شماره ۵۵۷ | ۱۳۹۴ چهارشنبه ۱۶ ارديبهشت
صفحه را ببند
بي‌نهايت كوچك،عدد بزرگی است

|  مصطفی عابدی  |

آيا تا به حال توجه كرده‌ايم كه تغييرات چهره افرادی که به آنها نزديك هستیم و كساني را كه روزانه و هر هفته مي‌بينيم متوجه نمي‌شويم. در حالي كه اگر چند‌سال آنان را نديده باشيم و تغييرات چند ساله را يكباره ببينيم، به روشني متوجه تغييرات خواهيم شد. علت روشن است. ما از هر پديده‌اي يك تصوير پيشيني داريم و مشاهدات خود را با آن تصوير مقايسه مي‌كنيم. فرزندي را كه هر روز يا هر هفته مي‌بينيم، از نظر ما تغييري نكرده است. فرض كنيد، هر روز يك دهم يك ميلي‌متر به قد او اضافه شود. اين مقدار بسيار اندك است، ولي در طول‌سال حدود 4 سانتي‌متر مي‌شود و اگر كسي پس از  2‌سال او را نبيند، به يكباره با جواني مواجه مي‌شود كه حدود 8 سانت بلندتر است و اين خيلي زياد است. ما هم مي‌توانيم با عكس‌هاي گذشته‌اش او را مقايسه كنيم تا متوجه تغییرات او شویم. البته ممكن است يك حادثه مثل تصادف يا سكته تغيير شديدي را در ظاهر فرد ايجاد كند كه حتي براي كساني كه هر روز هم او را مي‌بينند قابل ديدن باشد.
به طور دقيق اين مسأله براي جامعه هم رخ مي‌دهد. با اين تفاوت كه حوادث احتمالي كمتر رخ مي‌دهد، ولي تغييرات اجتماعي زياد است. مشكل اينجاست كه ما به تغييرات كوچك روزانه، عادت مي‌كنيم و آنها را طبيعي مي‌دانيم يا حداقل غيرطبيعي نمي‌دانيم. انحرافات كوچك براي ما بي‌اهميت مي‌شوند، در حالي كه متوجه نيستيم همين افزايش قد بسيار اندک روزانه، طي  2‌سال به مقدار بسيار زيادي مي‌رسد. نكته مهم ديگر اينكه تبعات اين تغييرات را دستكم مي‌گيريم. اينكه قد فرزند ما بلندتر شده، به معناي آن است كه كفش و لباس و نيز احتياجات فرهنگي و عاطفي او نيز تغيير كرده است، فقط قد نيست كه بزرگ شده. جامعه ما در چنين وضعي قرار گرفته است. تغييرات كوچك آن طي ده‌ها‌سال چنان متراكم شده و به تغييرات فاحشي منجر شده كه هيچ ربطي به آن تصوير اوليه ندارد يا اينكه ارتباط كمي با آن دارد. اجازه دهيد مثال كوچكي بزنيم، هرچند قصد ما اين نيست كه بگوييم به گذشته برگرديم، ولي بايد متوجه روند تحولات حال و آينده نيز بود و از خوش‌خيالی پرهیز کرد.
اجازه دهيد مثالي بزنيم تا مقصودمان روشن شود. وقتي انقلاب شد، به يكباره نمادهاي ثروت از ظاهر شهر رخت بربست. البته از ميان نرفت و دليلي هم نداشت كه از ميان برود، ولي واجد ارزش عمومي نبود. به همين دليل كمتر مي‌ديديم كه كسي با لباس‌هاي مارك‌دار يا خودروهاي آخرين مدل در انظار عمومي ظاهر شود. اين ويژگي در مسئولان كشور بيشتر بود. ساده‌زيستي و تعلق‌خاطر نداشتن به دنيا رواج داشت. اين يادداشت درصدد آن نيست كه بگويد اين رفتار خوب بود يا بد، بلكه يك واقعيت بود. امكانات عمومی به مردم داده مي‌شد، كمتر مسئولي پيدا مي‌شد كه امكانات را براي خود يا نزديكانش اختصاص دهد. اولين جرقه در ترورهاي ‌سال 1360 رخ داد. به عبارت ديگر، ضرورت حفظ امنيت و حراست از جان مسئولان وارد معادلات شد. اين عامل موجب چند تغيير شد؛ اول استفاده از ماشين ضدگلوله بود، كه پيكان توان ضدگلوله شدن
