شماره ۵۵۶ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
امروز با سعدی شیراز
تو گر خشم بروی نگیری رواست

چو خدمتگزاریت گردد کهن حق سالیانش فرامش مکن

گر او را هرم دست خدمت ببست تو را بر کرم همچنان دست هست

شنیدم که شاپور دم در کشید چو خسرو به رسمش قلم درکشید

چو شد حالش از بینوایی تباه نبشت این حکایت به نزدیک شاه

چو بذل تو کردم جوانی خویش به هنگام پیری مرانم ز پیش

غریبی که پر فتنه باشد سرش میازار و بیرون کن از کشورش

تو گر خشم بروی نگیری رواست که خود خوی بد دشمنش در قفاست

وگر پارسی باشدش زاد بوم به صنعاش مفرست و سقلاب و روم


تعداد بازدید :  281