پدرام ابراهیمی طنزنویس
[email protected]
همانطور که لابد تاکنون متوجه شدهاید زوجهای اطراف ما به دو دسته تقسیم شدهاند: یک: زوجهای سابق که طلاق گرفتهاند. دو: زوجهایی که طلاق خواهند گرفت. البته دسته سومی هم وجود دارد که از خطر طلاق مصون است و آن هم افرادی هستند که هنوز کسی را برای ازدواج پیدا نکرده و مشغول اشتراکگذاری جملات اوریانا فالاچی هستند. در پیوند با همین موضوع، دولت نیز احساس خطر کرده و معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده، از اجرای قریبالوقوع «طرح ضربتی کاهش طلاق» خبر داده است. اما نکته عجیب این طرح همانا این گفته ایشان است: «باید طرحی برای توانمندسازی زنان و توسعه کارآفرینی ایجاد کنیم» خب سرکار خانم معاون! همین چارتا زوجی که به زور نان و خرجی و نفقه نشستهاند و دارند به پای یکدیگر میسوزند هم با این طرح توانمندسازی، رپتو! ولی خب اشکال ندارد. تا ما هستیم نگران هیچ چیز نباشید. الآن به شما میگوییم در طرح ضربتی کاهش طلاق چه باید کرد تا آمار طلاق از آمار رشد اقتصادی دولت قبل هم کمتر شود. فقط پیشاپیش از قضات محترم دادگاه خانواده بابت بیکار شدنشان معذرت خواسته و قول میدهیم برای ایشان به صورت الی ابد در دادگاه جرایم اقتصادی موقعیت شغلی وجود داشته باشد.
گام اول: باید دور و بر دادگاه خانواده چند نفر آدم توجیه شده گولاخ الاندام و سریع الاقدام بگماریم و آنها را موظف سازیم به محض اینکه زوج آویزان و بیدل و دماغ – یا در موارد حادتر - درحال مشاجره و پنجولکشی به هم و فحش دادن به مادر یکدیگر را دیدند که به دادگاه نزدیک میشوند، بگیرند چنان زوج محترم را بزنند که دوران زندگی مشترک آنان حداقل به اندازه دوسال طول درمان تمدید شود. یعنی طوری که طرف حتی نتواند روی ویلچر برود دادگاه. الحاقیه اجتماعی این طرح، استفاده از خواهران گولاخ الصولت و رجال الصورت برای اجرای این طرح روی خانمهای طالب طلاق است.
گام دوم: ضریب هوش ایرانیها بالای 120 است و بلدند همه چیز را دور بزنند. احتمال رشوه گرفتن
بزن بهادرهای ما هم وجود دارد. پس اگر زوج به جان آمده و خستهای وارد ساختمان دادگاه شد، باید راهروی مسیر ورودی ساختمان تا اتاق دادگاه را مثل مرحله آخر بازی قارچخور، پر از دام و خطر و تله و زاغ و زغن و مین و لیزر کنیم که طرف به جای «همسر سابق» بشود «همسر مرحوم». هم عزیز میشود هم آمار پایین میآید.
گام سوم: اگر زوجی توانست پیکر آش و لاش خود را به اتاق قاضی برساند، این مرحله از طرح، تقدیمش باد. به جای قاضی، آقای فرامرز خودنگاه را با کلاهگیس و ردای قضاوت مینشانیم پشت میز. به محض اینکه طرف «طا»ی طلاق را به زبان آورد، ایشان چنان آیتمی روی شاکی اجرا میکند که اوشان برود شاهد عقد اجدادش با حوریان مطهره شود. یعنی فرمتی از لگد را روی دندانهای طرف اجرا کند که کانون زندگی حسابی برایش جا بیفتد. اتفاقاً شب عید هم هست، یارو میرود با لثه آجیل میخورد، آدم میشود. برای بانوان هم یک مامور کاراته کای چرخنده میگماریم که با حرکات ماتریکسی بزند همچین اساسی زوجه محترمه را آگاهیافزایی کند.
گام چهارم و نهایی: اگر زوجی به این مرحله رسید بابا روتونو برم هی شما دیگه چه جونورایی هستید؟! یعنی آنقدر زندگی سخت است؟ این فاطما گل چه وردی خوانده که اینطور مسخ شدهاید؟! دیگر مجبوریم سلاح آخر را رو کنیم. ضربه نهایی. پنجه اژدها. ضربه صلیب درخشان. هر زوجی که به این مرحله رسید، ناچاریم بپذیریم که راهی جز جدایی ندارند. ولی قبول درخواست طلاقشان منوط به این است که سه ماه از طریق ماشین زمان به عقب برگردند و در بازه زمانی 88 الی 92 زندگی کنند. یعنی حتی یک زوج، حتی یک بشر هم طلاق نخواهد گرفت. ولی نه.... صبر کنید... مطمئن نیستیم... بههرحال مشکلات که یکی، دو تا نیست. جامعه ما مشکلات دیگری نیز دارد، مثلا همین بیماری آلزایمر.