| فرزانه صادقی تهرانی |
با خواندن مقالهای در صفحه اول روزنامه شهروند صبح یکشنبه تاریخ 30/1/94 تحت عنوان«اختلال وایبری در زندگی مردم» بر آن شدم که برایتان اینگونه بنگارم:
دیری است که در اکثر برنامههای صدا و سیما یا مطالب منتشرشده توسط مطبوعات بهعنوان رسانههای ملی به نظرات مختلفی از کارشناسان اجتماعی یا روانشناسان برمیخوریم که حکایت از تاثیرات سوء و مخرب ماهوارهها و شبکههای اجتماعی بر خانوادهها دارد اما این بار مقاله شما به طرح این مسأله میپردازد که «چرا خانواده ایرانی، دیگر ایرانی نیست؟» و در ادامه همین مطلب به بحث پیرامون تاثیر شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک، وایبر، واتسآپ و ... بر سبک زندگی ایرانیان پرداخته که ضمن طرح این مشکل توسط کارشناسان، برخی نظریات غربی را نیز پیرامون آن به رشته تحریر درآورده که آنها نیز سخنانی با مضمون تاثیرپذیری افراد توسط این شبکهها مطرح نمودهاند.
از شما میخواهم که ایرانی بودن را برایمان تعریف کنید. اگر ملاک از ایرانی بودن رعایت آداب و رسوم و فرهنگ ایرانی است، پس نظریات غربی همخوانی با این آداب و رسوم ندارد و نمیتواند به طرح مشکلات خانوادههای ایرانی بپردازد، چون آن نظریات مختص جوامع غربی است؛ همان جوامعی که به نظر شما آداب و رسومش فرهنگ ما را مورد تهاجم قرار داده است. چرا برای طرح این مشکل ارایه نظرات کارشناسان داخلی که فرهنگ، آداب و رسوم ایران را با قدمت دیرینهاش میشناسند، مطرح نمیکنید. اینگونه بهتر نیست؟ و اما در ریشهیابی شما علت تغییر رویه خانواده ایرانی چیست؟ آیا فقط ماهواره وایبر، واتسآپ و سایر شبکههای اجتماعی آن را به تخریب و تحریف کشاندهاند؟ باید پرسید چرا فرهنگی با چنین قدمت که اخلاقش، مرامش و اصولش زبانزد است، با چنین پدیدههای نوظهوری رو به انحطاط میرود؟ رسانههای ملی ما در ترویج فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی و جلوگیری از زوال و انحطاطش چه کردهاند؟ چند نماد ایرانی آغازگر برنامههای صدا و سیمای وطنی است؟ کدام فرهنگ ایرانی در مطبوعات تقویت شده است؟ چند ناظر نشریات را نظارت میکنند که زبانهای مختلف ایرانی از هجمه سایر زبانها در امان بمانند؟ چند روزنامه ملی به زبانهای ایرانی مثلا ترک آذری، لری و ... چاپ میشود یا آیا زبان فارسی واقعا فارسی است؟ آیا از هجمه واژههای سایر ملل در امان نمانده است؟ کتب درسی مقاطع مختلف تحصیلی چگونه به ترویج فرهنگ و آداب و رسوم ایرانی میپردازد؟
آیا صرفا نمایش چند برنامه آشپزی یا گزیده سلیقهای برخی از آداب و رسوم قومیتها در برابر هجمهای که به زعم کارشناسان ما، به تخریب فرهنگ ایرانی میپردازند، کافی است؟
همین کارشناسان چند روش برای تقویت فرهنگ ایرانی ارائه نمودهاند!
آیا نهادهای مردمی مثل شهرداریها توانستهاند جشنهای ایرانی را متناسب با سلیقه ایرانی، نه سلایقی که ملاحظات زیادی در بر دارد، به نمایش بگذارند، مثلا آتشی سالم برپا کنند و آداب چهارشنبهسوری قدیم را معرفی کنند؟
آیا جشن مهرگان برای نسل جدید تعریف شده است؟ اینها جشنهایی است که در ایران قدیم، بیرون از خانهها برگزار میشده و ربطی به جشنهای یلدا، نوروز و ... ندارد، چون حداقل اگر نوروز و یلدا هنوز هم پابرجاست به مدد اجرای مراسم آن در خانههاست وگرنه تاکنون باید مرثیه بر ختم آن نیز میخواندیم.
نکته اساسی اینجاست که اگر توانستهایم ریشه این سستبنیانی فرهنگی را فقط در ماهواره و شبکههای اجتماعی بیابیم، چرا برای درمانش نسخهای نپیچیدهایم؟ نسخهای سوای پارازیت، انسداد و فیلتر. چون تجربه نشان داده که این نسخهها راه درمان بیماری نبوده بلکه آن را بیشتر سرایت داده است.
به نظر نگارنده، قصور اصلی متوجه فیسبوک، وایبر و ... نیست بلکه متوجه کسانی است که از لابهلای فرهنگ ایرانی خشتها و آجرها را کشیدهاند. از همین روست که این دیوار در حال فروپاشی است. بنای ایرانی را سرپا نگهداشتن کار دشواری نیست. باید برای ترمیم پی آن، برنامههای اصولی داشت.
نسل لایکدوست (به قول شما) نسلی است که لایک میکند و لایک میشود. کدام روش لایک خود را برای این نسل پیشنهاد میکنید که سرش را گرم و توجهش را جلب کند؟ پوشش رنگین؟ جشن و پایکوبی صحیح؟ بازیهای سالم؟ تفریحات دستهجمعی؟ شغل یا درآمد مکفی؟ انتخاب رشته تحصیلی مطابق استعدادش؟ تماشای مسابقات ورزشی با در نظر گرفتن جنسیتش؟ برپایی کنسرتهای موسیقی مجوزدار داخلی در شهرش؟ اجازه تفریحات برابر با در نظر گرفتن جنسیتش؟
حداقل همین نسل لایکخور از طریق وایبر و واتسآپ آداب و رسوم ایرانی را شناخته و الگوهای اخلاقی حاکم بر ایران قدیم را خوانده است. او مطالب اخلاقی را هم لایک میکند که این خود جای بسی امیدواری است. اما چرا ذائقه خانواده ایرانی هم مطابق با نسل جدیدش تغییر کرده است؟ چرا ایرانی، تماشاگر فیلمها و سریالهای ترک و هندی است! چرا شبکههای خبری بیگانه به مذاق خانوادههای ایرانی خوشتر میآید؟و از این دست «چراها» بسیار است که در ذهن ما ایرانیها نقش بسته و بدون پاسخ مانده است. این بار شما نگویید چرا؟ راهکار درمان را ارائه دهید.