شماره ۵۳۰ | ۱۳۹۴ شنبه ۱۵ فروردين
صفحه را ببند
اگر هواپيما بود، يونس هم بود!

سعید   اصغرزاده

سال نو شده است. لابد داستان‌هاي داوطلبانه هم بايد نو شود. آيا شما هم نو شده‌ايد؟ نو شدن يك امر طبيعي نيست، يك امر داوطلبانه است
و الا مي‌شود يك تكرار. تكراري مثل فصول تكراري سال. مگر مي شود بعد از زمستان بهار نيايد؟
نگاهي به نو شدگي را در مطلبي مي‌خواندم از احمد فاتحي در نقل داستاني كردي؛ در داستانی که در ادبیات ایران عموما و در ادبیات کردستان خصوصا با روایت‌های مختلف آمده است، «نوروز» و نو شدن روزگاران با اين روایت آمده است:
بعد از کیومرث، فردی به نام «ضحاک» با سپاه عظیم خود به‌سوی سرزمین‌های ایران روی آورده و این سرزمین را اشغال می‌کند. ضحاک دو مار دارد و آنها را می‌پرستد، به مردم نیز دستور می‌دهد که در مقام پرستش مارهای وی برآیند. پا به پای این فرمان ظلم و ستم را آغاز کرده و به اذیت و آزار رعایا می‌پردازد. مردم آن دیار مدتی تحمل کرده، سرانجام آهنگری به نام «کاوه» که خواستار روزی تازه و سرنوشتی تازه‌تر است، پیدا می‌شود و گروهی از ستمدیدگان را به‌دور خود جمع می‌کند. کاوه مدت‌ها در اندیشه بود تا موقع مناسبی برای قیام علیه ضحاک بیابد، تا آن‌که شب «جشن 9 روز» را برای این کار مهم برمی‌گزیند.
در سپیده‌دم «جشن 9 روز» به همدستی یارانش به‌سوی مرکز ستمگری ضحاک یورش برده و آن را به زیر نفوذ خود درمی‌آورد. او پس از کشتن ضحاک با انبوه ستمدیدگان پیروز، به‌سوی اقامتگاه شاهزاده‌ای آریایی به نام «فریدون» حرکت کرده و او را به‌پادشاهی می‌خوانند. در این روز مژده پیروزی کاوه بر ضحاک ستمگر در همه‌جا می‌پیچد و بدین‌ترتیب جلوه جاودانی و خاطره شکوهمند 9روز که زمینه اصلی آن از دوره کیومرث بوده به «روز نو» و «نوروز» تبدیل شده و بر صفحه روزگار نقش می‌بندد.
و این گونه داستان‌های نو و نوین درباره نوروز و نو شدن روزگار در ادبیات ایران و ادبیات شفاهی و مکتوب کردستان به‌وسیله ذهن‌های آماده برای نو شدن ساخته و پرداخته می‌شود. ادبیات و به‌خصوص ادبیات داستانی سرزمین ایران سرشار از داستان‌ها و قصه‌های نوروزی‌ست.
اما چگونه است كه گاهي بعضي رفتارها و نگاه‌هايمان از قلم مي‌افتد. به‌عنوان مثال، همه ماجراي خودسوزي دستفروش خرمشهري را شنيديم. در اين ميان درگير و دار نو شدن عيد، تنها جمعیت دانشجویی امام علي عليه‌السلام را ديدم كه دست به‌كار شد و حتي صورتجلسه‌اي از وضعيت زندگاني و خانه عساكره تهيه كرد و شماره حسابي براي كمك.
نگوييد كه ماجرا را پي نگرفته‌ايد! سایت محلی عصر جنوب درباره ماجرای اتفاق افتاده نوشت: «جوان ۳۱ ساله‌ای که در اعتراض به شهرداری خرمشهر در مقابل این سازمان خودسوزی کرده بود درگذشت و مراسم تشییع جنازه او هم در خرمشهر برگزار شد. یونس عساکره متولد ۱۳۶۲ پس از خودسوزی ابتدا به بیمارستان طالقانی آبادان و سپس به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل شد اما درمان فایده‌ای نداشت و او درگذشت. خانواده وی به‌دلیل فقر مالی نتوانسته بودند او را با استفاده از هواپیما به تهران منتقل کنند و او به وسیله آمبولانس به تهران برده شد. سایت اهواز نیوز درباره دلیل خودسوزی این جوان نوشته بود:‌ یونس که متولد ۱۳۶۲ و از اهالی خرمشهر است وقتی برای کسب مجوز راه‌اندازی غرفه (دکه) به شهرداری خرمشهر مراجعه می‌کند و با جواب منفی روبه‌رو می‌شود در وسط سالن ساختمان شهرداری اقدام به خودسوزی می‌کند. برادر یونس درخصوص علت این امر به خبرنگار اهواز نیوز گفته بود: من و برادرم چند سال است که در بازار بساطی داریم و تنها امرارمعاشمان از این طریق است. یونس سرپرست خانوار و صاحب دو کودک است که باید به معیشت آنان رسیدگی کند.
وی ادامه داد: مدتی قبل برای دریافت کانکس به شورای شهرمان درخواست دادیم که نمی‌دانم به چه علت اسم‌مان در لیست رد نشد. از سوی دیگر، سه‌بار متوالی بساط یونس توسط شهرداری از محلی که عملا ایجاد مزاحمت برای کسی نمی‌کرد، جمع شد. شما می‌دانید که یک بازاری، خورد و خوراکش روزانه است و یونس که نمی‌توانست جوابگوی شکم زن و بچه‌هایش باشد، حوالی ساعت 45: 7 صبح روز شنبه به‌منظور پیگیری اخذ مجوز به شهرداری خرمشهر مراجعه و باز هم با جواب منفی روبه‌رو شد. این موضوع چنان وی را برآشفت که با رفتن به جایگاه بنزین و تهیه یک بطری یک‌ونیم لیتری، زمانی که در جواب تهدیدش نسبت به خودسوزی، با بی‌تفاوتی کارمندان شهرداری مواجه شد، ناگهان خود را به آتش کشید».
در نوشدگي‌ سال نو پاس بداريم فعاليت‌هاي داوطلبانه‌اي را كه بايد پاس داشت و پاس داشته نمي‌شود. شايد اگر به‌جاي آمبولانس، يونس را با هواپيما به تهران رسانده بوديم، الان يك تشكل مردم‌نهاد براي بازماندگان او كمك جمع نمي‌كرد! اي‌كاش هم ما زودتر نو شويم و به‌جاي امداد بعد از مرگ، به پيشگيري روي آوريم!


تعداد بازدید :  201