شماره ۵۶۰ | ۱۳۹۴ يکشنبه ۲۰ ارديبهشت
صفحه را ببند
گفت‌وگو با سعید نعمت‌الله، نویسنده سریال «میکائیل»
اگر خیر و شر نباشد فیلمنامه پیرنگی ندارد

سعید نعمت‌الله، فیلمنامه‌نویسی است که به ندرت گفت‌و‌گو می‌کند و خیلی اهل مصاحبه‌کردن نیست و همه تصورات و قابلیت‌هایش را در فیلمنامه‌هایش به مخاطب انتقال می‌دهد. او این روزها، یکی از فیلمنامه‌نویسان قدر و توانمند تلویزیون است. فیلمنامه‌نویس سریال‌های «رستگاران»، «جراحت»، «دیوار»، «مدینه» و... که «میکائیل» آخرین کار اوست؛ قصه‌ای پر کشش و جذاب که شباهت خاص و عمیقی به فیلم‌های وسترن دارد. او می‌گوید، «صلاه ظهر» جذاب‌ترین فیلمی است که تا به حال دیده و تأثیر عمیقی روی کارنامه فیلمنامه‌نویسی‌اش گذاشته است.
به بهانه پخش سریال میکائیل با او گفت‌وگویی داشتیم که در زیر می‌خوانید.
با توجه به این‌که کاراکتر پلیس همیشه در فیلمنامه‌های شما وجود دارد، پلیسی هم که در سریال «میکائیل»، به‌عنوان شخصیت اصلی می‌بینیم، کمی از تعاریف تحمیلی که همیشه تلویزیون به مخاطب دیکته کرده بود، فاصله گرفته است. نیروی انتظامی از ابتدا با خلق چنین پلیسی مخالفتی نداشت؟
پلیسی که ما در این سریال می‌بینیم، فقط متعلق به ایران نیست. در استرالیا و دیگر کشورهای جهان هم احتمالا پلیس‌ها این مدلی هستند. من سعی کردم تا جایی که ممیزی‌ها اجازه می‌دهد، اشتباهات و خطاهای شخصیت پلیس را در این سریال بیشتر نشان دهم. به نظرم همیشه باید از حداقل محدودیت‌ها استفاده کرد و حتی به چیزهای کوچک هم دل خوش کرد تا فضا بازتر شود (اگرچه هیچ امیدی نسبت به باز شدن این فضا ندارم). باید اصناف دست از تعصبات بیهوده خود بردارند. پزشکان از حرکت‌ها و اعتراض‌هایی که نسبت به برخی سریال‌ها دارند، کوتاه بیایند، چون آنها هم خطا می‌کنند. جامعه پزشکی باعث شد که 4 نفر از اعضای خانواده من به زیر خاک بروند اما تا به آنها حرفی زده می‌شود، فورا شروع به سروصدا به پا کردن می‌کنند. در عین حال، پلیس هم می‌تواند خطاکار باشد. از آنجایی که حساسیت‌های مردم نسبت به پلیس در جامعه بیشتر است و اگر احیانا مخاطب از این سریال استقبال می‌کند، به این دلیل است که پلیس در این سریال،
ما به ازای بیرونی دارد.
از آن‌جایی که برخی سکانس‌های این سریال دچار ممیزی شده است، این حساسیت‌‌ها، بیشتر از سوی نیروی انتظامی بود یا تلویزیون؟
همه کارهایی که من در این چند ساله با تلویزیون انجام داده‌ام، ممیزهایش بسیار پایین بوده است. هیچ‌وقت از اعتماد کردن به تلویزیون ضرر نکردم. تلویزیون امن‌ترین جایی است که من برای کار کردن پیدا کرده‌ام، حتی امن‌تر از سینما و رسانه خصوصی. چون اصولا در برخی از عرصه‌ها آنچنان پول حرف اول را می‌زند که به وسیله آن می‌توانند تمام اخلاقیات را از بین ببرند.  من ازجمله کسانی هستم که معتقدم مردم حرف‌های سریال‌ها و فیلم‌ها را باور می‌کنند و کسی که در این عرصه فعالیت می‌کند، باید کاملا حواسش باشد که چه چیزی را می‌خواهد عنوان کند. من اگر با تلویزیون کار می‌کنم باید با سیاستگذاری‌هایش هم یکسو باشم، تا جایی که به فیلمنامه من لطمه‌ای نخورد. تلویزیون هیچ‌وقت یادداشت و پیغامی به من نداده است. هیچ‌وقت به من نگفته پایان‌بندی و روالی را که ما می‌خواهیم انجام بده. برای همین ممیزی‌هایی هم که در این سریال رخ داد، از سوی نیروی انتظامی بود، نه تلویزیون. بیشتر ممیزی‌ها روی برخی از چیزهای عجیب و غریب بود. مثلا کلمه لاکردار باید در متن یکی از دیالوگ‌ها حذف می‌‌شد یا نیروی انتظامی روی نگاه زن و مرد به هم حساسیت داشت که باید از کار بیرون می‌آمد.
