شماره ۵۳۹ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۵ فروردين
صفحه را ببند
راز بی‌پایان داوینچی

احمدرضا  دالوند

در یونان باستان بین کسانی که دنیای کهنه و محدود را می‌پذیرفتند و کسانی که می‌کوشیدند آن را بزرگتر کنند و به پیش ببرند، مبارزه‌ای طولانی آغاز شد که قرن‌ها به درازا کشید. مردم دیگر به شیوه‌ای غیر از نیاکان خود می‌اندیشیدند. دنیا دگرگون می‌شد و کتاب‌ها دیگر با چیزهایی که مردم با چشم‌های خود می‌دیدند، مطابقت نداشتند. ولی دنیای کهنه بدون مبارزه تسلیم نمی‌شد. ولی تاریخ هم برخلاف میل کهنه‌اندیشان، هرگز تکرار نمی‌شد. انسان یاد گرفته بود از بلندترین نقطه به جاده‌ای که از آن صعودکرده بود، بنگرد. مردم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شدند. اما مدافعان «نو» را مرگ تهدید می‌کرد. دادگاه «انکیزیسون» یا تفتیش عقاید، هر فکری که نیاز به تحول را احساس می‌کرد به بازجویی می‌کشید. ولی در همان دوره و در شهر فلورانس مردی نیرومند پدیدآمد که روح او به دو اردوی مبارزه تبدیل نشده بود و قدرتش را در راه مبارزه با خود هدر نمی‌داد. او لئوناردو داوینچی بود.
در سپیده‌دمان عهد باستان، «طالس» وقتی نمی‌توانست چیزی را تشخیص دهد، به حدس و گمان و تخیل پناه می‌برد. داوینچی نیازی به حدس زدن نداشت. اصولا به حدس‌زدن هم اعتقاد نداشت. می‌گفت: «بهتر است وقتی معلم واقعی، پدر اطمینان، یعنی تجربه صحبت می‌کند، حدس و گمان خاموش شوند.» ارسطو معتقد بود که اگر چشم‌های جوجه‌ای کوچک را دربیاوریم، به جای آنها دو چشم تازه در می‌آیند، ولی هرگز این گفته خود را به محک تجربه درنمی‌آورد.
داوینچی از این‌گونه فلاسفه نبود. چشم‌های او عقلش را می‌آزمودند و دست‌هایش چشم‌هایش را. روی میز او آثار «هرون»*، ریاضیدان و مهندسی که دستگاهی اتوماتیک برای باز کردن درهای یک معبد را ساخته بود، به چشم می‌خورد، درحالی‌که سال‌ها بود آثار هرون به فراموشی سپرده شده بودند. در این دوره پرکار که لئوناردو سخت مطالعه می‌کرد، چیزهای بسیار دقیقی ساخت، مثلا پرنده مصنوعی که با آب گرم پرواز می‌کرد و تا سقف اتاق بالا می‌رفت ساخت. این اسباب‌بازی، به پیدایش بالون منجر شد.
داوینچی غالبا ساعت‌ها پشت پنجره خود می‌ایستاد و پرواز کبوتران را تماشا می‌کرد. او می‌دید که کبوتر با بال‌هایش هوا را پس می‌زند، درست همان‌طور که پارو در قایق آب را به عقب می‌راند، یک جریان هوا کبوتر را در خود نگه می‌دارد. اما وقتی کبوتر اوج می‌گیرد، بال‌هایش را تکان نمی‌دهد و همچنان بال‌ها را باز و بی‌حرکت حفظ می‌کند. اما وقتی ارتفاع کبوتر کم می‌شود و به سمت پایین می‌آید، بال‌هایش را گسترده‌تر می‌کند تا به شدت به زمین برخورد نکند. لئوناردو می‌دید که پرنده چه نرم روی زمین نشست و برای سهولت، یک بار دیگر بال‌هایش را به هم زد. این پرنده نادان چه خوب هنر پرواز را می‌دانست، اما انسان هنوز به زمین چسبیده بود. لئوناردو از پنجره به پایین خیره شد، اما می‌دانست اگر بپرد استخوان‌هایش خرد خواهد شد. در دفتر‌های یادداشت داوینچی طرح‌هایی باقی مانده که نخستین ایده‌ها در ساخت «چتر پروازی» را نشان می‌دهند.
داوینچی از همه انسان‌ها جلو افتاده بود. دوازده دفتر از یادداشت‌های او قرن‌ها در یکی از کتابخانه‌های میلان، در میان طومارها و کتاب‌های دست‌نویس، گردوخاک می‌خوردند. داوینچی در سال 1519 درگذشت و یادداشت‌های او در اواخر قرن هجدهم پیدا شدند....
وقتی درباره داوینچی صحبت می‌کنیم، اندیشمندان و هنرمندان یونان باستان را به یاد می‌آوریم. فیدیاس و طالس را به یاد می‌آوریم که معمار و موسیقیدان و نقاش و مهندس بودند. ولی این فلورانسی، بینشی وسیع‌تر داشت. در وجود او دانش دانشمند و هنر هنرمند، با شجاعت یک مخترع و دقت یک مهندس در هم آمیخته بود. هنرمندان می‌گویند او یک هنرمند بود. مهندسان، او را همکار بزرگ خود می‌دانند. موسیقیدانان به خود می‌بالند که او موسیقیدان بوده است. شاعران هم از او به‌عنوان یک شاعر یاد می‌کنند.
*هرون اسکندرانی، Hero of Alexandria ریاضیدان و مهندس یونانی بود. او را از بزرگترین مهندسان و مخترعان دوره هلنی می‌دانند. بیشتر آثار نوشته او از بین رفته است اما برخی از کارهای او در کتاب‌های «علم‌الحیل» نوشته دانشمندان ایرانی و عرب باقی‌مانده است. این دانشمند بزرگ علم ریاضی و هندسه حدود بیشتر از ۲۰۰۰‌سال قبل می‌زیسته است.

 


تعداد بازدید :  210