[ شهروند ] این روزها افت کیفی سریالهای تلویزیون در سالهای اخیر- که باعث شده سریالهای تکراری آیفیلم مخاطبانی بهمراتب بیشتر از تقریبا تمام سریالهای جدید تلویزیون داشته باشند- نقل هر محفل و مجلس هنری و سینمایی است و تأکیدی دوباره و چندباره بر دستهای خالی تلویزیونی که چنان از سریالهای جذاب و مخاطبپسند خالی شده که ناچار است تنهاوتنها بر خاطرات تماشاگران درباره سریالهای تماشایی و پرمخاطب گذشته تکیه کند. به این دلیل هم هست که در مروری حتی گذرا بر کنداکتور سریالهای تلویزیون در سالهای اخیر چشممان به یکسری اسامی و سریالهای تکراری میافتد که تنها تغییری که با گذشته دارند، این است که همهساله عددهای جلوی آنها بالاتر میرود، دریغ از اندک تغییر و تفاوتی در کیفیت یا جذابیت شخصیتها و داستانهایشان. «نونخ 5»، «زیر خاکی 4»، «دودکش2»، «بچه مهندس4»، «گاندو 2»، «پایتخت6»، «نجلا 2» و بسیاربسیار دنبالهسازی دیگر که تنها در دو سه سال اخیر روی آنتن رفتهاند؛ ترجمانی است از چنین وضعیتی در تلویزیون که موجب شده بنشینیم پای صحبتهای تنی چند از نویسندگان و منتقدین سینما و تلویزیون درباره اینکه چرا تلویزیون در سالهای اخیر فقط روی آثار موفق گذشته که حالا به تکرار هم رسیدهاند، مانور میدهد و دیگر قادر به ساخت سریالهای جذاب با ایدههای نو نیست؟!
ساخت سریالهای چند فصلی بهدلیل اینکه ادامه خط داستانی سریالی که پیش از این برای طرفدارانش جذاب بوده، آنها را از همان ابتدا پای آن سریال مینشاند و بهعبارت بهتر موفقیت تقریبا تضمینشدهای برای سری جدید سریال به ارمغان میآورد، همواره با استقبال مدیران و تهیهکنندگان صداوسیما همراه میشود. این چیزی است که حسین گیتی، منتقد سینما و تلویزیون، نیز بهعنوان یکی از دلایل محبوبیت دنبالهسازی، مطرح میکند و در ادامه در این زمینه میگوید که این نوع دنبالهسازی، قدمتی تقریبا همسان با کلیت تاریخ سینما و تلویزیون دارد: «دنبالهسازی تقریبا از همان ابتدای پیدایش سینما، محبوب بود. در این میان البته برخی آثار بر پایه داستانی که داشتند، ادامه پیدا میکردند و برخی نیز شخصیتهای خود را در قصههای دیگر ادامه میدادند که در نهایت با پیدایش تلویزیون، این نوع دنبالهسازی به تلویزیون نیز کشیده شد.»
دنبالهسازی چرا؟!
اما برای دنبالهسازی الزاماتی موردنیاز است. اول اینکه آن فیلم یا سریال چنان محبوبیتی بین مخاطبان داشته باشند که ساخت دنباله آنها، مطالبه مخاطبان قلمداد شود و بهعبارت بهتر موفقیتی تضمینشده در انتظارش باشد. بعضی وقتها هم البته این محبوبیت برای- بهعنوان مثال- یکی از شخصیتهای یکسریال پیش میآید و سریالسازان تصمیم میگیرند سرنوشت یکی از شخصیتهای سریال را در قالب اثری مستقل به تصویر بکشند که یکی از نمونههای آشنای این نوع رویکرد را در سالهای اخیر در سریال «بهتره به سال زنگ بزنی» میبینیم که درباره وکیلی است که یکی از شخصیتهای فرعی سریال «بریکینگ بد» به شمار میآید.
