اسما روانخواه پژوهشگر اجتماعی
زمانيهايي پيش ميآيد كه با مسألهاي درگير ميشويم، ميتوانيم دست روي دست بگذاريم و چشم انتظار يك ناجي بمانيم تا بيايد و مشكلمان را حل كند و ما هم از بار مسئوليت شانه خالي كنيم يا ميتوانيم به جاي فرار از مسأله به فكر حل آن باشيم و همه ما آگاهيم كه براي حل يك مسأله بايد ابتدا تمام ابعاد را بررسي كنيم و در نهايت راهكاري ارایه دهيم و آن راهكار را به انجام برسانيم و گرنه بيان روزانه مسأله، دردي را دوا نميكند و با حلوا حلوا گفتن؛ دهاني شيرين نمي شود! يكي از مسائلي كه اين روزها جامعه ما را با خود درگير كرده گم شدن مفهوم مشاركت اجتماعي است. اينكه همه در برابر هم و در برابر جامعه احساس مسئوليت كنيم، قرار هم نيست كارهاي بزرگي انجام دهيم، همين كه زبالهاي را كف خيابان نريزيم، همين كه چمنهاي پارك روبهروي منزلمان نشود محل بازي كودكانمان و كندن گلهاي پارك نشود سرگرمي، همين كه روز درختكاري را فراموش نكنيم يا به دنبال خوشبختي در جمع كوچك خانواده خود نباشيم و نگاهي هم به فلان مراسم براي كودكان كار بيندازيم و شاديمان را با آنها قسمت كنيم و به دنبال خير جمعي باشيم و نه خير شخصي، ميشود مشاركت. مشاركت و تلاش براي ساختن جامعهاي سالم. حالا براي اين حلقه مفقوده كه اگر نباشد ميتواند آسيبهاي بسياري را ايجاد كند و اگر باشد ميتواند پيامدآسيبهاي اجتماعي گوناگون را كنترل كند چه بايد كرد؟ كجا بايد به دنبال اين مفهوم بود؟ مسئوليت بخشي از اين عدم مشاركت قطعا به گردن تكتك ما است كه گاها خودمان را پنهان ميكنيم تا فراموش كنيم ما هم در قبال هر مسأله در جامعه مسئوليم، اما بخشي ديگر نيز، مسئوليت سازمانها و نهادهاي متفاوت است كه بايد زمينهساز اين مشاركت باشند. بايد زمينه را براي همه ايجاد كنند تا بيايند و كمك كنند و خود را بخشي از جامعه بدانند.
چندي پيش مدیرکل مرکز مطالعات و پژوهشهای راهبردی وزارت ورزش و جوانان با بیان اینکه طرد اجتماعی جوانان ناشی از تفکرات ذهنی آنها است، گفت: ایجاد نشدن زمینههای عادلانه برای بروز استعدادهای جوانان در طرد اجتماعی آنان موثر است.
محمدتقی حسنزاده در اين رابطه گفت: موضوع طرد اجتماعی جوانان در اين وزارتخانه مورد بررسی قرار گرفت و نتایج این پژوهش همزمان با هفته پژوهش رونمایی شد. بیشترین مسألهای که در موضوع طرد اجتماعی وجود دارد این است که ما یک طرد عینی و یک طرد ذهنی داریم، بیشترین عملکرد و وضع اجتماعی به گونهای بوده که بیشتر تصورات در مورد طرد اجتماعی برخاسته از تفکرات ذهنی جوانان است. تفکرات ذهنی جوانان باعث شده رفتارهایی را اتخاذ کنند که بیشتر این رفتارها واکنشی است و روی اعتماد و باورهای آنها تأثیر میگذارد.
حسنزاده خاطرنشان کرد كه نتایج این پژوهش نشان میدهد وضع ذهنی طرد اجتماعی جوانان وضع مطلوبی نیست که با توجه به بسترها و زمینههایی که وجود دارد جوانان ما از نظر ذهنی به این نتیجه میرسند که برای ارایه استعدادها و توانایی آنها شرایط مطلوب وجود ندارد و این موضوع روی حوزههای باوری و اعتقادی آنها نیز اثر میگذارد. در انتهای این پژوهش راهکارهای اجرایی و عملی خوبی نیز ارایه شده است. مبنیبر اینکه دستگاههای فرهنگی و اجتماعی باید به گونهای برنامهریزی کنند که نیازهای واقعی را متناسب با شرایط رشد جوانان تبیین کنند. بهعنوان مثال آموزش و پرورش و دانشگاهها میتوانند در این زمینه اقدامات موثری را انجام دهند تا شرایط عادلانهای برای رسیدن به خواستهها و نیازهای جوانان در جامعه ایجاد شود و اگر این شرایط در حالت عادی فراهم نشود زمینههای طرد ذهنی در جوانان فراهم میشد که نتیجه آن طرد عینی از اجتماع است.
ميدانيم كه اگر این ذهنیت (جايي براي حضور و مشاركت وجود ندارد) در جوانان شکل بگیرد (و شايد هم تاكنون شكل گرفته است) در باورها، مسئولیتپذیری و ایفای نقش آنها مشکل ایجاد میکند بنابراین طرد جوانان میتواند از بعد ذهنی و عینی باعث ایجاد مشکلاتی در آینده آنها شود.
همانطور كه اشاره شد، حالا وزارت ورزش و جوانان هم آمده و اعلام كرده است كه اگر زمينهاي براي پذيرش مسئوليت از سوي جوانان نباشد، منجر به طرد شدن آنان از جامعه ميشود و از اين طرد و از هم گسيختگي لطمات بسيار جدياي خواهد داشت، اما بيان اين مسأله و نداشتن راهكار عملي دردي را دوا ميكند؟ آن هم در شرايطي كه چندي پيش مدیرکل مشارکتهای اجتماعی جوانان وزارت ورزش و جوانان اعلام كرد کد برنامه حمایت دولت از تشکلهای اجتماعی جوانان و زنان از ردیف وزارت ورزش و جوانان در لایحه بودجه سال 1394 حذف و بودجه این حمایتها به نصف کاهش یافته است.
اينكه مسئولان ما ميدانند مسأله چيست بسيار خوب است، اما اين مسأله با نديده گرفتن تشكلهاي مردمي قرار است حل شود؟ با كاهش بودجه حمايت از سازمانهاي غير دولتي؟ يا با جلسات متعدد و ارایه نتايج پژوهشها و چشمپوشي از مشاركتهايي كه بايد ايجاد شوند؟