شماره ۵۱۴ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۱۱ اسفند
صفحه را ببند
پایان جنگ با دیکتاتوری خرد

سیاوش جمادی  نویسنده و مترجم آثار فلسفی و ادبی

من در مقامی نیستم که درباره تاریخ انسانیت و آینده اخلاقی آن صحبت کنم تا جایی که می‌دانم، در طول تاریخ، آنچه که مقدم بر جنگ‌های عقیدتی و ایدئولوژیک (اعم از الحادی یا الهی) بوده، چیزی غیر از آن ایدئولوژی بوده و بیش از هر چیز بر مبنای قدرت ادامه یافته است. تا زمانی که این میل و شهوت قدرت، مهار نشود، جهان از این مصائب خواهد داشت؛ آنچنان که تا امروز داشته است. بنابراین، تصور می‌کنم که اندیشمندان، موظفند که به‌طور تضمین شده‌ای، راه‌هایی را برای مهار کشتار و همنوع‌کشی فردی و جمعی که نام جنگ را بر آن می‌نهند و آن را نشانه افتخار ملی می‌دانند، جست‌وجو و بیان کنند.
اندیشه و وجدان، موضوعاتی هستند که می‌توانند راهی برای مهار و نجات انسان از شرارت پیدا کنند. شرارت، نقاب‌های مختلفی بر چهره می‌زند و گاهی این نقاب‌ها، (مانند آنچه داعش بر چهره دارد) مقدس است، گاهی الحادی و گاهی ایدئولوژیک. فکر می‌کنم که یک بچه می‌تواند این را درک کند که جواب اندیشه، اندیشه است. جواب کلمه، کلمه است. حال آن‌که ما در جهان، می‌بینیم که به اسم عقیده و اعتقاد و ایدئولوژی، چه خون‌هایی ریخته شده است. تاریخ، خونبار است. چه در عصر گذشته و چه در زمانه ما. در عصر حاضر، مسأله این است که ابزارهای کشتار، توده‌ای و تکنولوژیک شده‌اند. این ابزارها، قدرت تخریب بسیار زیادی دارند. اگرچه این موضوع، فضیلتی برای دوران قدیم به شمار نمی‌آید. چراکه چنگیزخان مغول، اگر با حمله زمینی و شمشیرکشی به کشتار و غارت پرداخت، به این دلیل بوده که او چنین ابزارهایی را دراختیار نداشت وگرنه، به جای تاخت‌وتاز، با انداختن بمب اتم روی ایران و سایر کشورها، کار را تمام می‌کرد. ممکن است عده‌ای بگویند که اذیت و آزار و زورگویی در ذات انسان است؛ و لذا می‌پرسند آیا می‌توان این بی‌رحمی حاصل از ذات انسان‌ها را مهار کرد؟ پاسخ این است: باید آن را مهار کرد! در سال‌هایی که چیزی تا به قدرت رسیدن حزب نازی باقی نمانده بود، نامه مشهوری ارسال می‌شود. فروید کسی است که کاشف ناخودآگاهی و امیال خودکامانه و شرورانه بشری است، یک طرف این نامه است و انیشتین فیزیکدان، که اعتقاد به انسانیت و امید به صلح و چیرگی آرمان‌های اخلاقی دارد، طرف دیگر است. انیشتین از فروید سوال می‌پرسد: «چگونه می‌توان به جنگ پایان داد؟»؛ چکیده و مضمون پاسخ فروید این است: «دیکتاتوری خرد». من نمی‌توانم بگویم چیزی خبیث در وجود انسان‌ها وجود دارد که جزو ذاتی آنهاست. اما روانکاوی در عصر جدید، با هزاران آزمون بالینی و تحلیل‌های نظری و علمی، به این نتیجه رسیده که به‌طورکلی در ناخودآگاه همه ما، یک دیو شرور و ویرانگری خفته است که از هر فرصتی استفاده می‌کند تا مفری برای بروز بیابد. این موضوع، تقریبا میان همه مکاتب روانکاوی، مشترک است. در روانکاوی آمریکایی که معروف به روانکاوی «من» است، اساس، تقسیم‌بندی افراد به نرمال و آنرمال (بهنجار و نابهنجار) است. پزشک روانکاو، سعی می‌کند رفتارهای نامعمول و ناهنجارهای اجتماعی را متعادل کند و فرد آنرمال را با وضع موجود، سازش دهد. مکاتب دیگری نیز وجود دارند، مثل مکتب «ژاک لاکان»، که اساسا فردیت و هویت فردی یا «من» را به‌طور ذاتی، ملازم با «دیگری» می‌داند. به این معنا که بدون دیگری، «من» وجود ندارد. در هر حال، همه این مکاتب، به این موضوع قایل هستند که امیال تیره و تاریک در وجود انسان‌ها، منتظر فرصتی برای ظهور و بروز می‌شود و لذا باید مهار شود؛ آن هم در پرتوی دانش، تربیت، مطالعه و آزادی.


تعداد بازدید :  362