حسین گیتی درباره آغاز روند دنبالهسازی برای یکسریال میگوید: «سریالسازی در کشورهایی که سینمایی، قدرتمند و اصولی دارند، براساس برنامهریزیهای بسیار دقیق انجام میگیرد. بهعنوان مثال در آمریکا وقتی از همان ابتدا تولید سریالی آغاز میشود، برنامهریزی ابتدایی برای فصلهای بعدی سریال و حتی زمان پخش آنها نیز صورت میگیرد. البته این به این معنی نیست که در آنجا موفقیت ناگهانی یک سریال موجب ادامه آن نمیشود، اما در کل روال ثابت دنبالهسازی در سینما و تلویزیونِ آمریکا بر این اساس است. در کشور ما، اما، یکسریال پس از اینکه با بازخوردهای مناسب به پایان میرسد، صداوسیما و عوامل آن سریال، اثر دیگری با همان بازیگران و مضمون و عوامل میسازند که تفاوت چندانی هم با فصل اول ندارد. تازه؛ این شکل قابلقبولتر ماجراست. وگرنه اگر سریالهای دنبالهدار سالهای اخیر تلویزیون را مرور کنیم، خیلی راحت میشود فهمید که دلیل جذابیت این سریالها برای تلویزیون هر جنبهای غیر از جذب مخاطب بوده. درواقع تلویزیون ما بهخاطر قصههای خوب و موضوعِ جذاب سریالها را ادامه نمیدهد و همین هم باعث میشود فصلهای بعدی سریالهای ایرانی معمولاً بدتر یا نهایتاً در همان سطح سریال اصلی از کار درمیآید.»
سلیقه مردم یا مدیران؟
آسیبشناسی اغلب سریالهای دنبالهدار ما حکایت از این دارد که بیشتر سریالهایی که در این سالها در چند فصل روی آنتن رفتهاند، چه از نظر داستانی و چه در میزان جذابیتی که برای مخاطبان دارند، چندان از فصل اول خودشان فراتر نمیروند. این را مروری حتی گذرا بر آثاری چون «نونخ 5»، «زیر خاکی 4»، «دودکش 2»، «بچه مهندس 4»، «گاندو 2»، «پایتخت 6»، «نجلا 2» و بسیاربسیار دنبالهسازی دیگر سالهای اخیر گواهی میدهد.
درباره دلایل این پسرفت؛ جبار آذین که یکی از منتقدان باسابقه سینما و تلویزیون به شمار میآید؛ میگوید: «یکی از مهمترین معیارهای تولید فصلهای جدید برای یکسریال تلویزیونی دیدگاه مثبت مردم درباره آن سریال و بهعبارت بهتر موفقیت اجتماعی آن سریال است. درواقع دنبالهسازی برای یکسریال خوب منوط به این است که مردم و جامعه از آن استقبال کرده باشند؛ وگرنه سریالها در جلب نظرات مثبت بینندگان درمانده و بهخصوص در فصول بعد به تکرار و کلیشه دچار میشوند. در تلویزیون ما، اما، واقعیت این است که معمولا دیدگاه مردم در تصمیمگیری برای تولید فصول جدید یکسریال چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و ساخت فصول جدید بیشتر به دیدگاه سلیقهای مدیران تلویزیون مربوط است.»
بهترینها
اما مروری حتی گذرا بر سریالهایی که فصول بعدی آنها هم جلوی دوربین رفته؛ به خوبی میتواند فاکتورهای لازم برای موفقیت دنبالهها را مشخص کند. این یعنی اینکه کدام دنبالهها توانستهاند به موفقیت برسند و کدام دچار کلیشه و تکرار شدهاند؛ میتواند نشان دهد که آیا معیارهای دنبالهسازی برای آنها رعایت شده است یا نه.
