شماره ۵۱۰ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۶ اسفند
صفحه را ببند
حالم از فقر اندیشه گرفته است

مهدی بهلولی  آموزگار

 فقر مادی و تنگدستی، هرچند موضوعی آزاردهنده است اما به‌نظر می‌رسد، این فقر اندیشه باشد که آزاردهندگی بیشتری دارد. بیشتر ما انسان‌ها، وقتی فرد تنگدست و بیچاره‌ای را می‌بینیم که مثلا در خیابان فرزندش را کناری گذاشته و همراه او گدایی می‌کند یا سر در زباله کرده تا چیزی بیابد، اندوهی وجودمان را می‌گیرد و دست‌کم تا چند ثانیه، چند دقیقه و حتی تا چند روز- بستگی به چیزی دارد که دیده‌ایم- در اندیشه فرومی‌رویم و اندوه می‌خوریم که چرا باید چنین باشد؟ چرا در جهان باید تا این اندازه نابرابری باشد؟ چرا یکی باید مازراتی دو‌میلیارد تومانی سوار شود- سری بزنید به نمایشگاه‌های خودرو عباس‌آباد، تا چنین خودروهایی را از نزدیک ببینید- و یکی حتی پول تهیه خوراکی ساده را برای خود و خانواده‌اش، نداشته باشد؟ بعید است انسانی پیدا شود که این روزها، در کوچه و خیابان، این‌همه متکدی و تنگدست را ببیند و باز هم شاد و شارژ باشد و احساس دلتنگی نکند. برای این‌که بهانه اندوه روزانه‌ات فراهم شود، کافی است خیابانی را پیاده بپیمایی.
 با این همه، برای برخی، فقر اندیشه، آزاردهنده‌تر است. این‌که بروی دانشگاه پولی و مدرکی بالا بگیری و آن‌گاه چنان خودبین و مغرور شوی که بر همگان فخر بفروشی، خود نشانی است از فقراندیشه! و بدا به‌حال کسی که ناگزیر به تاب‌آوردن چنین انسانی باشد! مدرک بالا، میانمایگی یا حتی بی‌مایگی طرف را پنهان می‌سازد. آهسته‌آهسته خودش هم باورش می‌شود که بسیار می‌داند. به کسی اجازه سخن گفتن نمی‌دهد و پیاپی کلیشه‌هایی را بازگو می‌کند که دیگر کمتر کسی هست که نشنیده باشد:  این‌که ایرانیان بی‌سوادند و کسی در ایران کتاب نمی‌خواند، این‌که تا بخواهیم به تمدنی پویا برسیم، شاید و باید چشم به صدها‌ سال دیگر بدوزیم، این‌که من هرچه می‌گویم آکادمیک است و بزرگان ادب و هنر گفته‌اند پس دیگران هم باید بپذیرند و چیزهایی در همین راستا یا شبیه آن، که در بهترین حالت این است که بگوییم طرف کتابخوان خوبی است اما بی‌گمان اهل اندیشیدن اصیل نیست و به یک معنا، در فقر اندیشه‌ورزی به‌سر می‌برد.
گروهی از ما شهروندان، هنگامی که تنگدستان و متکدیان خیابانی را می‌بینیم، بیشتر اوقات احتمال می‌دهیم که روزی بتوانند از این وضع خارج شوند. گاهی هم می‌پنداریم که فرد تمارض کرده و خود را به بدبختی زده و وضع‌اش هم شاید بد نباشد اما با خودبین میانمایه که برخورد می‌کنیم ناامید می‌شویم و راهش را بسته می‌بینیم و تا یکی، دو روز هم- دست‌کم البته- حالمان گرفته است.  

 


تعداد بازدید :  193