شماره ۳۵۵ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۶ مرداد
صفحه را ببند
پير در آيينه‌ فرهنگ كُرد

|  ناصر كاني‌ساناني   |   پژوهشگر   |

سال‌هاي دهه 70 شمسي در واحد اطلاعات و اخبار صدا و سيماي مركز كردستان خدمت مي كردم. در يكي از ايام آن سال‌ها به فكر افتادم كه گزارشي از سراي سالمندان سنندج كه همسايه‌ ديوار به ديوار مركز بود تهيه كنم و از حال و روز كساني با خبر شوم كه از حريم حرمت و محبت رانده شده و در انزواي خويش ياد جواني و كانون گرم خانواده را همچنان بر ديوار خيال آويخته‌اند و با اين پندار انتظار مرگ را مي‌كشند. هدف ديگر تهيه‌ برنامه تجليل از كساني بود كه با كار مخلصانه در اين مركز نامهرباني‌ها و قدرناشناسي‌هاي فرزندان اين سالخوردگان را جبران مي‌كردند و انسانيت خويش را به اثبات مي‌رساندند. برنامه‌ نسبتا مفصلي تهيه و روي آنتن رفت. كلام درد آلود همراه با تصاوير غم‌آلود احساسات بينندگان و شنوندگان را تحريك و موجب تماس‌هاي متعدد با واحد خبر و ابراز همدردي با ساكنان مركز سالمندان و قدرداني از مددكاران آن شد و ما تهيه‌كنندگان گزارش اميدوار بوديم كه آن صداهاي غم گرفته و سيماهاي چروكيده زنگي براي بيدار باش وجدان در كساني شود كه پدر و مادر پيري دارند و مشمول بي‌مهريشان مي‌كنند غافل از اين‌كه پيش از ما و بيش از ما فرياد گراني فراوان داد اين بي‌مهري را سر داده و همگان را به ايفاي وظيفه انساني - اسلامي فرا خوانده و با دلايل متكي بر شريعت، طريقت، عرف و علم وجدان‌هاي خفته را ندا داده تا بيدار شوند و بيداد در اين گوهر‌هاي انساني را پايان دهند اما كو گوش شنوا...؟!
قدرناشناسي نسبت به پيران و روا داشتن بي‌مهري و بي‌محبتي به آنان كه پاس داشتشان مورد تأييد و تأكيد دين و آيين فرهنگ و فرهي ما است در حالت كلي يك پديده‌ اجتماعي است كه متاسفانه روز به روز بر ابعاد آن اضافه مي‌شود. شاهد اين گفته انبوه سالمنداني از زن و مرد است كه هر روز در معابر عمومي، آنان را با رخت و لباسي نامناسب سر و روي آشفته خسته و نالان و زرد و تكيده مشاهده مي‌كنيم كه يا دست نياز به سوي رهگذران دراز مي‌كنند يا به حرفه‌اي كاذب با مشتي خنزر پنزر مي‌پردازند. آن دسته از اين قشر رو به تزايد كه اندكي خوشبخت‌تر هستند و هنوز در كانون گرم خانواده يك وجب جا به آنان اختصاص يافته وظيفه‌ خريد اجناس مورد نياز خانواده و بردن نوه‌ها به مدرسه و... را به عهده دارند و در اوقات فراغت با همسالان در گوشه‌اي جمع و غم‌ها با هم مي‌كاوند. اينان اكثرا در خانواده جايگاه آنچناني ندارند و در ميهماني‌ها مشمول غيبت اجباري مي‌شوند تا آبروي پسر و دختر و عروس و داماد محفوظ باشد. اين نمودهاي ناميمون خبر از كم‌رنگ شدن ارزش‌هاي انساني مي‌دهد كه به گمان بعضي همزاد پيشرفت مالي است.
