[ یاسر نوروزی ] «آقازاده» تعبیری بود که از اواسط دهه هفتاد وارد دایره لغات سیاسی-اجتماعی شد. این کلمه به کسانی اطلاق شد که فرزندان مسئولان بودند و عموما از جایگاه پدرانشان به شکلی منفعتطلبانه استفاده میکردند. بعدها هم استفاده از این واژه بیشتر بین مردم گسترش پیدا کرد. زهرا جابری، اما در کتاب «آقازادهها» قصد دارد آقازادههای واقعی را معرفی کند؛ یعنی فرزندان مسئولانی که نهتنها پدرانشان باور واقعی به آرمانهایشان داشتند بلکه فرزندانشان نیز در این راه به شهادت رسیدند. جابری متولد 1366است و کتابش به تازگی از سوی نشر «حماسه یاران» چاپ شده است. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با این نویسنده درباره «آقازادهها».
اسم کتابتان را گذاشتید «آقازادهها». درواقع میخواستید بگویید آقازادههای واقعی کسانی هستند که فرزند مسئولان بودند، اما جان خودشان را برای باورها و اعتقاداتشان فدا کردند و مثل آقازادههای امروزی نبودند. درست است؟
نام کتاب، پیشنهاد مؤسسه بود. بله، مقصودمان شهدایی هستند که فرزند مسئولان بودند و پدرانشان در جمهوری اسلامی مسئولیتهایی را بهعهده داشتند. مثلاً پدرانشان امام جمعه بودند، نماینده مجلس، عضو مجلس خبرگان رهبری و....
زندگینامه این شهدا را نوشتهاید؟ به شکل داستان است یا ذکر خاطره؟
ابتدا پدر شهید را معرفی کردیم و بعد از فعالیتها، پیشینه و خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنها را گفتیم. بعد زندگی هر کدام از این شهدا رفتیم و بسته به آنکه چه خاطراتی از شهید نقل شده بود و چه اطلاعاتی از زندگی آنها در دسترس بود، مطالب را ذکر کردیم.
زندگی چه تعداد از شهدا در کتاب ذکر شده است؟
17پدر شهید در این کتاب معرفی شدهاند، البته برخی از مسئولان بودند که بیش از یک فرزند شهید داشتند. بهطور مثال، آیتالله عبادی دو فرزند شهید تقدیم اسلام کرده بودند یا آیتالله جنیدی چهار فرزند شهید داشتند. باید بگویم تعداد این پدران خیلی بیشتر از موارد ذکر شده است، اما به فراخور وقت و سرمایهای که در اختیار داشتیم، توانستیم زندگی این تعداد را روایت کنیم.
از میان خاطرات این شهدا، کدامیک برای خودتان عجیبتر یا دردناکتر بود؟
برای مثال میتوانم به سرگذشت مرحوم حاج شیخ احمد جنیدی، امام جمعه رودسر و از علمای پیشوا اشاره کنم که بسیار تأثربرانگیز بود؛ ایشان چهار فرزند داشتند که هر چهارتایشان را در جبهه از دست دادند، درحالیکه برخی از آنها صاحب همسر و فرزند بودند، البته یکی از این فرزندانشان جانباز بود و بعدها در اثر شدت جراحات به فیض شهادت رسید. گفته شده که شیخ جنیدی در تمام این مصیبتها مانند کوه، مقاوم و صبور بودند و بیقراری نمیکردند. یکی دیگر از این شخصیتها، آیتالله احمدی میانَجی بود که زندگیشان تأثیر بسیاری بر من گذاشت. ایشان فردی باتقوا و وارسته بودند و دوستی نزدیکی با سیدمهدی روحانی داشتند. فرزند هر دوی آنها شهید شده بود، ولی واکنشهایشان نسبت به خبر شهادت فرزندانشان خیلی با هم تفاوت داشت. آیتالله روحانی بسیار عاطفی بود و دو سه روز طول کشید تا دوستانشان ازجمله آیتالله شبیری بتوانند خبر شهادت فرزند را به ایشان برسانند. دخترشان نقل میکند: «وقتی روز قبل از تشییع پیکر شهید، خبر را به ایشان دادند، پدرم پابرهنه از خانه به حیاط دوید و مادرم وقتی واکنش پدر را دید فهمید پسرش شهید شده». اما واکنش آیتالله میانجی فرق داشت؛ هنگامی که حاج حسین یکتا مأمور میشود بعد از نماز جماعتی که آیتالله میانجی، امام جماعت آن بود، خبر شهادت را بدهد نقل میکند: «دل و جرأت انجام این کار را نداشتم. بعد از اتمام نماز به منزل ایشان رفتیم و صبر کردم تا غذایشان را بخورند و بعد که نوبت به صرف چای شد، دیدم آیتالله میانجی میگوید که پس شهید را کی میآورند؟ آنجا بود که فهمیدم وقتی وارد مسجد شده بودم ایشان از جانب پیرمردی که آمده بود تسلیت بگوید، خبردار شده بود فرزندش شهید شده و برای همین بود که بین دو نماز، روضه حضرت علیاکبر(ع) را خواند، اما هیچ کلام دیگری بر زبان نیاورد.»
برای نوشتن این خاطرات از چه منابعی استفاده کردید؟ تحقیقاتتان، کتابخانهای بود یا با خانوادههایشان مصاحبه کردید؟
منابع اصلی را از کتابخانه اخذ میکردیم. علاوه بر اینها به فیلمها و مستندهایی مراجعه میکردیم که از زندگی شهید موجود بود، اما در مورد برخی شهدا منابعی در اختیار نداشتیم و بنابراین سعی میکردیم از خانوادههایشان کمک بگیریم.
