان بهتر مدنظر ما باشد و این زمانی اتفاق می‌افتد که ما فهم صحیحی از زندگی و جهان بهتر داشته باشیم؛ این جهان لزوما یک ایده‌آل ذهنی نیست، بلکه مناسبت و نسبتی است که ما با زندگی داریم. اگر ما در شکل‌دهی زندگی درست عمل کنیم، زندگی که تابع یک نظام باشد، تابع فهم ما باشد و خوشایند انسان‌ها باشد، همان جهان بهتر است. ما با ارزش گذاشتن به علم و فرهنگ که زندگی هر روزه ما را می‌سازند، می‌توانیم تلاش کنیم به جهانی که مدنظرمان است، برسیم. انسان‌ها وقتی از جهان و زندگی صحبت می‌کنند، همه‌چیز را در ثروت و قدرت می‌بینند. این فهم اشتباه سبب شد انسان‌ها به جنگ تمایل بیشتری داشته باشند، درحالی‌که ذات انسان سنخیتی با جنگ ندارد اما در طول تاریخ همیشه یک فهم اشتباه جنگ‌ها را به وجود آورده است. ما آثار این تفکر اشتباه را هنوز هم شاهدیم. به‌عنوان مثال عربستان با تفکر اشتباه خود برای کسب قدرت دست به کشتار هزاران انسان زده است یا غرب این تفکر اشتباه را دنبال می‌کند که اساس سودآوری اقتصادی در این است که وسایل و تجهیزات جنگی تولید کند و آنها را به هر بهانه‌ای بفروشد. در این هنگام است که انسان مقهور علم می‌شود یعنی انسان‌ها کمی تامل نمی‌کنند که سرانجام چنین جنگ‌هایی چه خواهد شد و این حقیقت را یا نمی‌بینند یا به‌دلیل منافع زودگذر خود از آن چشم می‌پوشند که نتیجه این همه خشونت و کشتار، داشتن جهان بهتر نخواهد شد؛ جهانی که بسیاری از کسانی که داعیه‌دار ساختن آن هستند و به بهانه دادن زندگی بهتر به برخی،  دست به جنگ و خشونت می‌زنند. کشورهایی که فهم درستی از زندگی دارند از سر جنگ با انسان‌ها و جوامع سخن نمی‌گویند چون به این حقیقت دست یافته‌اند که اساس حیات و زندگی بهتر در صلح است. به همین دلیل است که ما در اندیشه ایرانی می‌گوییم فرزانه با کسی سر جنگ ندارد، در حکمت ایرانی و خسروانی می‌گوییم حکیم با کسی در تنازع نیست؛ با دیگران می‌گوید، می‌اندیشد و گفت‌وگو می‌کند اما سر تخاصم ندارد. شوربختانه هرگاه فهم اشتباه انسان‌ها به اوج می‌رسد، دست به جنگ می‌زنند و با داشتن جهان بهتر فاصله می‌گیرند. انسان باید به این واقعیت ایمان بیاورد که جنگ ضدبشر است؛ جنگ یعنی غیرانسانی. بشر امروز با فرهنگ است که می‌تواند به داشتن جهانی بهتر امیدوار باشد. با فرهنگ است که می‌توانیم افق‌هایی را برای گفت‌وگو بگشاییم و در سایه آن برای ساختن جهان بهتر تلاش کنیم. متاسفانه انسان امروزی درک متقابلی از همنوع خود ندارد. جا دارد این بیت مشهور حافظ را بیاوریم که: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت، با دشمنان مدارا. این بیت حکایت از این دارد که اگر طالب یک زندگی درست هستی، باید در حق انسان‌ها جوانمردی داشته باشی و در مقابله با دشمنان؛ کسانی که فهم درستی ندارند یا درحقیقت فهم‌شان براساس سرشت انسان نیست، با مدارا و گفت‌وگو و اندیشه‌ورزی آنها را از سرشت اشتباهشان نجات بدهی تا شاید بتوانیم به جهانی که مدنظرمان است
 برسیم.


تعداد بازدید :  205