شماره ۳۵۵ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۶ مرداد
صفحه را ببند
خودتان حقتان را بگیرید!

مجید انتظامی آهنگساز و رهبر ارکستر

خاطره ای دارم که به دوران بعد از انقلاب مربوط می شود. بعد از به پیروزی رسیدن انقلاب کسانی که از خارج از ایران جذب ارکستر سمفونیک شده بودند همه به کشورشان بازگشتند و ارکستر ما از صد نفر به بیست نفر رسید. موسیقی هم تکلیف مشخصی نداشت و بین حلال و حرام مانده بود. کسی هم به خود این اجازه را نمی داد تا مستقیما راجع به موسیقی تصمیم بگیرد. در نتیجه ما بیست نفر بلاتکلیف بودیم. از سوی دیگر چون کارمند رسمی بودیم و امکان اخراجمان وجود نداشت هر روز می رفتیم تالار،کارتمان را می زدیم و هر کس برای خودش کمی ساز می زد و تمرین می کرد. ظهر هم که می شد، کارتمان را می زدیم و به خانه می رفتیم. یکی دو سال به این منوال گذشت. در این سال ها چون دوست نداشتم عمرم تلف شود دنبال کار دومی بودم. بنا بر یک اتفاق به کانون پرورش فکری کودکان رفتم و پس از درخواست کار از طرف من چند کار برای «صدای شاعر» به من دادند که از جمله آنها کار بر روی اشعار شاعرانی چون فروغ فرخزاد، یدالله روحانی و نصرت رحمانی بود. این کارها را انجام دادم و بعد از آن انیمیشن «زال و سیمرغ» به کارگردانی اکبر صادقی را قبول کردم تا آهنگسازی کنم. موسیقی این کار بعدها روی کارتن «بچه های آلپ» و روی سریال «مارکوپولو» گذاشتند. دو نسل با آن موسیقی فیلم بزرگ شدند. در همان سال ها بود که ارکستر سمفونیک شورایی پنج نفره تشکیل داد و قرار شد برویم نزد شهید بهشتی و بگوییم تکلیف ما را مشخص کنید. که اگر موسیقی قرار است نباشد ما برویم سراغ زندگیمان و اگر هم که می خواهید موسیقی باشد وضعیت ما را تغییر دهید چرا که با این وضعیت نمی توان کار کرد. به آن خاطر که معتقد بودیم اهمیت دادن به موسیقی نیازمند سرمایه گذاری و صرف زمان است. بدون گرفتن وقت قبلی ما رفتیم در محلی که ایشان مستقر بود. آقای بهشتی بسیار احترام گذاشتند و از ما پرسیدند چه شده. ما هم درد دلمان را گفتیم. با توجه به اینکه در خارج از کشور تحصیل کرده بود از باخ برایمان سخن گفت و در ادامه گفت اگر می خواهید من فتوا دهم که موسیقی حلال است یا حرام، من نمی توانم این کار را انجام دهم. اگر به حق هستید بروید و حقتان را بگیرید، اما اگر به ناحق باشید خود به خود از بین می روید. ما بدون هیچ دستاوردی از ایشان خداحافظی کردیم و بازگشتیم. آن سال ها همه مردم درگیر جنگ بودند. همان موقع کاری نوشتم به نام «شهید» و مرحوم حسین سرشار هم آن را خواند. آن کار را با خرج خودمان ضبط کردیم و به صورت مجانی بین مردم توزیع کردیم تا همبستگی خود را با آنها نشان دهیم و در تلاش هایشان خودمان را سهیم کنیم. خلاصه اینکه مسیرهای مختلفی را برای اثبات حقانیت
موسیقی آزمودیم...

 


تعداد بازدید :  84