شماره ۵۱۴ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۱ اسفند
صفحه را ببند
به یاد کیومرث صابری‌فومنی
جای خالی یک نشریه طنز و فکاهی

احمدرضا دالوند

آدمیزادِ متوسطِ شهرنشین دوران معاصر، موجودی ناگزیر و محدود و خسته است. این موجودِ خسته همانقدر که از «کُلاه» و «چتر» بی‌نیازشده، در اتوبان و خودرو گرفتار آمده است. ایاب و ذهابش با کُندی کشش و رنج و صبر همراه شده و معیشت‌اش با تحمل بسیاری از تحمل کردن‌ها آلوده است. او گرفتار در چندشغلی، طعم دلپذیر صبحانه یا ناهار را در کنار خانواده‌اش به فراموشی سپرده و مختصر شامی را هم که باید در جوار اهل و عیال نوش جان کند با خستگی و حواس پرتیِ ناشی از روز از دست رفته، فرو می‌بلعد.
صدای سهمگین ترمز اتوبوس‌ها، دود غلیظ اگزوزها، وقفه‌های طاقت‌فرسای چراغ قرمز بر سر تقاطع‌ها، آهنگ تکراری صدای دستگاه کارت‌زن در ورودیِ اداره، نگاه سنگین مدیر، حرکت کُند عقربه‌های ساعت... چرخه سرگیجه‌آوری که تکرار می‌شود و تکرار می‌شود... تا بلکه دزدکی فراغتی حاصل شود. «فراغتی» که به دست همین آدمیزادِ متوسطِ شهرنشینِ دوران مدرن ابداع شده است. فراغتی به نام «مجله فکاهی» یا «سریال تلویزیونی» و از این قبیل... فراغتی که در این دوره و زمانه برای هر شهروندی همچون گوهر شب‌چراغ است. چیزی که تنها از یک مجله فکاهی یا سریال تلویزیونی بر می‌آید.
 روزنامه‌ها هم که دیگر صفحه‌ای به نام «پاورقی» چاپ نمی‌کنند.
مجله فکاهی همچون عامل ایجاد تعادل روحی، روانی و حیاتی ازجمله محصولات رسانه‌ای جهان معاصر است و آدم‌هایی که فکاهی‌نویسی می‌کنند، به این دلیل با اهمیت هستند که همه مُعضلات و خصوصیات شهروندِ دوران خود را دارند؛ با این تفاوت که برای سلامتی روانی و روحی سایر شهروندان، دست به خلاقیت می‌زنند. کسانی که نشریه فکاهی تولید می‌کنند، افرادی «به روز» و «هوشمند» هستند که از آنچه بر شهروندان می‌گذرد، دستمایه‌ای می‌سازند تا شهروندان محترم طاقت زیستن و معنای خندیدن و دلیلِ بودن را با کمترین هزینه‌ای به دست آورند.


تعداد بازدید :  432