شماره ۵۱۶ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۱۳ اسفند
صفحه را ببند
اصغر مهاجری در گفت‌وگو با «شهروند» مطرح کرد:
جامعه ما ماشین محور است نه انسان محور
فقدان جامعه‌پذیری شهرنشینی در میان مردم

طرح نو| راضیه زرگری| ‌سال جدید در راه است و حال هوای عید را می‌شود از هیاهو و رفت و آمد مردم در خیابان‌ها برای خرید مایحتاج‌سال نو دریافت. اما آیا می‌شود در کلانشهری مثل تهران هم برای عید خرید کرد و هم از شلوغی روزهای پایان‌سال لذت ببرید؟ مطمئنا،  نه. ترافیک سرسام‌آور روزها و هفته‌های پایانی‌سال در شهرهای بزرگ به قدری است که لذت هر شادی و نشاطی را به اعصاب‌خردی، خستگی و بحث و جدل تبدیل می‌کند. فرهنگ ترافیک به گفته جامعه‌شناسان یکی از نشانه‌های سطح تمدن ملت‌هاست؛ به‌طوری که وضع ترافيك و حركت عابران و خودروها معرف فرهنگ و تمدن آن شهر به حساب می‌آید.
وضع فرهنگ و رفتار ترافیکی شهروندان در کلانشهری مثل تهران در روزهای عادی ‌سال به خودی خود معضل است. با این حال در روزهای پایانی سال، به معضل ترافیک تهران باید هجم عظیم هیاهو و رفت‌وآمد مردم برای خریدهای مرسوم را هم اضافه کرد. در حقیقت چیزی که این روزها در تهران و مطمئنا خیلی از شهرهای بزرگ کشور شاهد هستیم، یک پارکینگ عمومی بی‌انتهاست. اصغر مهاجری، جامعه‌شناس، معتقد است در معضل فرهنگ ترافیکی تصمیم‌گیرندگان و سیاست‌گذارانی که سیاست‌های ماشین محور و نه انسان محور در ساختارهای شهری تعریف کرده‌اند، را باید مقصر دانست. گفت‌وگوی «شهروند» با این جامعه‌شناس را درباره فرهنگ عبور و مرور می‌خوانید.

