شماره ۵۰۲ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۷ بهمن
صفحه را ببند
رسانه‌ها و عدد و رقم

|  مصطفی عابدی  |   روزنامه‌نگار  |

چگونه مي‌توان يك نشريه و رسانه‌اي معتبر داشت؟ طبيعي است رعايت بي‌طرفي نسبي يك شرط مهم است، هرچند بي‌طرفي مطلق نداريم، ولی به‌طور نسبي مي‌توان متوجه ميزان بي‌طرفي شد. حتي اگر بي‌طرف هم نباشيم بايد از دروغ و اشتباهات قابل پيش‌بيني پرهيز كرد. منظور از دروغ، انتشار آگاهانه خبري است كه مي‌دانیم دروغ است يا حداقل اين‌كه فقط بخشي از واقعيت است. مثلاً جمله شرطي، «اگر بتوانم به فلان جا سفر خواهم كرد» را در نظر بگيريد. در صورتي كه «اگر بتوانم» را حذف كنيم، بقيه جمله به ظاهر دروغ نيست چون گفته شده است، درواقع دروغ است چون بخشي ازجمله كه شرط آن باشد حذف گرديده است. از اين نوع تحريف‌ها در برخي از رسانه‌ها بسيار است، ولي يك نوع دروغ هم وجود دارد كه به نوعي ناشي از ناآگاهي است. شايد بيش از آنكه محصول ناآگاهي باشد، محصول تركيب ناآگاهي و سوگيري و جانبداری است. مثلاً اگر مديري مدعي شود كه طي يك‌سال 200‌درصد رشد در حوزه خود را تجربه كرده، رسانه‌هايي كه سوگيري مثبتي نسبت به وي دارند، چشم بسته آن را منتشر مي‌كنند، ولي رسانه‌هايي كه سوگيري منفي به او دارند، فوري در جهت نقد اين رقم قلم می‌زنند. عكس مسأله هم رخ مي‌دهد، اگر مدير ديگري با سوگيري مخالف اظهارنظر مشابهي كند، رسانه‌هاي فوق دو واكنش متفاوت نشان خواهند داد. در اينجا كساني كه ضرر مي‌كنند، در درجه اول مردم هستند، كه اطلاعات نادرست و تحريف شده به دست آنان مي‌رسد. در مرحله بعد آن رسانه‌ای است كه اعتبار خود را از دست مي‌دهد. رسانه و روزنامه‌نگار و سردبيري كه حرفه‌اي هستند، بدون توجه به سوگيري نسبت به گوينده يا منبع خبر، بكوشد كه بفهمد آيا چنين خبري درست است يا خير؟ او خود را در برابر خبري كه به دست مردم مي‌رساند مسئول مي‌داند. او به نوعي دروازه‌بان خبر است. همان طوري كه در ميان اخبار گزينش مي‌كند، و همه خبرها را منتشر نمي‌كند، حق ندارد كه در برابر صحت و سقم خبر بي‌تفاوت باشد. براي درك بهتر از اين سوگيري كافي است، برخي از اخباري كه در چند مورد از رسانه‌هاي اصولگرا منتشر شده است را بررسي كنيم.
چندي پيش يكي از مسئولان نظامي در يك سخنراني اعلام كرد: «بيش از 830 نفر در جريان فتنه 88 قطع نخاع شده‌اند.» البته اين خبر ابتدا از سوي يك خبرگزاري مهم اصول‌گرايان منتشر شد و نگرش آن به خبر نيز مثبت بود، گويي كه اين تعداد افراد قطع‌نخاعي از سوی معترضان قطع نخاع شده‌اند. سپس ديگر خبرگزاري‌هاي مهم اين جريان به سرعت آن را منتشر كردند و به استقبال خبر رفتند. ظاهراً متوجه ماجرا نبودند، چون آنان خبر را با هدف خسارت‌هايي كه از سوي مخالفان و منتقدان وارد شده بود منتشر كردند، در حالي كه عملاً بهره‌برداري معكوسي شد، لذا مورد استقبال رسانه‌های مقابل قرار گرفت. ولي فارغ از اين اشتباه محاسباتي، چند روز بعد روابط عمومي سپاه به درستي آمار ذكرشده را رد و اعلام كرد كه رقم مذكور شامل تمام كساني كه مصدوم شده‌اند مي‌باشد، مسأله اين است كه از ابتدا هم خبرگزاري‌هاي منتشركننده خبر بايد در نقل اين خبر دقت مي‌كردند و احتمال مي‌دادند كه گوينده آن سهواً يا عمداً خبر را اشتباه بيان كرده، يا خبرنگار آنان مرتكب اشتباه شده است، به چند دليل روشن:
الف‌ـ در صورت درست بودن اين خبر، غيرممكن است كه اين مطلب در 5‌سال گذشته مكتوم مانده و تابه‌حال كسي از آن مطلع نشده باشد. به علاوه اين افراد خانواده دارند و همه آنان كمابيش پيگير ماجرا خواهند بود.
ب‌ـ ولي ايراد اصلي‌تر به ماجرا اين است كه مصدومان قطع نخاعي در هر اتفاقي، چه تصادف يا درگيري‌هاي خياباني و جنگ و... بعيد است كه بيشتر از 1 تا 5‌درصد مصدومان باشند. بنابراين اگر تعداد مصدومان قطع نخاعي 830 نفر باشد، تعداد كل مصدومان بايد حدود 16 تا 80‌هزار نفر باشد و چنين مصدوماني بايد هزاران نفر كشته داشته باشد و روشن است كه اين داده‌ها بيش از حد با واقعيت ناهمخوان است كه معقول نیست که با اولين نگاه متوجه آن نشد. اين مثل نديدن يك فيل از فاصله چند متري و در روز روشن از سوی کسی است که ادعای قدرت بینایی ده دهم دارد. فقط افرادي كه مطلقاً بينايي ندارند آن را نمي‌توانند ببينند، حال اگر كسي مدعي قدرت بينايي ده‌دهم است و چنين فيلي را نمي‌بيند بايد به يك جاي كار شك كرد.
نمونه ديگر اين‌كه يكي از همين خبرگزاري‌هاي اصولگرا روزهاي پيش تيتر زد: «انقلابي كه 24 برابر شكاف طبقاتي را كم كرد.» گرچه نيازي هم براي مطالعه متن خبر جهت اثبات نادرست بودن اين تيتر وجود ندارد، ولي وقتي هم خبر را مي‌خوانيم، هيچ چيز دستگيرمان نمي‌شود كه از كجا چنين رقمي آمده است. در نهايت متوجه مي‌شويم كه نسبت درآمد ده‌درصد پردرآمدترين طبقات به ده‌درصد كم‌درآمدترين طبقات را براي‌ سال 1354 (و نه 1355 و 1356 و 1357) حساب كرده كه شده 34 و آن را از همين شاخص در ‌سال 1392 (و نه سال‌هاي 1361 و 1362 و 1389) كم كرده و رقم نادرست 24 برابر را به دست آورده است! و سپس نتیجه گرفته که انقلاب چقدر وضع شکاف طبقاتی را کاهش داده است؟ بعد هم انتظار داريم با اين نوع بازي با اعداد و ارقام، به رسانه‌هاي ما اعتماد وجود داشته باشد؟!


تعداد بازدید :  265