| متين مسلم | كارشناس روابط بينالمللي |
پنتاگون اعلام كرده هدف از عمليات نظامي عليه داعش جلوگيري از پيشروي و نه نابودي آن است. همين موضوع موجب تعجب فرماندهان ارتش عراق و نيز نيروهاي پيشمرگه كرد شده است. شايد به همين دليل باشد كه طي 48 ساعت گذشته رهبران اقليم كوشش كردهاند با مسلح كردن حدود 50هزار پيشمرگه و ميليتسياي محلي ابتكار عمل در قرهكش، موصل و اربيل را در دست بگيرند. گرچه تاكنون موفقيتي كه موجب تغيير معادلات شود بدست نياورده. فرماندهان كرد، نبود سلاح مناسب براي مقابله با ارتش داعش را عامل اين موفقيت اعلام كردهاند اما يك ديپلمات غربي مستقر در اربيل معتقد است «بيش از موضوع سلاح، چند دستگي ميان نيروهاي كرد از يك سو و عدم توانايي كافي نيروهاي پيشمرگه براي نبردي در اين ابعاد، عامل اصلي بروز چنين وضعيتي بوده است. در نبرد شنگال اين ضعف توانايي به خوبي آشكار و در كمتر از 4 ساعت منطقه به دست ارتش داعش سقوط كرد.» منابع نظامي نيز با ارزيابي اين ديپلمات موافقند و ميگويند دقيقا به علت همين ضعف بود كه از همان ابتدا بارزاني اعلام كرد تمايلي به رويارويي مستقيم با داعش را ندارد و اين جنگ كردها محسوب نميشود. اما اين عدم توانايي را بارزاني با تحليل اشتباه از شرايط سياسي و امنيتي به بزرگترين چالش پيشروي عراق تبديل كرده است. اما اكنون مشخص نميكند مسئول اين تحليل و ارزيابي اشتباه به جز او چه كسي است؟ و اگر كوشش نميكرد سرنوشت اقليم را از مجموعه عراق جدا فرض كند، آيا سرنوشت بحران امروز نميتوانست به گونهاي ديگر باشد؟ گرچه نميتوان به اين سوال پاسخي روشن و قطعي داد، اما مسلم است همراهي بارزاني در حفظ يكپارچگي عراق يا دستكم به صورت تاكتيكي ايجاد اتحادي ملي از همه نيروها، اين امكان را هم به عوامل داخلي، هم به نيروهاي منطقهاي و نيز نيروهاي بينالمللي ميداد تا در شرايط بهتري به مقابله با اين تهديد منطقهاي و بينالمللي برخيزند و عراق از كمكهاي قدرتهاي جهاني برخوردار شود. به اعتقاد من، بارزاني 3 اشتباه استراتژيك در بحران كنوني مرتكب شد كه اگرچه نوك پيكان تمامي تقصيرها را متوجه او نميكند اما بيشك اين رهبر كرد را در قبال آنچه كه ميتوانست به گونهاي ديگر باشد تبرئه نميكند. اولين اشتباه مخالفت شخصي و خصوصي با نوري مالكي و دخالتدادن آن با موضوع اقليم و شرايط سياسي كردستان عراق بود. در اينكه شرايط كنوني تا حدي محصول بيكفايتيها و بيتدبيريهاي مالكي است (و نه الزاما ائتلاف قانون) ترديدي نيست و درست به همين دليل مالكي ديگر زمينه فراگيري براي تشكيل دولت سوم را ندارد. اما برخورد شخصي بارزاني با مالكي و متعاقبا تهديد به جداشدن از عراق منجر به اين شد كه بسياري قبول كنند بارزاني پروژه تضعيف دولت مركزي را نه به دليل اصرار مالكي براي ماندن در قدرت يا دل نگراني نسبت به عراق، بلكه به بهاي ايجاد ناامني در عراق و جدا شدن از اين كشور دنبال ميكند. دومين اشتباه بارزاني و دولت محلي او، اين بود كه مخالفت با مالكي را از مسيري دموكراتيك دنبال نكرد و نخواست با قرار گرفتن كنار نيروهاي بالقوه سياسي مانند مقتدی صدر، عمار حكيم، چلبي، عبدالمهدي و حتي سليم جبوري به حل مسأله ملي عراق بپردازد. بارزاني اگر واقعا به دنبال حذف مالكي از ساختار حاكميتي عراق به دليل آنچه رفتار ديكتاتورمآبانه او