شماره ۵۴۱ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۲۷ فروردين
صفحه را ببند
درسِ درست و حسابی

خانواده‌ای که از یکی از کشورهای آفریقایی به سوییس مهاجرت کرده و در یکی از شهرهای این کشور مستقر شده بودند، پسر کوچک خود را در یکی از مدارس شهر ثبت نام کردند. روز اول که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: «پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟» پسر جواب داد: «امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند. خانم معلم برایمان یک کتاب قصه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم.» پدر پرسید: «ریاضی و شیمی نخواندید؟» پسر گفت: «نه» روز دوم وقتی پسر از مدرسه آمد پدر سوال دیروز خود را تکرار کرد. پسر جواب داد: «امروز نصف روز را ورزش کردیم و یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفس خود را از دست ندهیم. زنگ آخر هم به کتابخانه رفتیم.» بعد از چند روز پدر کم کم نگران شد و تصمیم گرفت روزهای دوشنبه پسرش را در خانه نگاه دارد و به او چیزهایی که از نظر او درسِ درست و حسابی بودند، بیاموزد. آن‌ها برای این غیبت‌ها و سوال مسئولان مدرسه هر دفعه بهانه‌ای می‌آوردند تا اینکه بالاخره مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند. پدر پس از ملاقات با مدیر مدرسه اعتراف کرد که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجب می‌کند که چرا در مدارس سوییس اینقدر کم درسِ درست و حسابی می‌خوانند. مدیر پس از شنیدن حرف‌های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد: «ما هم ۵۰سال پیش مثل شما فکر می‌کردیم.»


تعداد بازدید :  264