شماره ۵۴۸ | ۱۳۹۴ شنبه ۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
مردی که چشم ما بود
(به‌بهانه درگذشت حسین قندی، استادِ مُسلم تیترنویسی)

امیر ‌هاتفی‌نیا روزنامه نگار

که؟ «حسین قندی». کجا؟ «بیمارستان غیاثی». کِی؟ «ساعت ۴، پنجشنبه، ۳ اردیبهشت». چه؟ «درگذشت». چرا؟ «سکته مغزی». چگونه؟ «بعد از 3‌سال درگیری با آلزایمر و 2 هفته به‌ کما‌ رفتن».
برای آن‌که بهتر بتوانیم درک کنیم چه کسی را از دست داده‌ایم، برای آن‌که بدانیم در عزای چه کسی نشسته‌ایم، نه ۴۹۱ صفحه «روزنامه‌نگاری نوین» و نه ۱۸۶صفحه «روزنامه‌نگاری تخصصی» و نه برگ‌های «تخیل در روزنامه‌نگاری» و «مقاله‌نویسی در مطبوعات» لازم است، که تنها باید به تاریخ پُر فراز و نشیب ۱۶۴‌ساله مطبوعاتمان نگاهی بیندازیم و تعداد آدم‌هایی مثل قندیِ ۶۴ساله را با انگشت‌های یکی از دست‌ها بشماریم.
۳‌سال پیش نوشتیم که «این هرم وارونه نمی‌ماند»، ۳‌سال پیش قندی خود «تیتر اول» شد، در صورتی که همواره «تیتر اول» را انتخاب می‌کرد، اما بیماری پر رمز و راز آلزایمر نگذاشت، نگذاشت که «تیتر اول» را برگزیند؛ ارزش‌های خبری را در ذهنش مرور کند و تیترهای استنباطی و اقناعی بزند. آن‌وقت‌ها برای پاسداشت ۴۰‌سال روزنامه‌نگاری قندی در دانشکده ارتباطات مراسمی برپا کردیم، که ثابت کنیم آلزایمر نمی‌تواند او را به فراموشی بکشاند؛ دفتر ۸۰ برگی آوردیم و هرکدام یکی از برگ‌هایش را به ‌رسم یادگاری پر کردیم؛ در آن برگه نوشتیم: «ما، نه چهره شما، نه روی جلد و برگه‌ها و سطر‌ به ‌سطر اصول روزنامه‌نگاری‌تان را نمی‌توانیم فراموش کنیم، حالا آلزایمر هرچقدر که می‌خواهد زور بزند، خیالی نیست.»
«حسین قندی که از مدت‌ها پیش به آلزایمر مبتلا شده و چند روز بر اثر سکته مغزی به کما رفته بود، ساعت ۴ پنجشنبه ۳ اردیبهشت در بیمارستان درگذشت.» خبر کوتاه است، عناصر خبری‌اش کامل است، خبر می‌تواند بخشی از یک ستون کوچک در صفحه جامعه، ستونی از صفحه رسانه یا صفحه آخر و با یک امیدواری گوشواره صفحه نخست روزنامه را پر کند؛ اما این خبر، برای شاگردان قندی، برای دانشجویان روزنامه‌نگاری هیچ جایی را پر نمی‌کند.

 


تعداد بازدید :  277