همه اتفاقات این سریال در ناکجاآبادی اتفاق می‌افتد که در آن هیچ کد و پیش‌فرضی درباره محل مورد نظرتان به مخاطب ارایه نداده‌اید.
60 کیلومتر، محل امن‌تری برای شکل‌گیری اتفاقات داستان‌تان بود؟
بله، چون نمی‌خواستیم دوباره یکسری از اقوام نسبت به این‌که به آنها پرداخته‌ایم، اعتراض کنند. معمولا سرمنشأ این اتفاقات نماینده‌ها هستند، مردم اغلب درباره این مباحث واکنش‌های منفی نشان نمی‌دهند. مگر سیروس مقدم سریال «پایتخت» را نساخت، دیدید که همه مردم از این سریال خوش‌شان آمد و از آن استقبال هم کردند.
قهرمان و ضد قهرمان، خیر و شر عناصری هستند که همیشه در فیلمنامه‌های شما وجود داشته است، اینها ویژگی‌های تفکیک‌ناپذیر فیلمنامه‌های شماست؟
اگر عناصر خیر و شر نباشد و ما نمایش را بخواهیم یک پیتزا فرض کنیم، انگار یک تکه آن کم است. اینها عناصری است که باید در فیلمسازی باشند. خیر و شر قدیمی‌ترین شغل جهان است. اگر خیر و شر وجود نداشته باشد، فیلمنامه پیرنگی ندارد و در آن هیچ اتفاقی هم نخواهد افتاد. چیزهایی که به اسم فیلم در این 7 و 8 ساله اخیر می‌بینیم و ژورنالیست‌ها از آنها دفاع مي‌كنند درواقع شوخی است! تلویزیون بدون قصه معنا ندارد. ما همیشه قصه‌های‌مان را از یکی بود، یکی نبود (خیر و شر) شروع کرده‌ایم و نمی‌توانیم این عناصر را از نمایش جدا کنیم.
شخصیت‌پردازی یکی از بخش‌های جذاب فیلمنامه‌های شما محسوب می‌شود. شما در ميكائيل هم شخصیت‌هایی را محوریت سریال‌تان قرار دادید که هر یک به‌عنوان محرک اصلی سریال محسوب می‌شوند. شخصیت آقاخان را که یکی از شخصیت‌های متفاوت داستان است، چطور خلق کردید؟
آقاخان شبیه به یک کاریکاتوری است که در اتودهای تند، تند کشیده شده است و هر لحظه به یک شکل
 در می‌آید. حتی همه آدم‌های اسلحه به دستی هم که اطراف او می‌ایستادند و به‌عنوان بادی‌گارد او محسوب می‌شوند، برای من حکم کاریکاتور را داشتند و اصلا برایم جدی به نظر نمی‌رسیدند. برای من میکائیل و یاس و حتی غلام، جدی بودند. آقاخان یک نیروی شری است که بین مردم می‌چرخد و زندگی می‌کند و‌ هزار کار کثیف انجام می‌دهد. آقاخان یک رقاصه است که خیلی راحت برای همه نقش بازی می‌کند. البته از آنجایی که همه آدم‌های 60 کیلومتر، شبیه به هم هستند، پس از ابتدا نیازی هم نبود که از او غولی بسازم یا مردم در ذهن‌شان آن را بسازند.
در عین ‌حال آقاخان نمادی هم می‌تواند باشد از آدم‌های سرکرده‌ای‌که هریک صاحب مافیا هستند...
آنها هم کاریکاتور هستند. آقاخان کاریکاتوری است که در جامعه‌مان هم می‌بینیم. او عاشق زن و پسرش است، کینه دارد، کله‌پاچه دوست دارد.