جبار آذین در این زمینه سریال موفقی چون «پایتخت»، «نونخ» و «زیرخاکی» را مثال میزند «که اگر بر مبنای دیدگاه مردم وارد فصول جدید شده بودند، به تکرار نمیافتادند.» از نگاه این منتقد؛ «میتوان گفت پایتخت هم به تکرار افتاده است، با این حال اما سعی کرد با ایجاد داستانکهای فرعی و ورود شخصیتهای جدید به قصه سریال را تداومدار کند و بهاصطلاح به آن آب ببندد. اتفاقی که اگر برای دیگر سریالها ازجمله «نون خ» هم- که فصل پنجم آن به تازگی به پایان رسیده- تکرار شود و نظرها و خواستههای مردم در تولید فصلهای جدید آن رعایت نشود، نتیجه آن ریزش و دور شدن مخاطب از تلویزیون خواهد بود و هدر رفتن بودجهای که متعلق به بیتالمال است.»
کیوان امجدیان، منتقد تلویزیون اما به تأکید میگوید که «با اینکه «پایتخت» اصول حرفهای و علمی تولید سریالهای چند فصلی را رعایت نکرده، ولی با این حال سریال موفقی در بین آثار دنبالهدار ایرانی است. در این میان ازجمله آثار موفق سریال «دودکش 2» را هم میتوان مثال زد که از همان ابتدا با ظرافتها و نگاه متفاوتی که داشت، تا حدی جذاب پیش آمد. با این حال نمیتوانم انکار کنم که انتظار من از این سریال بیشتر بود و آن نوآوریها و خلاقیتهایی را که انتظار داشتم، در فصل دوم «دودکش» ندیدم.»
آسیبشناسی
اینکه چرا دستاوردهای دنبالههای سریالهای خارجی در سریالسازی ما تکرار نمیشود، به بسیار عوامل مختلف بستگی دارد که ازجمله آنها میتوان به برنامهریزی مشخص و قطعی آثار خارجی و فضای تولید هردمبیل سریالهای خودمان اشاره کرد.
جبار آذین در این زمینه میگوید: «خارجیها از قبل برنامهریزی دقیقی برای ادامه داستان و شخصیتهای سریال دارند. سازندگان سریالهای ایرانی اما در اغلب مواقع بهدنبال طولانی کردن سریالها برای استفاده تجاری هستند و بهعنوان مثال چیزی را که میتوانند به زیبایی در دو قسمت ارائه دهند، در 10 قسمت به تصویر میکشند تا به درآمد بیشتری دست پیدا کنند.»
کیوان امجدیان هم میگوید: «ضعف ما در سریالهای چندفصلی ریشه در این دارد که ما هیچوقت در تولید سریالهایمان یک تیم منسجم نداشتهایم، اما در کشورهای دیگر که ساخت سریالهای چند فصلی رونق دارد، ظرفیتها و نقاط قوت قصه را پیدا میکنند و با تقویت این نقاط، فصل بعد را میسازند، برای ما اما روابط دوستانه و دورهمیها تعیینکننده ادامه یکسریال است و در نتیجه هم آنقدر سریالهایمان بدون ایده و خلاقیت ادامه پیدا میکنند که مخاطب خسته میشود.»
حسین سلطانمحمدی منتقد نیز میگوید: «وقتی چند اثر تلویزیونی را که فصلهای بعدیاش ساخته شده دنبال میکنیم، متوجه میشویم که گویا نگاهی سودجویانه در این تولیدات وجود دارد و تنها دغدغه تولیدکنندگان آثار، پر کردن آنتن است و وقتی به سراغ قصهای امتحان پسداده میرویم که کاراکترهایش را مردم میشناسند بهنظر میرسد که حتی نمیخواهیم دوباره کاراکتر، قصه، موقعیت، محتوا و فضا خلق کنیم و تنها با همان کاراکترها و همان فضا و قصه، سریال را در فصلی دیگر ادامه میدهیم که یک سهلانگاری بزرگ بهنظر میرسد و یک نوع بازیگوشی را شاهد هستیم.»