فرهنگ عبور و مرور یا فرهنگ ترافیکی براساس چه فاکتورهایی ساخته می‌شود؟
زمانی که می‌خواهیم از یک فرهنگ آمد و شد، فرهنگ ترافیک یا فرهنگ عبور و مرور صحبت کنیم، این فرهنگ درواقع یک نظام است. عناصری این نظام را می‌سازند که این عناصر به شرطی که همزمان با هم تغییر پیدا کنند یا به عبارتی اصلاح شوند، کارکردش مثبت خواهد شد و می‌توانیم بگوییم آن چیزی عاید می‌شود که مطلوب جامعه است. این عناصر تشکیل‌دهنده نظام ترافیکی کاملا ساختاری است. عوامل ساختاری ترتیبات نهادی دارد و مجموعه‌ای از مقررات و عنصرهای مادی است، زمانی که همه اینها را در کنار نگرش‌ها، نظام معیار آمد و شد و الگوهایی که بر آنها حاکم است، در ارتباط متقابل با هم در نظر بگیریم، در این صورت است که این عناصر می‌تواند مفید واقع شود و تغییری در نظام و فرهنگ ترافیکی وارد کند.
همین می‌شود که شما هر چه فرهنگ ترافیک را بین مردم ترویج دهید و برنامه‌های آموزشی از طریق رسانه‌ها و سایر وسایل ارتباط جمعی اجرا کنید، باز هم اگر بخش زیادی از این عنصرها بدون تغییر باغی بماند، هیچ اتفاق مثبتی نخواهد افتاد. به عبارتی فرهنگ سازی بدون بهینه‌شدن نظام ترافیک امکان نخواهد داشت و تغییر کارآمدی ایجاد نخواهد کرد. برخی مواقع به جای سیستم، مردم مقصر شناخته می‌شوند و گفته می‌شود کنشگران باید رفتارهای ترافیکی خود را تغییر دهند تا همه چیز درست شود. با این حال  عناصر مهم و تاثیرگذار دیگری در این بین دخیل هستند.
خب عناصری که به سیستم و نظام ترافیکی متکی است و بر آشفتگی ترافیکی تأثیرگذارند، چه مواردی است؟
برخی از این عناصر از تفکر خودرو محور به جای تفکر انسان محور برمی‌خیزند. در کلانشهرها به‌خصوص تهران به دلیل این‌که تفکر و بینش حاکم بر مدیران و مسئولان، ماشین‌محور است نه انسان‌محور، بنابراین همه سرمایه‌گذاری‌های ریالی، فرهنگی و توسعه‌ای را برای خودرو‌ها انجام می‌دهند. مثلا این‌که خیابان‌ها را عریض می‌کنند یا همه امکانات را برای رفت‌وآمد سهل خودروها فراهم می‌کنند. در صورتی که اگر کلانشهرهای ایران را با شهرهای دیگر کشورها که مشکلات کمتری دارند، مقایسه کنیم، درمی‌یابیم که در بسیاری از شهرهای توسعه‌یافته ماشین حذف شده و جای خود را به انسان و حرکت توأم با آرامش انسان در خیابان‌ها و مراکز خرید داده که این الگو بسیار به جامعه مدنی و شهروندی نزدیک است.
دقیقا همین موضوع مورد سوال من است؛ چطور می‌توان بین حقوق شهروندی و فرهنگ ترافیک رابطه‌ای تعریف کرد؟
سیاست‌های انسان‌محور در ساختارهای شهری حقوق شهروندی را هم رعایت می‌کند. به بیان دیگر با این ساختار انسان محور به حقوق شهروندی و مطالبات مردم هم پاسخ داده می‌شود. با این حال ما هر لحظه درحال سرمایه‌گذاری هستیم که حاکمیت خودرو بر مراکز تجاری و خرید زیادتر شود و به تبعیت آن فرهنگی ساخته می‌شود که همه مردم فکر می‌کنند تا آخرین نقطه باید با خودرو رفت و نباید قدمی زد یا پیاده‌روی کرد. بسیاری از خیابان‌های ما به‌ویژه نقاطی که حوزه خرید و تمرکز مراکز تجاری است با مشکل مواجه‌اند؛ به‌ویژه در روزهای پایانی ‌سال که ظرفیت پذیرش خودرو‌های زیاد را ندارد. یک راه‌حل می‌تواند این باشد که این خیابان‌های تجاری پیاده گشت شوند؛ یعنی سنگ‌فرش شوند و خودرو‌ها حق ورود پیدا نکنند.
معضل دیگر حاکمیت فردگرایی در ایران است؛ متاسفانه مدیران شهری و دولت از ناوگان عمومی حمایت نمی‌کنند. از سیستمی که نشان‌دهنده شهرنشین شدن، نوعی مدرنیته و توسعه‌یافتگی فرد است، در کشور ما حمایت نمی‌شود و دولت سرمایه‌گذاری نمی‌کند. برای همین هم مدام می‌شنویم که دولت بدهی‌اش را به ناوگان عمومی پرداخت نکرده است. این تفکر حاکمیت فردگرایی و حمایت از وسایل نقلیه فردی باعث نهادینه شدن این تفکر در جامعه می‌شود که برای هر کاری باید از وسیله نقلیه شخصی استفاده شود.
 اتفاقا اگر می‌خواهیم در روزهای پایانی‌ سال لذت خرید و هیاهوی شلوغی شب عید برای مردم شیرین و ماندگار شود، چقدر بهتر است که خریدها را بدون خودرو انجام دهیم. مردم در کنار هم و به جمع بیایند و شادی‌های گروهی را تجربه کنند و به عبارتی سپهر روانی فضای خرید که به تعبیر روانشناسان می‌تواند بسیاری از افسردگی‌ها را رفع کند، را ایجاد کنیم. با این حال چیزی که در جامعه ما جا افتاده این است که تا آخرین نقطه سوار خودرو باشیم و با انبوه خودرو‌ها و آدم‌ها مواجه شویم و نهایتا لذتی از خرید نبریم.
در این بین مردم چه مسئولیتی در قبال این فرهنگ‌سازی دارند؟
همان‌طور که اشاره کردم بخش عمده‌ای از عنصرهای مداخله‌کننده و سهولت‌کننده آمدوشد در شهرها به سیستم و ساختارهای تصمیم گیرنده برمی‌گردد و ربط زیادی به شهروندان ندارد. شاید در موقعیت‌هایی به مردم توصیه شود که وسیله شخصی خود را بیرون نیاورید؛ که البته هیچ وقت مردم این توصیه‌ها را گوش نخواهند داد. زیرا ساختارهایش فراهم نیست و سپهر روانی مطلوب نیست و چون وجدان جمعی حاکم بر آن به نفع انسان پیاده نیست، بنابراین هیچ‌وقت توصیه‌ها عملیاتی نخواهد شد.
علاوه‌بر این نکته، عنصرهای دیگری هم وجود دارد. یکی از مهم‌ترین مولفه‌ها این است که ما متاسفانه شهرنشین نشده‌ایم. شاید به لحاظ اسکان در شهرها ساکن باشیم، اما فرهنگ شهرنشینی را درونی نکرده‌ایم و جامعه‌پذیری شهرنشینی در ما اتفاق نیفتاده است. پس ما از فضاهای عمومی که بخش لایتجزا شهری است و بخش فرهنگ عمومی شهرنشینی است را نمی‌فهمیم. در تعریف شهرنشینی 3 عنصر مهم است. اول این‌که فرد کارهای روزانه‌اش را به طریق الگوهای شهری انجام دهد؛ دوم این‌که فرد در فضاهای مدنی حضور پیدا کند و سوم این‌که از فضاهای عمومی شهری
 لذت ببرد.
این درحالی است که در جامعه ایرانی یاد نگرفته‌ایم از فضاهای عمومی شهری لذت ببریم. از این همه سرمایه‌گذاری اجتماعی و هنری در شهر، کمترین بهره را می‌بریم. این مسأله به تربیت شهرنشینی و جامعه‌پذیری شهرنشینی ما برمی‌گردد که این ایراد خود را در موقعیت‌های شلوغ مثل روزهای پایانی‌ سال نشان می‌دهد. مسئولیت هر دو عنصر در کمبودهای حوزه فرهنگ ترافیک بر شانه‌های مدیران شهری و دولت است و نقش مردم اتفاقا خیلی کم است. مردم مقصر نیستند و بسترها برای رفتار ترافیکی صحیح مردم فراهم نشده است.
با این حال در قبال مسئولیت مردم فقط می‌توان تذکرها و توصیه‌های اخلاقی ارایه داد. مثلا این‌که با برنامه‌ریزی خرید اتفاق بیفتد و سعی کنند فضای مجازی و تجارت الکترونیک را در کشور توسعه دهند و خریدها را به سمت اینترنتی شدن سوق دهند که البته آن هم بسترهایی لازم دارد که باید فراهم شود. از اقدامات دیگر برای سامان دادن فرهنگ عبور و مرور در مناسبت‌ها می‌توان به اعمال محدودیت برای تردد خودروهای شخصی در خیابان‌های منتهی به مراکز خرید اشاره کرد یا این‌که مثلا می‌توان مسیرهای یک طرفه رفت یا برگشتی در خیابان‌های پر رفت و آمد تعریف کرد یا تعداد نیروی پلیس در تقاطع‌ها، ایستگاه‌ها و میادین منتهی به مراکز خرید را برای هدایت ترافیک بیشتر کرد و مواردی مثل ممنوعیت پارک حاشیه‌ای در مسیرهای اصلی و اختصاص دادن فضاهای موقتی برای پارک خودرو را اعمال کرد.

