[شهروند] در چند هفته گذشته تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر میزبان نمایشی بوده به نام «میتو»- یا همان «منهم» خودمان- به کارگردانی نیما دهقان و نوشته آرش عباسی با بازی محمد ولیزادگان و دنیا نصر؛ که همانطور که از نامش برمیآید اشاراتی آشکار و نهان به جنبش فاشگویی به همین نام دارد که در چند سال گذشته با افشای موارد مختلف آزارهای جنسی توسط نامها و چهرههای شناختهشده و مطرح اتفاقات تلخ و شیرین زیادی را در چهار گوشه جهان از جمله همین ایران خودمان موجب شده است. در مطلبی که در پی میآید؛ نیما دهقان کارگردان تئاتر و تلهتئاتر، تهیهکننده تلویزیون، پژوهشگر، منتقد، نویسنده و عضو «گروه تئاتر تجربه» که آثاری مانند نمایشهای «خنکای ختم خاطره»، «ترن»، «دو متر در دو متر جنگ» و دوازده نمایش دیگر را در کارنامه دارد و جوایز قابل توجهی از بخشهای ملی و بینالملل جشنواره تئاتر فجر را به دست آورده؛ درباره نمایش «میتو» یا «منهم...» صحبت کرده است...
یکی از مهمترین داشتهها و ویژگیهای نمایش «منهم...» متن ظریف و عمیق آرش عباسی است که بهرغم اینکه بهظاهر یادآور نمایشنامههایی مانند «غروب روزهای آخر پاییز» فریدریش دورنمات، «مهمان ناخوانده» اریک امانوئل اشمیت و «آخرین جلسه فروید» مارک سنتژرمن است، اما در بطن خود داستانی پیچیده و چندلایه را درباره جنایات جنسی و پیامدهایش به تصویر میکشد که در ژرفای خود نقدی به واکنشهای فردی و اجتماعی در برابر این گونه فجایع نیز هست. نکته مهمتر در این میان هم اینکه کارگردانی نیما دهقان در این نمایش چنان ابعادی به این نمایشنامه میافزاید که روشن است کارگردان این نمایش از اجرای صرف متن مکتوب فراتر رفته و خود جزوی مهم از روند تالیف اثر شده است.
نیما دهقان در توضیح چگونگی رسیدن به این دستاورد میگوید: «من نویسندههای آثارم را خیلی انتخاب نمیکنم و تاکنون اغلب آنها- از حمید آذرنگ و کورش نریمانی تا مهرداد رایانی مخصوص و رضا گوران و بسیار نویسندگان دیگر- همگی ناخودآگاه انتخاب شدهاند. انگار در دل گپ و گفتی که داشتهایم، جرقهای ناگهانی زده شده و ایدهای شکل گرفته و تصمیم گرفتهایم آن را با هم پرورش بدهیم. این همان چیزی است که همیشه آن را به ازدواج تشبیه کردهام. چون اینجا هم مانند ازدواج اصلا متوجه نمیشوی چه شد که ناگهان کسی را انتخاب کردی. یک روند ناآگاهانه محض- که اگر آگاهی باشد، چیزی برای کشف وجود ندارد و من به این دلیل سمت چنین کارهایی نمیروم».
منهم همینطور!
اما اینکه این همکاری چرا به «میتو» یا «من هم...» ختم شده؛ نیما دهقان میگوید که «هدف ما در آغاز «می تو» نبود؛ ولی چیزهای سادهای در جامعه ما هست که درواقع تیتر خبر است و وقتی رسانهها به شیوه خودشان آن را بیان میکنند، یک هژمونی در ذهن جامعه پدید میآید. مثل اتفاق یا رسوایی عجیبی که چندی پیش درباره یکی از مدیران ارشاد در شمال کشور پیش آمد و من وقتی متوجه شدم که آن مرد، دختر جوانی دارد، این فکر توی ذهنم آمد که این دختر در سن جوانی خود چگونه با این موضوع مواجه خواهد شد. احقاق حقوق زنان قطعا ضروری است ولی متاسفانه «می تو» نه تنها نتوانست کاری از پیش ببرد که وضعیت را بدتر هم کرد. در حالیکه چیزهای بسیار مهمتری بود که میشد به این واسطه به آنها پرداخت- که نشد. به هر حال جریانی شکل میگیرد که یا درست است یا غلط. این مساله من در این نمایش نیست. مساله من پیامدهای آن است برای هر دو طرف؛ هم مقصر و هم آسیبدیده و اینکه ممکن است چه فجایعی پیش بیاید».
اولویتهای کارگردان
نیما دهقان میگوید که همواره در هر اثری دنبال یکسری اولویتهاست و در «میتو» هم همین مسیر و همین اولویتها را دنبال کرده است. او میگوید: «سه شاخصهای که در هر کاری برایم مهم است؛ یکی امضایم در کار است- از قبیل میزانسنهای خطکشی شده، دنیای مردگان و...- که در تمام آثارم رعایت کردهام. دیگری این است که کار موضوع روز اجتماعی داشته باشد و سوم هم اینکه چیزی برای کشف داشته باشم. اگر این سه را حذف کنی، هزار ایده وجود دارد برای کارگردانی».
