شماره ۳۵۱ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۲۱ مرداد
صفحه را ببند
به بهانه چاپ تازه‌ترین کتاب ژان کریستف روفین در « گاليمار»
«گردن‌بند سرخ»

حامد داراب روزنامه‌نگار

 در گرمای تابستان ‌سال 1919، در یک شهر کوچک ازمیر، قهرمان داستان، در زیرزمین یک سربازخانه متروک، اسیر شده است. پشت در، سگی با صدای ناصاف و آزاردهنده؛ شب و روز پارس می‌کند.   فضای داستان تازه و بلند کریستف روفین، از حومه شهر جنگ‌زده ازمیر دور نمی‌شود، اغلب شخصیت‌های آن از دهقانان ساده انتخاب شده‌اند. دهقانانی که انتظار و امید، دو وجه برجسته زندگی‌شان است.   «گردن‌بند سرخ» با 3 شخصیت محوری، پر است از شعر و زندگی، در میان خون و جنایت. سادگی خیره کننده، مولفه اساسی این رمان است، رمانی درباره وفاداری که «سگ» داستان، کلید درام آن است.   روفین به ما یاد می‌دهد که چگونه به دوستان خود وفادار باشیم و چگونه برای کسانی که دوستشان داریم، مبارزه کنیم و برای نیل به چنین هدفی حیوانات را در فضایی جنگ‌آلود در کنار انسان نشانده است. او به جوهر انسان اندیشه می‌کند و «امید و وفاداری» را در «جنگ» به «انتظار» می‌نشیند.