 در کلانشهرها به‌خصوص تهران به دلیل این‌که تفکر و بینش حاکم بر مدیران و مسئولان، ماشین‌محور است نه انسان‌محور، بنابراین همه سرمایه‌گذاری‌های ریالی، فرهنگی و توسعه‌ای را برای خودرو‌ها انجام می‌دهند. مثلا این‌که خیابان‌ها را عریض می‌کنند یا همه امکانات را برای رفت و آمد سهل خودرو‌ها فراهم می‌کنند. در صورتی که اگر کلانشهرهای ایران را با شهرهای دیگر کشورها که مشکلات کمتری دارند،  مقایسه کنیم، درمی‌یابیم که در بسیاری از شهرهای توسعه‌یافته خودرو حذف شده و جای خود را به انسان و حرکت توأم با آرامش انسان در خیابان‌ها و مراکز خرید داده که این الگو بسیار به جامعه مدنی و شهروندی نزدیک است.

 سیاست‌های انسان‌محور در ساختارهای شهری حقوق شهروندی را هم رعایت می‌کند. به بیان دیگر با این ساختار انسان محور به حقوق شهروندی و مطالبات مردم هم پاسخ داده می‌شود. با این حال ما هر لحظه درحال سرمایه‌گذاری هستیم که حاکمیت خودرو بر مراکز تجاری و خرید زیادتر شود و به تبعیت آن فرهنگی ساخته می‌شود که همه مردم فکر می‌کنند تا آخرین نقطه باید با خودرو رفت و نباید قدمی زد یا پیاده‌روی کرد.

  متاسفانه مدیران شهری و دولت از ناوگان عمومی حمایت نمی‌کنند. از سیستمی که نشان‌دهنده شهرنشین‌شدن، نوعی مدرنیته و توسعه‌یافتگی فرد است، در کشور ما حمایت نمی‌شود و دولت سرمایه‌گذاری نمی‌کند. برای همین هم مدام می‌شنویم که دولت بدهی‌اش را به ناوگان عمومی پرداخت نکرده است.


تعداد بازدید :  182