توصيف ميكند بود، ميتوانست با ايجاد ائتلافي ولو تاكتيكي با مخالفان سياسي، نخست و مشتركا به گونه شبهدموكراتيك از مالكي خلع يد كند، يا حداقل زمينه و امكان كنار گذاشتن شبهدموكراتيك مالكي را با امنيتي نكردن از مخالفان سياسي او در بغداد نگيرد. اما بارزاني سرمايه اپوزيشن ملي را نهتنها به بازي گرفت، بلكه آشكارا حمايت نيروهاي قدرتمند ساري در بستر عراق چون فواد معصوم، زيباري، طالباني و يا برهم صالح را هم از دست داد و مصمم شد راه خود را برود. بارزاني بايد ميدانست رهبران سنتي و سياسي كرد، به هيچوجه نه آمادگي همراهي با طرحهاي جاهطلبانه او را فراتر از تشكيلات اقليم كردستان دارند، و نه اساسا به لحاظ تاريخي و سنتهاي حاكم بر مناطق كردنشين ساير رهبران سياسي كرد تمايلي به زير سلطه رفتن يك رهبر مطلق العنان و اسطورهخواه دارند. مشكل اصلي بارزاني اين بوده و هست كه موضوع عراق را بيشتر از زاويهاي قوميتي و عربي «مستقل از كردستان عراق» مينگرد. اين همان اشتباهي بود كه حدود 40سال پيش ملامصطفي مرتكب شد و در پايان يك عمر مبارزه، بالاجبار خانهنشيني ناخواستهاي را تحمل كرد و تاوانش را هم مردم كردستان عراق دادند. سومين اشتباه بارزاني اگر نه همراهي (كه متهم به آن است) دستكم سكوت در برابر اقدامات داعش بود. حدود دو ماه پيش در تحليل شرايط امنيتي عراق طي مقالهاي يادآور شدم بخش زيادي از تواناييهاي سازمان داعش به مليگرايي خاصي بازميگردد كه در عراق وجود دارد و مورد سوءاستفاده داعش قرار گرفته است. نبايد آن را ناديده گرفت و كاركردي مستقل از ساختار مذهبي اين كشور دارد. داعش بهخوبي ميدانست تكيه صرف بر الگوهاي مذهبي نميتواند در بلندمدت از اين سازمان نيرويي كاركشته بسازد چراكه مسلما رهبران مذهبي سني با آنان همراهي نخواهند كرد، لذا تكيه بر نشناليزم عراقي و عربي براي بقا و جذب نيرو براي آنان به سياستيمحوري تبديل شد. از ديد رهبران داعش اين نشناليزم عراقي به خوبي قادر است به بهانه متحد نگه داشتن جغرافياي عراق (در مقابل تجزيه كردستان) وارد عمل شود. امروز جنگ موصل، اربيل، شنگال جنگي مذهبي نيست و بارزاني و دولت اقليم به اشتباه تصور ميكردند دور ماندن از آتش عربي و مذهبي داعش، او و منطقه اقليم را درامان نگه خواهد داشت. يك تحليلگر ارشد غربي مقيم لندن و آشنا به مسائل كردستان ميگويد: «رويارويي دولت اقليم با مالكي مانع از آن شد كه اين دولت خطر مقابل خود را درك يا حتي باور كند. بارزاني شايد تصور ميكرد بيتفاوتي در قبال اقدامات داعش او را درامان نگه خواهد داشت اما از همان ابتدا مشخص بود سازمان تروريستي داعش اقدامات خود را محدود به مبارزات مذهبي و جنگ با شيعيان نخواهد كرد. دليل واضح آن هم حضور گسترده وابستگان به صدام خصوصا نظاميان سابق در بدنه اين سازمان است.» بههرحال با توجه به مداخله محدود ارتش ايالات متحده به جنگ آن هم از طريق هوا بايد ديد روند وقايع به كدام سو خواهد رفت. اما آنچه مسلم به نظر ميرسد اين است كه رويكرد اين مداخله در نهايت آن چيزي نخواهد بود كه بارزاني و دولت او تصور ميكنند، آنچنان كه مالكي نيز نبايد به گونهاي ديگر فكر كند. تا آنجا كه به كردستان عراق مربوط ميشود معلوم نيست اگر بارزاني اين اقدام را به نفع خود فرض قطعي گرفته باشد، تبعات چهارمين اشتباه او را چه كسي پس خواهد داد؟