[شهروند] با فرسایشی شدن جنگ غزه تحلیلهای متعددی در رابطه با نقشه غرب و اسرائیل برای فلسطین و غزه منتشر شد. از زمزمههای جدیتر برای طرح دو دولتی توسط آمریکا و مقامات اروپایی تا طراحی صهیونیستها برای غیرقابل سکونت کردن غزه و کوچ اجباری بسیاری از اهالی این منطقه و در نهایت تحویل آن به تشکیلات خودگردان همچون کرانه باختری؛ در میان گمانههای چند وقت اخیر مطرح شده است. پایگاه میدلایستآی به تازگی از نقشههای جدید اسرائیل و متحدان غربیاش برای اهالی غزه در دوران پساجنگ نوشته است. نگاهی به روایت این پایگاه خبری-تحلیلی فعال در حوزه خاورمیانه خواهیم داشت.
«رژیم دستنشانده دیگر»
میدلایستآی در گزارش تازه خود به قلم جوزف مَسعد، استاد فلسطینیتبار دانشگاه کلمبیا، با عنوان: «چرا نقشههای غرب برای «رژیم فلسطینی دستنشانده دیگر» شکست خواهد خورد؟» با اشاره به از دست رفتن مشروعیت تشکیلات خودگردان در میان بخشی از فلسطینیان، منظور از روی کار آمدن «رژیم فلسطینی دستنشانده دیگر» را اینگونه توضیح میدهد: «برخی پیشنهاد یک دولت جدید فلسطینی را دارند که شامل یک حماس غیرنظامی شده میشود که از تعهد خود به مبارزه مسلحانه علیه یهودیان و شهرکنشینان پاک شده است. برخی دیگر اصرار دارند که تشکیلات خودگردان باید اصلاح و [حاکم] شود و جایی برای حماس در آن وجود نخواهد داشت.»
تلاشهای شکست خورده برای تشکیل دولت دستنشانده در فلسطین
در بخش دیگری از این مطلب با ذکر مواردی از تلاش اسرائیل و غرب برای حاکم کردن نیروهای وابسته، بر بخشهای فلسطینینشین در طول تاریخ، گروههای وابسته و سازشگری چون: «انجمن مسلمان-مسیحی فلسطین در 1917»، «جامعه ملی مسلمانان در 1920»، «باندهای صلح در 1938»، «اتحادیههای روستایی در 1972» نام برده و همچنین معامله و وادادگی سازمان آزادیبخش و تشکیلات خودگردان از دهه 90و کنفرانس اسلو را از مصادیق تلاشهای شکستخورده اسرائیل برای کنترل و خلعسلاح فلسطینیان از طریق نیروهای دستنشانده برشمرده است.
طرحهای جدید غرب برای حاکم کردن دولت وابسته
این استاد دانشگاه و تحلیلگر در بخش دیگری از مطلب خود عنوان کرده است: «از آنجایی که تشکیلات خودگردان نقش همکاریگرایانهاش را بهطور کامل ایفا کرده است، اما تمام مشروعیت خود را در این فرآیند از دست داده است، آمریکاییها میخواهند یک نهاد همکار فلسطینی جدید برای «فرآیند صلح» پایانناپذیر خود طراحی کنند.» در پایان این مطلب نیز آمده است: «آنچه از این طرحها مشهود است این است که نه آمریکا و نه متحدان عرب اش ایدههای جدیدی ندارند. آنها میخواهند همان استراتژی شکستخوردهای را که از اوایل دهه 1970دنبال میشد، ادامه دهند که بریتانیاییها و اسرائیلیها از دهه 1920استفاده کردهاند. توافق اسلو درواقع برای مدت کوتاهی موفق شد تعداد زیادی از فلسطینیها را به این باور برساند که رهبری تشکیلات خودگردان تحت حمایت خود مشروع است. با این حال، اکثریت بهزودی چنین توهماتی را کنار گذاشتند. ایالات متحده و اسرائیل درک میکنند که هرگز نمیتوانند یک رهبری قانونی فلسطینی وجود داشته باشد که حق اسرائیل را برای باقیماندن یک کشور برتر یهودی را بپذیرد، صرفنظر از اینکه این رهبری در قالب خودمختاری یا یک دولت کوچک فاقد اختیارات به فلسطینیان اعطا شود. به همین دلیل است که باید برای ایجاد رهبری که فقط مشروع بهنظر میرسد، برنامهریزی کند و در عینحال هر رهبری قانونی موجود فلسطینی[حماس] را از بین ببرد...»