راوی رنج‌های انسان
ژان کریستف روفین در 28 ژوئن 1952 در شهر «بورژ» فرانسه، به دنیا آمد. او پزشک، مورخ، جهانگرد، نویسنده و دیپلمات فرانسوی است. در‌ سال 2008 به‌عنوان جوان‌ترین عضو هیأت علمی «آکادمی فرانسه» انتخاب شد. نیکلای سارکوزی، رئیس‌جمهوری پیشین فرانسه اقدامات او علیه گرسنگی را ستود و او را سفیر فرانسه در سنگال و گامبیا کرد.   زمانی‌که کریستین بارنارد اولین پیوند قلب را در 1967 انجام می‌داد؛ روفین 15 ساله، در کنار او قرار داشت. او از بنیانگذاران و پیشگامان «کانون پزشکان بدون مرز» است. اولین ماموریت دشوار و انسان‌دوستانه روفین در‌ سال 1976 در منطقه «اریته» در کنار جنگ‌زدگانی بود که درواقع داشتند، چهره خشن، جانی و بی‌رحم زندگی را به او نشان می‌دادند.   روفین در سال‌های 1994 تا 1996 مدیرکل «صلیب سرخ» فرانسه بود. او بیش از 20‌سال از عمر خود را صرف کار در سازمان‌های غیردولتی انسان‌دوستانه کرده است. می‌توان گفت او همه زندگی و جوانی خود را در راه کمک به انسان‌هایی وقف کرده که راوی ابعاد اندوهناک زندگی بوده‌اند.  
روفین در نیکاراگوئه، افغانستان، فیلیپین، رواندا و در بالکان، رنج‌های زندگی را درک کرده و در تطبیق آن با زندگی اروپایی، به نوعی کشف فلسفی - تحلیلی رسیده است. کشفی که او آنها را مایه رمان‌های خود کرده است. رمان‌های کریستف روفین با بن‌مایه‌های ماجراجویانه، تاریخی و سیاسی، هرکدام به نوعی سفرنامه‌‌ای از او هستند، سفرنامه  از او و تجربه‌های انسان‌دوستانه‌اش.   خالق «گردن‌بند سرخ» اما در نوشتن نیز مقام‌های چشمگیری را کسب کرده است. در ‌سال 2008 «آکادمی فرانسه» او را به‌عنوان نویسنده برگزیده ‌سال انتخاب کرد، همچنین در سپتامبر 2010 جایزه قلم طلایی انجمن نویسندگان ساوویارد را دریافت کرد.  
از جمله آثار او می‌توان به «ماجراجویی‌های بشر دوستانه. گالیمار 1994»، «جغرافیای گرسنگی و مسئولیت. پاف. 2004»، «رومی‌های کشور حبش. گالیمار. 1997. برنده جایزه کنگور»، «از دست دادن. گالیمار. 1999»، «قلب بزرگ. گالیمار. 2012»، «هفت داستان از بازگشتی طولانی. گالیمار 2011» و ... نام برد.  
امیدواری در فجیع‌ترین روی زندگی
مجله ادبی انتشارات گالیمار، به مناسبت نشر و توزیع سراسری «گردن‌بند سرخ» رمان تازه کریستف روفین، با او گفت‌وگویی انجام داده است. در آغاز این گفت‌وگو آمده است که «روفین می‌گوید دو نوع نویسنده داریم، یک نویسنده و نقاش و دیگری نویسنده و موزیسین، من از نوع اولم، چرا که نمی‌توانم هم بنویسم هم تصاویر را نقاشی کنم و هم موزیسین باشم، پس در اثر من دنبال آرامش موسیقایی نباشید، من رنج مردم را نقاشی می‌کنم، مردمی که فجیع‌ترین روی زندگی را تجربه کرده‌اند، نه موسیقی را».
روفین در بخش‌هایی از این گفت‌وگوی بلند که من برخی سوال‌های آن را به فارسی برگردانده و این‌جا آورده‌ام، توضیح می‌دهد که چگونه پایش به نوشتن داستان بلند و رمان باز شد، او در جایی از گفت‌وگوی خود اعتراف می‌کند که «نویسندگی کار دشواری است. واقعا دشوار اما تأثیرگذار. من در بیان ناکامی‌های مردمان فرودست و جهان چندمی، که اغلب، زندگی سخت و طاقت‌فرسا، به وسیله قدرتمندان بر آنها جبر شده است، ناتوانی‌ خود را احساس می‌کردم، به همین دلیل تصمیم گرفتم بنویسم، وقتی می‌نوشتم، آرام می‌شدم و فکر می‌کردم که بخش‌هایی از تاریخ را در قالب داستان‌هایی ارایه داده‌ام. داستان‌هایی که مردمان بالاخره روزی آنها را خواهند خواند و طعم واقعیت تاریخی را احساس خواهند کرد».
