شماره ۵۰۸ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۴ اسفند
صفحه را ببند
چرا مردم دل‌شان به حال خودشان نمی‌سوزد؟

بابک   توتونچی  دبیر بنیاد مردمی حرمت حیات

برای حضور مردمی در سازمان‌های مردم‌نهاد، قبل از آن‌که قرار باشد عملی از سوی سازمان‌ها برای جذب مردم صورت گیرد، آنها باید خودشان از حضور در چنین کارهایی استقبال کنند. این امر باید دغدغه شخصی و اجتماعی‌شان باشد. این مردم هستند که باید دلشان برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، بسوزد. درحال‌حاضر مشکل اینجاست که بسیاری از مردم این حس تعهد و دلسوزی درونشان وجود ندارد. برایشان مهم نیست که چه بلایی بر سر محیط اطرافشان، حیوانات، گیاهان و تمامی چیزهایی که حیات روی زمین به آنها وابسته است، می‌آید. شاید به‌راحتی بتوان گفت که مقصر این شرایط هم علاوه بر عدم‌آموزش درست و دقیق، شرایطی است که افراد در آن قرار دارند. شرایط دشوار اقتصادی که آنها را از انجام بسیاری از وظایف اجتماعی بازداشته است. درحال‌حاضر چنانچه شما تلفن انجمن ما را بگیرید، کسی نیست که به شما پاسخ گوید. چراکه تمامی افراد درگیر کارهای روزانه و کسب درآمدند و اگر هم بخواهند زمانی را به این امر اختصاص دهند، قطعا این زمان در روزهای تعطیلی و آخر هفته است. در نتیجه شاید در این شرایط نتوان توقع همیاری از سوی مردم را داشت و شاید بتوان تنها از قشر خاصی چنین خواستی را داشت که با تمام توان و زمان‌شان برای کار در انجمن‌های مردم‌نهاد فعالیت کنند که یکی از آن اقشار، زنان خانه‌دار هستند. این قشر همان‌طور که می‌تواند زمان مناسبی را به این‌گونه فعالیت‌ها اختصاص دهد، از طرفی در برخی از موارد ممکن است توانایی عملگرایی نداشته باشد و از این‌رو نیز نیازمند تعریف استانداردهایی است که بتواند به درستی در این راستا گام‌بردارد. از سوی دیگر مشکل اصلی که جامعه ما با آن درگیر است، این است که مردم ما بعضا در بلاتکلیفی عمومی نسبت به مسائل اجتماعی کشور به‌سر می‌برند. این وضع برای آنها شرایطی را به وجود آورده که امکان عملگرایی از آنها سلب شده است. گویا آنها خود را مالک کشور نمی‌دانند و کشور و اتفاقات موجود در آن از آنها بسیار دور است و این درحالی است که همگی می‌دانیم این تنها مردمند که ماندگارند. دولت‌ها مانند یک جنس تولیدی هستند که دوره انقضا دارند و پس از 4 یا 8سال تاریخ انقضای آنها به پایان می‌رسد و باید جای خود را با دولت جدید عوض کنند، اما مردم تاریخ انقضا ندارند و همیشگی‌اند. عدم وجود این تفکر در مردم و اپیدمی شانه خالی کردن زیر بار مسائل، عامل اصلی عدم اقبال به کارهای مردم‌نهاد شده است. برای مثال اگر شهرداری یک روز برای جمع‌آوری زباله اقدام نکند، مردم برای جمع‌آوری و دور کردن آنها از محل زندگی‌شان کاری انجام نمی‌دهند یا در زمینه تفکیک زباله. با این‌که مدت‌هاست در این زمینه تبلیغ می‌شود، اما همچنان بسیاری زباله‌هایشان را تفکیک نمی‌کنند. نکته دیگری که در این راستا دارای اهمیت است، این که سازمان‌ها نباید در پی مردم باشند، بلکه این سازمان‌ها قائم به مردمند. زمانی‌که مردم نباشند، آنها هم نخواهند بود و نباید این نقش‌ها را فراموش کرد. فراموشی این نقش‌ها وضعیتی است که درحال‌حاضر با  آن مواجهیم. اکنون برخی سازمان‌ها درحالی به فعالیت ادامه می‌دهند که حتی مردم از حضور آنها اطلاع هم ندارند. برخی از آنها زمانی که ثبت شدند، خود را به‌بدنه قدرت وصل می‌کنند و قدرت هم که در پی کسب وجهه اجتماعی است، از این موقعیت استفاده می‌کند و به همین دلیل نیز آنها از کار اصلی خود بازمی‌مانند و مردم نیز اعتماد خود را به آنها از دست می‌دهند. این درحالی است که انجمن‌های مردم‌نهاد نباید از دولت پول دریافت کرده یا در پروژه‌های دولتی مشارکت کنند. حضور آنها در این موارد می‌تواند برای فعالیتشان ایجاد مشکل کند و درنهایت نیز به اهدافشان دست نیابند. به این ترتیب تنها چیزی که باید گفت، این است که مردم باید مردم باشند. باید از جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند توقع داشته باشند. از دولت و از متولیان و خود نیز عملگرا شوند و از سویی وضع جامعه نیز برایشان دارای اهمیت باشد. آنها باید با یکدیگر در انجام کارهای کلی و عمومی که به صلاح مملکت است، اتفاق نظر داشته باشند. این جامعه‌ای است که می‌توان از آن انتظار داشت جامعه مدنی فعالی داشته باشد و مردم برای انجام فعالیت‌های خیرخواهانه و خودجوش وارد صحنه شوند.

 


تعداد بازدید :  215