[شهروند] جان گونتر، روزنامهنگار و نویسنده آمریکایی، در کتاب «در درون آسیا» مینویسد: «وقتی رضاشاه در سفر است، در هر روستا و قریهای که شب را منزل میکند، سگها را میکُشند. زیرا ایشان خواب سبکی دارند و هر صدایی، خواب ایشان را پریشان میکند!» حالا همین جمله را بگذارید کنار بعضی جملات شیک اما توخالی بازماندگان این خاندان. مثلا تابستان همین امسال بود که فرزند محمدرضا پهلوی، جملاتی گفت مبنی بر تبریک روز جهانی محیطزیست، البته واژه «تبریک» را حذف و به جای آن از واژهای جایگزین استفاده کرده بود تا به نوعی تفاوت خود را در رویکرد نشان بدهد. نوشته بود: «روز جهانی محیطزیست را به حافظان و کوشندگان این حوزه شادباش میگویم.» اما نکته مهم این است که شادباش با تبریک چه فرقی دارد وقتی زمانی یکی از سرگرمیهای شما شکار جانوران بوده باشد؟! آن هم برای تفریح و بهاصطلاح امروزیها نمایش کلاس کار! هرچند این روزها این نوع تفریحات نهتنها دیگر کلاس به شمار نمیرود بلکه جنایت در حق محیطزیست است؛ جنایتی که فرزند پهلوی دوم و خاندانش زمانی بهراحتی مرتکب میشدند، اما حالا بهخاطر افزایش آگاهی و تغییر رویکرد مردم نسبت به حفظ حقوق حیوانات، طور دیگری وانمود میکنند. هرچند تصاویر و عکسهای پهلویها از شکار کنار حیوانات و گونههای کمیاب ایران و جهان موجود است و نمیتوانند افکار عمومی را فریب بدهند. بهعنوان نمونه هم میتوان به تصاویر اشرف، رضا (فرزند محمدرضا) و عبدالرضا (برادر محمدرضا) پهلوی اشاره کرد. در این گزارش دقیقا به همین موضوع پرداختهایم؛ اینکه خاندان پهلوی در انقراض کدام گونههای جانوری در ایران مؤثر بودند.
شکار بد است اما نه برای ما و آمریکاییها!
رضاخان اهل شکار بود، محمدرضا هم همینطور. گاهی حتی پسرش را هم همراهش میبرد. باقی درباریان و برادران محمدرضا و وابستگان به پهلویها هم اهل شکار بودند. به همین دلیل در دوره پهلوی شکارگاههای سلطنتی فراوانی با خرج هنگفت در گوشهوکنار ایران ایجاد شد تا درباریان و ثروتمندان فارغ از امور مملکت یا احتمال انقراض نسل بعضی گونههای حیاتوحش، به شکار حیوانات بپردازند. اداره شکاربانی دربار هم زیرنظر خانواده آتابای (ابوالفتح و کامبیز) قرار داشت تا خاندان پهلوی برای تفریح به شکار حیوانات بروند؛ از کفتار، گرگ، شغال و روباه گرفته تا حیواناتی که نسلشان در ایران در معرض خطر بود؛ یوزپلنگ، سیاهگوش، پلنگ، خرس و... البته شاید امروز عدهای گمان کنند آن زمانها هنوز این گونهها در معرض خطر نبودند، اما خطاب به این گروه باید گفت اتفاقا کانون شکار ایران بهعنوان یک سازمان مستقل در جهت حفظ نسل وحوش و اجرای مقررات شکار در سال ۱۳۳۵ تأسیس شد! بعدها هم در سال ۱۳۴۶، سازمان شکاربانی و نظارت بر صید و در سال ۱۳۵۰ سازمان حفاظت محیطزیست جایگزین آن شد تا شکار و صید، تحت مدیریت قرار گیرد. با این حال درباریان و آمریکاییها از این قاعده مستثنی بودند و به شکار هر گونهای که میخواستند، پرداختند. آنچه در ادامه میخوانید مستند است به گزارشهای پایگاه اسناد انقلاب اسلامی.
دلالی برادر شاه برای شکار خارجیها
در میان خاندان پهلوی، چهره شماره یک شکار، برادر محمدرضا، عبدالرضا، بود. او که ریاست کانون شکار ایران را برعهده داشت، خود تبدیل به یک شکارچی بینالمللی شده بود و حتی در بسیاری از کشورها که ارتباط چندانی هم با ایران نداشتند، مانند کرهشمالی و مغولستان، به شکار نایابترین گونههای حیاتوحش میپرداخت. مجموعهای عریضوطویل هم از بقایای شکارهای خود داشت که تصاویر فراوانی از آن باقی مانده. عبدالرضا پهلوی در کنار شکار، اما واسطهگریهایی هم برای شکار میکرد. سندی هم از این موضوع بر جا مانده که در آن آمده: «آقای... وزیر کابینه یوگسلاوی و رئیس فدراسیون شکارچیان آن کشور، به دعوت شاهپور عبدالرضا پهلوی امروز صبح از بلگراد وارد تهران شد. آقای استیفا نوئیچ در مدت توقف خود در ایران با شاه دیدار خواهد کرد. وی چند روز به شکار مشغول خواهد بود و از آثار تاریخی اصفهان و شیراز نیز دیدن مینماید.»
انقراض شیر ایرانی در دهه 20
در مجموع شکار حیوانات و واسطهگری برای شکار توسط خاندان پهلوی منجر به انقراض بعضی گونههای حیاتوحش در ایران شد. این گونهها از قضا، گونههای بسیار مهمی هم بودند. بهعنوان مثال میتوان به شیر ایرانی اشاره کرد که در دهه بیست شمسی دستههای 2و 5تایی آنها در بیشهزارهای جنوب ایران هنوز وجود داشتند و دیده میشدند، اما از این دهه به بعد، دیگر گزارشهایی مبنی بر مشاهده گلههای آنها داده نشد. این گزارشها نشان میداد که متأسفانه این گونه در ایران دیگر منقرض شدهاند. این در حالی است که تصویر اشرف و عبدالرضا پهلوی کنار شیری که شکار کردهاند، ثبت شده است و وجود دارد. امروز این گونه در فهرست گونههای منقرضشده در ایران قرار دارد.
انقراض ببر مازندران در دهه 30
ببر ایرانی یا ببر مازندران نیز در دهه ۳۰ منقرض شد. واپسین ببرهای ایران در استان گلستان امروزی دیده شدند. آخرین ببر در ایران در سال ۱۳۳۲ در منطقهای که اکنون پارک ملی گلستان نامیده میشود، شکار شد و البته یک گزارش قابل اعتماد نیز از مشاهده ببر در سال ۱۳۳۸ در همین منطقه وجود دارد. در اوایل دهه ۱۳۵۰ سازمان حفاظت محیطزیست یک تحقیق چند ساله را برای جستوجوی ببر در جنگلهای شمال ایران انجام داد، اما محققان در این مدت نتوانستند هیچ مدرکی برای وجود ببر ایرانی پیدا کنند و انقراض آن را قطعی اعلام کردند، اما جالب است بدانید تصاویر عبدالرضا پهلوی از شکار ببر مازندران ثبت شده و وجود دارد. این تصاویر درواقع نشان میدهند اگر هم ندرتا گونهای در حال انقراض در محیطزیست مربوطه وجود داشته، توسط عبدالرضا شکار شدهاند.