| نویسنده: Beverly Engel | برگردان: مجتبی پارسا |
آیا بخشش همیشه ضروری است یا اساسا همیشه امکانپذیر است؟ بسیاری از مردم معتقدند که بخشش برای آنکه گذشته را فراموش و به طرف جلو حرکت کنند، ضروری است. تعالیم مذهبی و اخلاقی به ما میآموزند که باید دیگران را ببخشیم، چراکه آنها نیز مثل ما، سعی کردهاند بهترین رفتار را در یک زمان انجام دهند، اما موفق نشدهاند یا در این مسیر لغزش کردهاند. بسیاری از مذاهب و ادیان به ما یاد میدهند که بخشش، عملی زیبا و مهربانانه است که باید انجام شود؛ چراکه همه ما گناهکاریم و همه کم و بیش، موجب رنجش دیگران میشویم.
حتی از لحاظ علمی نیز بسیاری از روان درمانگران معتقدند که بخشش، به جهت التیام، بهبودی و آرامش روح ضروری است. اما با اینکه روانشناسان و روان درمانگران و رهبران دینی و مذهبی به اهمیت بخشش توصیه میکنند، گاهیاوقات بخشش امکانپذیر نیست. متاسفانه، در تعالیم عمومی، هیچگونه اجازهای مبنیبر نبخشیدن افراد، به ما داده نشده است. ظاهرا بخشش همیشه برای بهبودی ضروری نیست و در بعضی موارد، بهترین شیوه برای آرامش روح و روان نیست. این امر خصوصا زمانی درست است که بخشش از جانب شما برای مجرم، به مثابه فرصتی دیگر برای صدمه زدن به شما تلقی شود. وقتهایی ما در عوض کنار آمدن یا پشتسر گذاشتن اتفاقی، باید چیزی را درون خودمان نگه داریم که مانع بخشش از جانب ما میشود: «خشم».
خشم میتواند محرکی بسیار قوی بهخصوص برای کسانی که قربانی شدهاند باشد؛ خشم به ما کمک میکند تا فراتر از یک قربانی بایستیم و برای غلبه به مخربترین آسیبهای روحی، بجنگیم و به خودمان بازگردیم. بهعنوان مثال، تحقیقات نشان داده، از میان زنانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، آنهایی که به خودشان اجازه دادهاند تا خشمشان را ابراز کنند، نسبت به زنانی که خشمشان را فرو خوردهاند، خیلیزود توانستهاند آرامش فکری و روحیشان را در زندگی باز یابند. به این صورت است که خشم غالبا قربانی را برای رویارویی با درد و رنج تهییج میکند. در این موارد خشم باعث میشود که احساس جدایی از متجاوزان، به قربانیان متبادر شود. قربانیان باید خشمشان را بهمنظور دفع احساس شرم و گناه ابراز کنند؛ چراکه قربانیان در همه نوع از جنایات و تعدیها، بهخصوص در سوءاستفادههای جنسی، تمایل دارند که خودشان را سرزنش کنند؛ اما کسانی که باید احساس شرم و گناه کنند، قربانیان نیستند؛ مجرمان هستند.
خوشبختانه، روزی خواهد رسید که قربانی، دیگر نیازی به خشم ندارد؛ در چنین زمانی او قادر است تا نگاهش را به بخشش بدوزد؛ بخششی ماندنی. اما هر فردی باید خودش و نه تحتفشار دیگران به چنین نقطهای برسد؛ آنجاست که خودش درمییابد که اکنون، بخشش، بهترین کار ممکن برای رهایی از خردهدردهایش است. اما همچنان سوالی باقی میماند که آیا حتی زمانی که یک مجرم، زیربار اشتباه و گناه خود نمیرود، باز هم ما نیاز به بخشیدن او داریم؟ آیا در این شرایط، بخشیدن ممکن است؟ یا ضروری است؟ من فکر میکنم ما فارغ از تفکر یک مجرم، نیاز به بخشیدن داریم؛ نیاز به آرامش؛ شما چه فکر میکنید؟