چه شد که به نویسندگی در این حوزه علاقهمند شدید؟ و این چندمین اثرتان است؟
نوشتن این کتاب پیشنهاد یکی از دوستان نویسندهام در مؤسسه یاران بود. ایشان به من توصیه کرد که چون قلم خوبی دارید این سوژه را بنویسید. وقتی شروع به نوشتن کردم، متوجه شدم که این کار تحقیقات زیادی نیاز دارد و منابع کافی موجود نیست، بنابراین کمی مردد شدم، اما از آنجا که اسم شهدا آمده بود، مصمم شدم که کار را ادامه دهم. نوشتن آن، یک سال طول کشید اما شاکرم که از عهدهاش برآمدم. «آقازادهها»، نخستین کتابی است که نوشتهام و پس از آن در جشنواره شهید اندرزگو در بخش نوقلمان برگزیده شدم. یکی دیگر از تألیفاتم کتاب «خطها و خاطرهها»ست که از سوی مؤسسه امام خمینی چاپ شده و به شرح زندگی علامه آیتالله مصباح میپردازد. کتاب دیگرم «خاطرات علامه حسنزاده» است که بهزودی از سوی انتشارات «کتاب جمکران» چاپ و منتشر خواهد شد.
رهبر انقلاب چندین بار به دیدار خانواده این شهید رفتند
آیتالله احمد جنیدی، امام جمعه رودسر و پدر چهار شهید بود که در سال 1377به دیدار فرزندانش شتافت و آسمانی شد. نصرالله جنیدی در سال 59در سوسنگرد به شهادت رسید. رضا جنیدی در سال 1362در مریوان شهید شد. محمد جنیدی در سال 1362 در عملیات خیبرِ جزیره مجنون بود و پیکر شهیدش پس از 14 سال شناسایی شد و به خاک وطن بازگشت. عبدالحمید جنیدی، جانباز شیمیایی بود که در سال 1379به درجه شهادت نایل شد. این عزیزان شهید، چهار فرزند آیتالله جنیدی بودند.
دیدارهای مکرر رهبر انقلاب با خانواده این شهید
به گزارش مهر، شیخ احمد جنیدی را بدون شک باید از ارادتمندان به امام راحل و مقام معظم رهبری دانست که از هیچ کوششی برای گسترش و تعمیق ارزشهای والای اسلامی و انقلابی دریغ نورزید و تقدیم چهار شهید در راه دفاع از کیان نظام اسلامی، سند ولایتمداری این شخصیت برجسته است. امروز وقتی در کوچهپسکوچههای شهر پیشوا از مردم این شهر درباره شخصیت حاج شیخ احمد سؤال میشود، همگی به نیکی از او یاد کرده و اعلام میکنند که مردم پیشوا هیچگاه زحمات و تلاشهای این مرد بزرگ را در این منطقه فراموش نکرده و همواره یاد او را در دل و ذهن خود زنده نگه میدارند. بدون تردید عنایت ویژه مقام معظم رهبری به خانواده شهیدان جنیدی و مرحوم حاج شیخ احمد جنیدی، بهترین گواه برای معرفی شخصیت این عالِم فاضل است بهطوری که آیتاللهالعظمی خامنهای چندین بار در بیت مرحوم جنیدی حاضر شدند و از مجاهدتهای این خانواده تجلیل کردند. شیخ احمد جنیدی در سال ۷۷ دار فانی را وداع گفتند و از آن سال تاکنون مردم شهرستان پیشوا هر ساله مراسمی را برای بزرگداشت این عالِم وارسته برگزار میکنند و از شخصیتهای لشکری و کشوری دعوت به عمل میآورند.
مادر 4فرزند شهید
البته افتخارات خانواده شهیدان جنیدی به همین جا ختم نمیشود بلکه حاجیه خانم بتول جنیدی، مادر شهیدان جنیدی در سنگر تربیت نیروی انسانی متعهد و توانمند در حوزه علمیه خواهران پیشوا، منشأ برکات فراوانی برای این شهرستان هستند و خدمات بالای ایشان همواره مورد تجلیل مسئولان و مدیران ارشد کشوری قرار گرفته است.
مجاهدتها و صبر مثالزدنی حاجیه خانم جنیدی در تقدیم چهار شهید به نظام اسلامی سبب شد تا وی از سوی مسئولان به نشان درجه یک لیاقت و شجاعت کشور رسیده و بار دیگر ویژگیهای این خانواده شهیدپرور به همگان ثابت شود.
حمید را از ته دل دوست داشتم...
در کتاب «چشم تو دریاست» روایتی از حضور مقام معظم رهبری در خانه آیتالله جنیدی چاپ شده است. این کتاب روایت شهیدان جنیدی از زبان مادر شهید است که توسط جواد کلاته عربی نوشته و توسط انتشارات روایت فتح، چاپ شده است.
در این کتاب آمده: «دیشبش مراسم شبِ هفت حاج حمید بود و همه فامیلهای نزدیک، هنوز خانه ما مانده بودند؛ دامادها، دخترها و بچههایشان، عروسهای خودم و برادرها و زنهایشان و داماد حاجحمید... نیمساعت بعد حضرت آقا تشریف آوردند. نشستند و بعد از سلام و احوالپرسی طبق معمول فرمودند افرادی را که در خانه هستند، معرفی کنم. آقا درباره حاجحمید مقداری صحبت کردند و فرمودند: «من حمید را از تهِ دل دوست داشتم. ایشان اگر مقامش از شهدای دیگر شما بیشتر نباشد، کمتر نیست.» طوری درباره حمید صحبت میکردند که انگار پدری دارد از بچه خودش حرف میزند.»