روفین با همین نگاه در اغلب داستان‌هایش از نوعی رئالیسم انتقادی سود می‌برد، اما رئالیسم انتقادی او مختص یک جغرافیای خاص نیست، اگرچه اغلب، فضاهای داستانی‌اش در یک جغرافیای خاص اتفاق می‌افتد. او مردم جهان پیرامونش را با همه ساز و کارهای غیرانسانی به تماشا می‌نشیند و برای انسانی کردن آنها تلاش می‌کند. برخی منتقدان ادبی فرانسه، با تأکید بر این موضوع معتقد هستند، کریستف روفین باید در مقام یک اصلاح‌گر انسانی بررسی شوند، او خودش می‌نویسد: «من تنها روایتگر مسائل غیرانسانی‌ام».
با این همه، «امید» بخش وسیعی از آینده محوری آثار روفین است. او در اوج رنج و سختی، روزنه‌های امیدی را برای شخصیت‌های داستان و مخاطب خود باز می‌گذارد. آخرین اثرش نیز از این احساس خالی نیست. داستان «گردن‌بند سرخ» که در جنگ و خون و جنایت اتفاق می‌افتد، درواقع می‌خواهد مسأله وفاداری و رفاقت و دوستی و عشق را به تصویر بکشد. با هم بخش‌هایی از گفت‌وگوی گالیمار با کریستف روفین را می‌خوانیم:
***
نا امیدی دشمنی آشتی ناپذیر است
*گردن‌بند قرمز بر گردن سگ نشانه چیست؟
به نوعی یک قلاده است. یکی از شخصیت‌های اصلی داستان این سگ است و البته نوار دور گردن آن. که مخاطب در اواخر داستان آن را متوجه می‌شود، او نماد وفاداری و قاضی درستی و نادرستی در پایان جنگ است و تزیینی از آنچه در جنگ گذشته است. در پایان جنگ یک حیوان است که زمان و انسان را با رفتار خود قضاوت می‌کند و جنگ و صلح با قضاوت او از یکدیگر مجزا می‌شوند. در واقع گردن‌بند سرخ سگ را از انسان‌های پیرامونش مجزا می‌کند و او را یک جایگاه ویژه می‌دهد.  
*آیا این رمان براساس داستانی واقعی است؟
اغلب رمان‌های من براساس داستان‌هایی واقعی‌‌اند، این رمان یک واقعیت کمی شناخته شده است. تعداد سگ‌هایی که در جنگ شرکت داده شد بسیار چشمگیر بود، بسیاری از آنها در ارتش برای ترخیص کالا از گمرک و وظایف خاص یا حمل بارهای مشخص مورد استفاده قرار می‌گرفتند. آنها را ساخته بودند برای خدمات نظامی، مانند یک تانک یا یک نفربر نظامی. اینها  واقعیت‌های داستانی‌اند و داستان‌های واقعی.  
*به نظر می‌رسد هر یک از شخصیت‌های این اثر از دوربینی روانکاوانه به مخاطب ارایه داده می‌شوند.
مقایسه جهان درونی این شخصیت‌ها با واقعیت‌های بیرونی، خودش به جنگی بدل می‌شود و این علت خودویرانی آنها را نمایان می‌کند. اما این نوع پردازش داستانی بیشتر در شخصیت مشکوک زندانی «مورلیس» که موفق به صحبت با زنی می‌شود که عاشقش است بسیار عمیق‌تر نوشته شده است. در این رمان، جنگ با درون خود خطابه‌ای برای تولید آگاهی است.  
*این رمان را می‌توان بیشتر یک رمان در جنگ نامید یا یک رمان پس از جنگ؟
 رمان راوی آنچه پس از 4‌سال از جنگ بازمانده است، که در عین حال برخی روایت‌هایش به روزهای جنگ باز می‌گردند. چه در جنگ و چه پس از جنگ، می‌خواهد بگوید که پیروزی واقعی جنگ نیست، بلکه پایان جنگ است و آنچه پس از جنگ باقی مانده است از فرهنگ، آدم‌ها، حیوانات، آداب، احترام، آرامش و...  که همیشه چیز زیادی باقی نمی‌ماند.  
*آیا شما در این اثر برخی ارزش‌های اروپایی را در ابهام قرار داده‌اید؟
در ما بخشی از فضایل انسان و بخشی از فضایل حیوان وجود دارد، وفاداری، شجاعت از بارزترین اینها هستند، که در انسان‌ها کمرنگ می‌شوند و شده‌اند این دو رابطه مستقمی با جنگ و امور نظامی دارند. از این رو شاید یک سایه در نگرش انسانی در فضای جنگ از بررسی وفاداری و شجاعت برداشته و حقیقت آن نمایان شود.  
وفاداری، تعهد و وفاداری به تعهد، در میان انسان‌ها خیلی مبهم است، درواقع این دو کلمه شاید تنها دو کلمه باشند اما، عشق، دوست داشتن، عدم خشونت و... را در بر می‌گیرند. انسان شجاع هیچ وقت قتل‌عام نمی‌کند و انسان وفادار همیشه عشق می‌ورزد.  
*چرا امید در آثار شما وجود دارد؟
 امید، وفاداری من به انسان است! تعریف انسانی امیدوار با قهرمان داستان‌های من نزدیک‌تر است. ناامیدی دشمنی آشتی‌ناپذیر است که انسان بودن را زیر سوال می‌برد.  

 

 


تعداد بازدید :  345