کاراکتر رشید، یکی از شخصیت‌های سرکش و تهاجمی سریال، در مقابل هر اتفاقی رفتارها و تعصبات خشک و کورکورانه‌ای را از خود نشان می‌دهد. این رفتارها ناشی از عقده‌های بچگی‌اش بود؟
رشید، قربانی خانواده زیباست. رشید، بچه‌ای است که مرگ مادرش، همزمان تقارن پیدا می‌کند با مهر و محبت‌های پدرش نسبت به میکائیل و خواهرش. میکائیل هم آن‌قدر به برادر رشید نزدیک می‌شود که رشید حتی از جانب پدرش هم فراموش می‌شود. برای همین رشید در همه این سال‌ها با حسادت به میکائیل نگاه ‌کرده است. او با تفکرات بسته‌ پیچیده‌ای، آرام‌آرام بزرگ شده است. مدل رفتارش هم تنها مخصوص خودش است. رفتاری هم که با همسر و زن برادرش دارد، ضرر مهلکی را به خودش وارد می‌کند. رشید نمی‌داند که چه کار می‌کند. او اعتقاد دارد که روش درست همین است، حتی تا آخر هم پای آن می‌ایستد. به نظرم کاراکتر رشید، مظلوم‌ترین آدم این فیلمنامه است. خودش دیالوگی در سریال دارد که می‌گوید از وقتی مادرم فوت کرد، دیگر كسي حواسش به من نبود. هر چقدر هم جلوتر می‌رویم، می‌بینیم با توجه به اتفاقاتی که در گذشته برای او رخ داده، حق دارد دلخوری‌هایی داشته باشد اما تمام تلاشش را انجام می‌دهد که خانواده‌اش را به روش خودش حفظ کند.
حتی وقتی هم که رشید به روی همسرش اسلحه می‌کشد، حق دارد؟!
من برای این اتفاق یک ما به ازای بیرونی داشتم و کسانی را دیده بودم که مشابه این اتفاق‌ در زندگی، برایشان رخ داده بود. گاهی زنی چنان به همسرش علاقه‌مند است که چشمانش را روی همه اتفاقات می‌بندد و همه چیز را فراموش می‌کند اما آن چیزی که مهری در ذهنش است، به نظرم عشق نیست. چیزی که در واقعیت دید‌ه‌ام و می‌دانم که چه فاجعه‌ای است! اما مهری دچار عشق کورکورانه نیست. مهری چیزهایی را در رشید می‌بیند که در بقیه ندیده است. او دیالوگی دارد که به رشید می‌گوید: «تو، بزرگترین و شیرین‌ترین گناه من هستی». عشق را نمی‌توانیم از آدم‌ها جدا کنیم. حتی علاقه بیش از حد یک انسان به انسان دیگر می‌تواند کاری کند که احترام شخص از بین برود اما تمام تلاش ما در زندگی این است که احترام داشته باشیم. اگر شب و روز کار می‌کنیم برای این است که به احترام دسترسی پیدا می‌کنیم. ولی وقتی کسی برای خودش ارزش و احترامی قایل نباشد، دیگران هم به او احترامی نمی‌گذارند.
زن‌ها به‌عنوان تنها قربانیان خشونت مردان، در این سریال تلقی می‌شوند. نگاه‌تان به زن‌ها، با جامعه امروزی ما مطابقت دارد؟
متاسفانه خشونت علیه زن‌ها هنوز هم (حتی در آمریکا و انگلستان) وجود دارد و زن‌ها به‌عنوان تنها قربانیان اصلی این اتفاق به شمار می‌روند. خشونت علیه زن‌ها، چیزی نیست که من بخواهم آن را ترویج کنم و به آن دامن بزنم، چون چیزی را که می‌بینم در فیلمنامه‌هایم می‌نویسم. به نظرم به چالش کشیدن این اتفاقات می‌تواند تلنگری باشد برای یکسری از آدم‌ها. مگر مردی می‌تواند زن و بچه‌اش را کتک بزند! به نظرم آن مرد، انسان نیست (وقتی می‌خواهم این حرف‌ها را بزنم حالم بد می‌شود). در مقابل چنین اتفاقاتی خود زن‌ها هم می‌توانند با ایستادگی و مقاومت، روش‌ها و ذهنیت‌های کهنه را در مورد خودشان تغییر دهند. مثل همان کاری که «یاس گلخانه» در سریال انجام می‌دهد.
بازیگران این سریال را خودتان انتخاب کردید؟
من بازیگردانی را خیلی نمی‌فهمم برای این‌که نمی‌دانم آیا این شغل وجود دارد یا نه. برای همین همیشه با آقای مقدم بازیگرها را انتخاب می‌کنیم. چیزی هم که در کارها به بازیگران تأکید می‌کنم و می‌گویم وصف حال فیلمنامه است. چون من فیلمنامه‌نویس کار هستم و حواسم به بازیگرها و تمرین‌هایشان هم هست و همه چیز زیر نظر سیروس مقدم انجام می‌شود. حتی اگر بخواهم تغییری را ایجاد کنم با سیروس مشورت می‌کنم. من عناصری در فیلمنامه‌ام دارم که می‌گویم شاید مثلا فلان بازیگر متوجه نشده باشد. پس آن را برایش بازی و حال
 و هوای سکانس مورد نظر را تشریح می‌کنم. من پیوست فیلمنامه‌ام هستم و هیچ وقت دنبال به دست آوردن سِمتی نبوده‌ام. برای من جذاب‌ترین کار، نویسندگی است و یک مولف هم هستم.


تعداد بازدید :  178