 اين گفته از آن جنبه درست به‌نظر مي‌رسد كه در بستر ماديات انسان به ابزاري مبدل مي‌شود كه بايد درون را تهي از اعتقادات معنوي كرده و همه‌ توش و توان خود را در جهت كسب ثروت و قدرت به كار گيرد لذا در اين مسير هر آنچه و هرآنكس كه مولد نباشد زاید و زيان‌بار است كه بايد به دورشان انداخت. در تأييد اين گفته جامعه‌شناسان معتقدند كه پيشرفت، گاوي يك‌چشم است كه در مسير چشم بيناساز و كارهاي حركت به جلو را مي‌بيند و پاس مي‌دارد و براساس آن حركت مي‌كند در مسير چشم نابينا ارزش‌هاي انساني است كه مانع اين حرص و ولع است بايد لگدكوب شود. با اين توصيفات گراميداشت پير كه ارزش معنوي دارد و معرفت بر اين ارزش نياز به دارا بودن معنويات و مقبول دانستن فرهنگي‌ است و چرايي گريز از آن در حيطه‌ علم جامعه‌شناسي قرار مي‌گيرد كه رگ و پي اين پديده را تحليل كند.
 از آن‌جا كه راندن پير و رميدن از وي به درجات مختلف در انسان‌ها ظهور و بروز مي‌كند ياري علم روانشناسي لازم است تا چند و چون اين گريز و گزش در ارتباط با خوي و منش انسان‌ها تصوير و ترسيم شود. اين پديده هرچه هست با فرهنگ ما سنخيت ندارد. نمي‌توان ادعا كرد كه ايراني و مؤمن و كُرد هستيم اما به پيران كه سرمايه‌هاي گران‌سنگ انساني و انبان‌هاي پر از تجربه و تعقل هستند بي‌توجه باشيم نگاهي به قرآن و نظري به سيره و سخن پيامبر كافي است تا در يابيم كه پيران از منظر دين شايسته‌ تكريم هستند و رعايت شأن و شخصيت آنان جزو واجبات قلمداد شده است. در فرهنگ غني ما كه ارثيه ارزشمند اين ملت است و در طول هزاران‌سال حيات عالمانه و عاقلانه‌ اين مردم بر غنا و خلوص آن افزوده شده و حاصل تجربه و تعقل ميليون‌ها انسان در بستر زمان است از پير چو گوهري گرانبها و مرشد و راهنما و منبع و مصدر فر و شگون ياد و نام برده شده و همگان به ويژه جوانان را به كرنش به اين آيات انساني دعوت و آسايش و آرامش مادي و معنوي را در گرو پاسداشت حرمت موي سپيد دانسته است. در ميان ما كُردها اين سپيدي داراي چنان ارزشي بود كه به آن قسم مي‌خوردند و چنان حرمتي برايش قایل بودند كه با ديدنش قيام و براي زيارتش قعود مي‌كردند. در همين فرهنگ كُردي وجود پير در خانه را مايه‌ رحمت و هدايت مي‌دانستند و مي‌گفتند:
((هه رمالی پیری نییه پیری بستینی ))
جاي تأمل و تأسف است كه با دارا بودن اين فرهنگ و آيين و اين همه نازش و مسلمان بودن و ايراني بودن و كُرد بودن شاه بيت و ترجيع بند قصيده قوام و دوام خويش را فراموش كرده‌ايم و چون پوچ پنداران كج‌كرداران و ژاژ گفتاران فكر مي‌كنيم، عمل مي‌كنيم و سخن مي‌گوييم و پيران را ناپسند و نامحرم دانسته و به آنان نارو مي‌زنيم. لذا شايسته است حداقل به خاطر اثبات موجوديت انساني خود در زمان حال و تضمين و تأمين شخصيت خويش در آينده به اين آيات انساني با ديدگاني پر مهر و محبت نگاه كرده و ارزش معنوي آنان را دريابيم. ختم كلام اين‌كه گر عمر وفا كند و قضا و قدر مهلت دهد اين موهاي سياه و سفيد رخ‌هاي گلگون زرد و قامت‌هاي خدنگ كمان مي‌شوند. اين تغيير و تبديل مسلم و قريب‌الوقوع است لذا هر آخر و عاقبتي كه ما براي پيران رقم مي‌زنيم دستور العمل رفتار فرزندانمان با ما است.  
اين جهان كوه است و فعل ما صدا
سوي ما آيد نداها را صدا
پس جوان هوشيار و بيدار باش كه با رفتار با پير آينده خويشتن را مي‌سازيد.

 


تعداد بازدید :  65