شماره ۵۱۵ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۲ اسفند
صفحه را ببند
سروصدا بر سر اعتياد دانشجويي

شنیده‌اید که اعتیاد از سر و کول جوانان‌مان بالا می‌رود و هر روز و هر ثانیه یک نفر را به دام می‌کشاند! شنیده‌اید که شاخص نمودار اعتیاد در بین دانشجویان شهرستانی خوابگاه‌ها روز به روز در حال افزایش است؟ آیا می‌دانید که گاه در نیمه‌های شب در بیمارستان، دانشجوی گمنامی جان خود را بر اثر اعتیاد از دست می‌دهد؟
اما مگر دانشجویی که طالب علم و معرفت است و قرار است آینده‌ساز این مملکت شود، به همین راحتی معتاد می‌شود؟ نکند این یک دسیسه است برای انحراف افکار عمومی، نکند در پشت ماجرا چیز دیگری است!
حتما ترسیده‌اید و نمی‌خواهید فرزندان‌تان را به قعر این تباهی بفرستید اما کمی عاقلانه عمل کنید و از خودتان بپرسید دلایل بروز این مسائل چه می‌تواند باشد آن هم بین قشر تحصیلکرده؟ چه می‌شود که جوانان شهرستانی متهم به مصرف موادمخدر و عامل نابهنجاری‌های اجتماعی می‌شوند؟ چه مسائلی زمینه‌ساز بروز این جریانات می‌تواند باشد؟
پسر و دختر جوان 18ساله شهرستانی که در مرحله‌ی بلوغ اجتماعی و شخصیتی به سر می‌برند و جز دروس مدرسه و کنکور و متعلقاتشان کمتر توانسته‌اند با دنیایی دیگر در ارتباط باشند و همچون ماهی هستند که از تنگ به دریا منتقل می‌شود، در بدو ورود به شهری بزرگ‌تر دچار تناقضات و سوءتفاهم‌های فرهنگی می‌شوند. فاصله آنچه آموخته‌اند با آنچه مشاهده می‌کنند بسیار است.
این‌جاست که دانشجو دچار بحران هویت می‌شود. سالیان دراز است که به صورت کلیشه‌ای در هر محفلی که حرف از مسائل اجتماعی جوانان زده می‌شود به صورت تکراری و بی‌هیچ پیشینه یا پس‌زمینه‌ای می‌گوییم جوانان ما دچار «بحران هویت» شده‌اند. اما باید بدانیم که بحران هویت، زمانی روی می‌دهد که فرد مفهوم درونی و ذهنی درستی از خود به‌عنوان یک شخص نداشته و به شیوه‌های مختلف و متفاوتی به خود بنگرد.
این روزها جوانان ما در جواب به سوال من کیستم در هر وجه اجتماعی دچار مشکل  و گمگشتگی می‌شوند.
شهری بزرگ با خاستگاه‌های اجتماعی بسیار و فشارهای ناشی از آن می‌تواند این بحران را تشدید کند و به آن دامن بزند. جوانی تنها و به دور از خانواده را در نظر بگیرید که درگیر یافتن خود و در عین ‌حال متحمل فشار‌های درسی و برآوردن انتظارات جامعه است و با ورودش به هر گروه دوستی، شرایط متفاوتی را برای خود رقم می‌زند؛ این فشار روانی ذهن هر فردی را به حالت تعلیق در می‌آورد و گشتن دنبال پناهگاهی امن برای رهایی لحظه‌ای از این شرایط کاری غیرطبیعی نیست و این پناهگاه می‌تواند هر چیزی باشد تا این فشار را برای هر چند لحظه‌ای کوتاه، از یادشان ببرد.
تا زمانی که اعتقادات و اخلاقیات در میان باشد، فرد می‌تواند به عنوان ملجایی برای آرامش خود به آن سو پناه ببرد اما همین که زاویه دید فرد به سمت مادیات زندگی و آمد و شدهای مرسوم در طبقات مختلف اجتماعی برای گذران ایام به هر قیمتی شد، رویکرد او غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود. از دیگر سو باید دید چقدر به فرزندان‌مان یاد داده‌ایم مشکلات خود و اطراف‌شان را مدیریت کنند.
بحث بر این است که اگر اتفاقی در جامعه ما رخ می‌دهد، ریشه‌ای عمیق‌تر از آنچه که تصور می‌شود را در بر دارد، این‌که ما چقدر به فرزندان‌مان یاد دهیم، در برابر مسائل چگونه عمل کنند، یک بعد آن است و این‌که شرایط اجتماعی که خارج از دست ما است بعد دیگری است. یاد نگیریم با دیدن مسأله‌ای برچسبی کلی به جماعتی بزنیم، زیرا آثار و عواقبی را در پی دارد که حتی به ذهن‌ ما خطور هم نمی‌کند.
اگر مسأله‌ای اجتماعی همچون اعتیاد است، راه‌حل‌های درمانی و اجتماعی خاص خود را دارد. شاید بهتر است به جای ایجاد درمانگاه‌های ترک اعتیاد، مراکز آشنایی با خود و مدیریت بحران‌های شخصیتی ایجاد کنیم.


تعداد بازدید :  122