 نداشت، لذا بنز وارد چرخه حمل‌ونقل مقامات شد. در مرحله بعد، زیاد شدن تعداد محافظان بود كه به خدم و حشم مسئولان افزود. سوم تغيير مكاني، به اين معنا كه مسئولان از ميان مردم که معمولا می‌توانست نا امن باشد به مناطق امن كوچ كردند، ضمن آنكه اندازه مسكن آنان نيز متناسب با اين تحولات بزرگ و بزرگتر شد. كم‌كم، مسأله امنيت حل شد، ولي اثرات آن باقي ماند و اعتبار و رتبه بالاي افراد نزد ديگران به اندازه قطر شيشه ضد گلوله و تعداد خودروهاي اسكورت و افراد محافظ شد.  به‌‌رغم حل مشكل امنيت اين فرهنگ و ساختار ماندگار شد. كم‌كم به دلايلي جدايي‌گزيني آموزشي در مدارس خاص شكل گرفت و مجموعه اين مسايل موجب جدايي‌گزيني فرهنگي ميان عامه مردم و آنان شد. به طوري كه به نظر مي‌رسد ديگر حل نخواهد شد. وقتي اين اتفاق در ساختار رخ داد، بازتوليد آن در ميان جامعه نیز دیده شد، نمادهاي فخرفروشي ابتدا از مجالس اختصاصي به‌ویژه مجالس زنان حکومتی‌ها آغاز شد. كم‌كم به عرصه ساختمان و مبلمان و خودرو رسيد. آقازاده‌هايي كه درحال بزرگ شدن بودند، دست به كار شدند. ساير مردم نيز از قافله عقب نماندند، تا جايي كه امروز بيشترين پورشه و خودروهاي لوكس را در تهران مي‌بينيم كه درحال دوردور كردن و فخرفروشي هستند. اينها طي 35‌سال رخ داده، و آن‌قدر آهسته بوده كه در هيچ روزي متوجه تغييرات با روز قبل نمي‌شديم، ولي وقتي به 35‌سال نگاه مي‌كنيم تغييرات 180 درجه‌اي است.
عين اين تغييرات در ديدگاه‌ها و شيوه‌هاي تبليغي مذهبي رخ داده است. ابتداي انقلاب كتاب‌هاي مرحوم مطهري و ساير انديشمندان اسلامي مبناي تبليغ و بحث درباره اسلام بود. سخنرانان و مبلغان اسلامي همه از واعظان باسواد و مشهور بودند، اين بدان معنا نبود كه روضه و ساير موارد وجود نداشت. آنها نقش مناسكي داشتند و جلادهنده گرايش مذهبي بودند و نه پايه آن. كم‌كم
 به دلايلي كه مجال بحث آن اينجا نيست، كار به‌ جايي رسيد كه بار اصلي اسلام‌شناسي برعهده اين گروه قرار گرفته كه اگر وجه مناسكي آنها را كنار بگذاريم، چيز دندان‌گيري از تبلیغ دین باقي نمي‌ماند. متولیان دینی به‌ جای پرداختن به پرسش‌های روز و قانع کردن آنان و به روز نمودن فقه و تعمیق اندیشه دینی در پی توسعه مناسک برآمدند تا از این طریق برای جوانان هویت‌یابی کنند. يكي ديگر از عوارض تغييرات مهم كه به نظر مي‌رسد مورد كم‌توجهي قرار گرفته است، استخدام نيروهاي امنيتي و محافظ براي افرادي است كه ثروتمند هستند و اخیرا اجازه آن داده شده است. البته امنيت بايد براي همه تأمين شود و فرقی میان فقیر و غنی ندارد، ولي خصوصي كردن امنيت آن هم در ایران خطرناك است و مسايل ديگر را تقويت خواهد كرد و محدود به موضوع اخير نخواهد شد. دولت بهتر است ماليات ثروتمندان را بگيرد و آن را صرف تأمین امنیت جامعه کند تا به فكر تأمين امنيت آنان از طريق بخش خصوصي باشد. اين كار نهاد خطرناكي را در كشور پايه‌گذاري خواهد كرد.  مشكل اينجاست كه تغييرات كوچك و نزديك به صفر وقتي در زمان‌هاي بلند ضرب شود، تغییرات بزرگي مي‌شود كه ديگر كسي توان مقابله با آنها را ندارد. متاسفانه بارها و بارها بر ضرورت توجه به اين تغييرات كوچك تأكيد شده است، ولي كمتر توجهي به آن شده است. به نظر مي‌رسد كه باز هم درگير اين مشكل هستيم.


تعداد بازدید :  242