شماره ۳۵۱ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۱ مرداد
صفحه را ببند
نتیجه نابرابری اجتماعی

عزیزالله تاجیک روانشناس اجتماعی

مساله دو شغله بودن را می‌توان در دو گروه از افراد جامعه بررسی کرد. یکی از این گروه‌ها که بیشتر به دلیل مسائل اقتصادی سراغ دو شغله بودن می‌روند، افراد عادی با درآمد متوسط هستند که برای گذران زندگی یا رفاه بیشتر سراغ شغل دوم می‌روند. از این نمونه‌ها در کشور ما زیاد وجود دارد. حتما شما هم در اطرافیان خود از این افراد زیاد دیده‌اید. به‌طور مثال آموزگاری که صبح‌ها در مدرسه مشغول به کار است و بعدازظهر شغل دیگری را برای داشتن رفاه بیشتر و رسیدن به اوضاع مطلوب‌تر انتخاب کرده است. اما ما افراد دو شغله دیگری داریم که به دلایل اجتماعی گوناگون صرفا به یک شغل بسنده نمی‌کنند. یکی از این افراد کسانی هستند که شغل اصلی آنها منزلت اجتماعی مناسبی ندارد.  درحال‌حاضر کسانی که روده‌گوسفند را می‌خرند و بعد از انجام یک‌سری عملیات آن را به آلمان صادر می‌کنند اگرچه درآمد بالایی دارند اما خیلی راحت نمی‌توانند شغل خودشان را عنوان کنند. این شغل جزو شغل‌های پردرآمد محسوب می‌شود اما شأن و منزلت اجتماعی مناسبی ندارد. به همین دلیل این افراد یک شغل دیگر را انتخاب می‌کنند تا وقتی کسی از آنها درمورد کارشان پرسید، خجالت‌زده نباشند. برعکس این موضوع هم صادق است؛ مدیرکلی که درآمد خیلی بالایی ندارد اما به دلیل حفظ منزلت اجتماعی این شغل را رها نمی‌کند و در کنارش به دیگر کارهای متفرقه می‌پردازد. در حالت دیگر برخی افراد به دلیل اعتباری که یک شغل برای آنها می‌آورد، وارد یک کار دیگر می‌شوند. این‌که بعضی از مسئولان جامعه وارد باشگاه‌های ورزشی می‌شوند، دقیقا به همین موضوع بر‌می‌گردد. در این حالت فرد درآمد مستقیمی از شغل دوم خود ندارد اما به واسطه آن اعتبار و نفوذ زیادی به دست می‌آورد. درواقع شغل دوم برایشان این امکان را ایجاد می‌کند تا وارد شبکه‌های ارتباطی خوبی شوند. این شغل‌ها کارکرد اقتصادی برای افراد ندارد و تنها می‌تواند امتیازاتی برای آنها به همراه داشته باشد. نمونه دیگری از این شغل‌ها اعضای شورای‌شهر هستند که معمولا اعضای آن هرکدام در جای دیگر مشغول به کار هستند. نوع دیگری از دو شغله بودن هم مربوط به شغل‌هایی می‌شود که ذخایر مالی فراوانی برای افراد دارد. در این شغل‌ها حقوق‌ها براساس یورو یا دلار محاسبه می‌شود و همین افراد را ترغیب می‌کند تا وارد این شغل‌ها شوند.  دوشغله بودن همان‌طور که به دلایل اجتماعی و اقتصادی مختلف ایجاد می‌شود، می‌تواند تبعات متفاوتی هم داشته باشد. شاید مهم‌ترین نتیجه دو شغله‌هایی که به دلایل اجتماعی در حوزه‌های مختلف نفوذ می‌کنند، این باشد که عدالت اجتماعی از بین می‌رود. درواقع قدرت در بین چند نفر که نفوذ و قدرت بیشتری دارند، دست به دست می‌چرخد و نوعی انحصار قدرت به وجود می‌آید. این اتفاق که به آن گردش‌نخبگان گفته می‌شود، باعث می‌شود جامعه نتواند از همه توان افراد جامعه خود و علم و آگاهی نخبگانش استفاده کند. در این حالت سرمایه‌های اجتماعی یک جامعه که توان به دست آوردن شغل‌های مختلف با منزلت اجتماعی و نفوذ بالا را ندارند کم‌کم به رده‌های پایین جامعه سقوط می‌کنند.
درمورد وضع افرادی هم که به دلیل مسائل مالی، نه‌تنها دو شغله بودن که حتی چند شغله بودن را انتخاب می‌کنند باید گفت با این اتفاق کم‌کم نابرابری بین اقشار جامعه ایجاد و عدالت اجتماعی کمرنگ‌تر می‌شود. وقتی جامعه با بحرانی مثل افزایش نرخ ارز روبه‌رو می‌شود و یکباره دلار 3 برابر می‌شود، هزینه‌های زندگی هم به تبع آن 3 برابر می‌شود و افراد را در هزینه‌های زندگی با مشکل مواجه می‌کند. در این‌گونه مواقع است که افراد برای گذران زندگی وارد شغل‌های مختلف می‌شوند. همین چند شغله بودن که به دلیل نیاز اقتصادی شکل گرفته، کم‌کم روی سبک زندگی، رضایت از زندگی، شادی و امید به زندگی تأثیر خواهد گذاشت. یکی از شاخص‌های عدالت اجتماعی، داشتن یک شغل متعارف برای گذران یک زندگی متعارف است و وقتی این شاخص محقق نشود، یعنی عدالت اجتماعی در جامعه وجود ندارد. همان اندازه که افراد می‌توانند با یک شغل خود به درآمد بالایی دست پیدا کنند، همان اندازه هم هستند کسانی که با چند شغل هم نمی‌توانند گذران زندگی کنند. همان‌طور که حضرت علی(ع) می‌فرماید: «هیچ عمارتی بنا نمی‌شود، مگر این‌که در کنارش خانه‌ای خراب شده باشد.» این نشان می‌دهد نابسامانی‌ها که یکی از مصادیق آن چند شغله بودن است تا چه اندازه می‌تواند یک جامعه را دچار نوسان کند و تا چه اندازه می‌تواند برخی افراد جامعه را روزبه‌روز ثروتمند‌تر و برخی را روزبه‌روز فقیر‌تر کند.  

 

 


تعداد بازدید :  262