شماره ۵۵۶ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
دارندگی و برازندگی

لابد شده است که منابع جدید مالی برای زندگی خود پیدا کرده باشید. پولی را که به‌دست می‌آورید چه خواهید کرد؟ کدام چاله زندگی را با آن پر خواهید کرد؟ نکند زندگی شما چاله ندارد! قصه مرتضی و فرخ، قصه‌ای از این دست است.
مرتضی به قاضي گفت: آقاي قاضي من و فرخ همسرم به‌تازگي يک خانه ديگر خريديم و تصميم گرفتيم آن را اجاره دهيم ولي سر پول اجاره‌خانه با هم درگير شده‌ايم.
وي افزود: فرخ با من لجبازي مي‌کند و مي‌خواهد که تمام پول اجاره‌خانه هرماه به حساب او ريخته شود. در صورتي که اين خانه را من خريدم و پولش هم بايد به حساب من واريز شود. ولي همسرم سر اين موضوع جنجال به راه انداخته و هر روز با من دعوا مي‌کند. اين موضوع آن‌قدر در زندگي ما بزرگ شده که در ‌‌نهايت هر دو تصميم به جدايي گرفتيم.
فرخ نيز به قاضي گفت: آقاي قاضي شوهرم خيلي خودخواه است. آن خانه سهم من هم هست و او نبايد از حالا حساب خودش را از من جدا کند. من به او مي‌گويم که پول اجاره اين خانه در‌‌نهايت خرج زندگي هردويمان مي‌شود ولي شوهرم قبول نمي‌کند و سر اين موضوع دعوا به راه انداخته است. من هم ديگر نمي‌توانم در کنار اين مرد زندگي کنم و مي‌خواهم براي هميشه از او جدا شوم.
شما اگر جای قاضی باشید چه حکم می‌کنید؟


تعداد بازدید :  265