نسل جوان تئاتر
بازیگران تئاترهایی که تاکنون نیما دهقان کارگردانی کرده؛ اغلب شناختهشده و حرفهای بودهاند. «میتو» اما محمد ولیزادگان و دنیا نصر را به عنوان بازیگر دارد- که هر دو بازیگرانی جوان و کمتر شناختهشده هستند. نیما دهقان درباره این رویکرد به ایسنا گفته: «اینبار هم میتوانستم با بازیگران شناختهشده کار کنم؛ ولی به خاطر خودخواهی خودم، دوست دارم بهروز باشم و با جوانان کار کنم و با نوع تفکرشان آشنا شوم و ازشان یاد بگیرم. نمیخواهم مثل نسل خودمان باشم که نسل قدیمی را قبول نداشت؛ یا مثل نسل قدیمی که ما را بیسواد میدانست. درحالیکه ما هم داشتیم تجربه میاندوختیم. فکر میکنم در تئاتر ما تنها یک نفر بود که خود را با جوانان هماهنگ میکرد و او هم آتیلا پسیانی بود». به گفته نیما دهقان؛ «نسل ما در زمانی زندگی کرده که چاپ افست کتاب «تئاتر بیچیز» گروتفسکی را با هزار زحمت پیدا میکردیم. امروز ولی به راحتی میشود دهها فیلم از اجراهای او پیدا کرد. یعنی جوانان امروز دسترسیهایشان راحتتر است- که البته ظاهرا بدیهایی هم دارد و مثلا باعث شده که این نسل مانند آن دوره ما مطالب را نمیبلعند و در حد یک نگاه برایشان کافی است. البته دنیا هم در حال دگرگونی است و امروزه همه زندگی در یک گوشی موبایل جای گرفته است. به همین دلیل نباید جوانان را ضعیف یا قوی دانست. طبیعی است که ما پخته شدهایم ولی آنها هم در حال شکلگیری هستند».
تماشاگران تئاتر
کارگردان «من هم...» درباره ادعاهایی که درباره تماشاگران امروزی تئاتر مطرح میشود- که این تماشاگران سلیقه و ذائقه قدیمیترها را ندارند و بدتر یا بهترند؛ میگوید: «تماشاگران تئاتر امروز هم مانند هنرمندان در حال رشد هستند. اگر کسی تماشاگر ندارد، کارش ضعیف است و نمیتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند. در دوره دانشجویی ما همه برای تماشای یک نمایش در جشنواره تئاتر فجر به در تئاترشهر میچسبیدیم تا وقتی در را باز کردند، بدویم و صندلی گیر بیاوریم. الان اما تماشاگر خیلی راحت از طریق تلفن، بلیت میخرد و میتواند در کمترین زمان بهترین تئاترهای روی صحنه و آمار تماشاگران هر یک را پیدا کند. این تنها تفاوتی است که میان تماشاگران امروز و زمان ما وجود دارد». دهقان همچنین میگوید: «نکته دیگری که هست، اینکه تماشاگر امرروز عوض نشده، بلکه باهوشتر و زرنگتر شده و این ما هستیم که در یک زمانی گیر کردهایم و خود را ارتقا ندادهایم. در واقع اینکه کارهایی با وجود چهره، فروش خوبی نداشتهاند؛ یا کارهایی هم با ی بسیار پایین فروش خوبی داشتهاند؛ همه طبیعی است. بنابراین، این دیدگاه که تماشاگر عوض شده، قبول ندارم».
درباره یک نمایش
ابعاد عمیق و انسانی جنبش جهانی «میتو»
«میتو»ی نیما دهقان که داستانی اجتماعی درباره نویسنده معروفی را روایت میکند که یک ملاقات ناخواسته با دختری جوان در روز رونمایی آخرین کتابش زندگیاش را وارد بحرانی میکند که خارج شدن از آن بهایی سنگین برایش خواهد داشت؛ یکی از نمایشهای خوب این روزهای تئاتر تهران است که بر پایه گفتگو و جدال میان کاراکترهایش شکل گرفته- که یکی خبرنگاری است که قصد گفتگو با نویسنده را دارد و دیگری هم همان نویسنده معروف است که مجبور است با این دختر که انگار تنها و تنها با هدف یک جنگ تمامعیار برای گرفتن انتقام یا رسیدن به پاسخی روشن وارد خانه او شده است، مقابله کند. فضایی تا حدی شبیه نمایشنامههای «غروب روزهای آخر پاییز» فریدریش دورنمات، «مهمان ناخوانده» اریک امانوئل اشمیت و «آخرین جلسه فروید» نوشته مارک سنتژرمن؛ با این تفاوت که- به قول امید طاهری منتقد- در «میتو»، موتور درام جدال بر سر اندیشهها و اعتقادات و نوشتههای آقای نویسنده نیست و میکوشد ابعادی عمیقتر، شخصیتر و انسانیتر از حاشیههای اجتماعی و حتی سیاسی جنبش جهانی «میتو» را- البته بدون صدور انواع و اقسام پیامهای فمنیستی و اخلاقی- نمایش دهد.