[ شهروند] دریاچه هامون، سومین دریاچه بزرگ ایران است؛ بعد از خزر و ارومیه. رودی که آب دریاچه هامون را تأمین میکند، یعنی رودخانه هیرمند، یکی از منابع برکت در طول تاریخ ایران بوده است. حتی در ادبیات کهن ایران نیز از این دو رودخانه، نام برده شده است و مناطق پیرامون آن، سرسبز و حاصلخیز برای کشاورزی توصیف شده است. بهعنوان مثال میتوان به «گرشاسبنامه» اسدی طوسی اشاره کرده که درباره هیرمند آورده است: «دو منزل زمین تا لب هیرمند / بُد [بود] آب خوش و بیشه و کشتمند [سرسبز و زمین کشاورزی].» البته در کنار هیرمند، رودخانههای کوچک دیگری هم بودند که به دریاچه هامون میریختند و آن را تغذیه میکردند، اما مهمترینشان هیرمند بوده است، اما متأسفانه در دوره قاجار، استعمارگران انگلیس، روی این رودخانه و مرزهای شرقی ایران دست گذاشتند و ماجرایی ساختند که تا همین امروز هم ادامه دارد، اما موضوع تأسفبار هیرمند تنها به ضعف قاجار برنمیگردد، بلکه پهلوی نیز خیانتی را در این زمینه رقم زد که در ادامه این مطلب به آن پرداختهایم.
برای توضیح دقیق ماجرا اول باید اشاره کنیم به هندوستان، چراکه آن زمان مستعمره انگلستان بود. انگلستان هم برای ایجاد منطقه حایل و جلوگیری از حمله احتمالی روسیه به هند، مصمم بود بخشی از شرق ایران را جدا کند. به این ترتیب، در زمان ناصرالدین شاه قاجار، پس از جداسازی شهر هرات از ایران طبق معاهده پاریس، فردریک جان گُلدسمید، افسر نظامی بریتانیایی، مأمور شد سراغ بخشهایی از سیستانوبلوچستان برود. در نهایت هم در سال ۱۲۵۱ بخشی از اراضی شرقی سیستانوبلوچستان از ایران جدا شدند. به این ترتیب هیرمند و هامون تبدیل شدند به بخش مرزی ایران و حقابه آنها، نزاعی بهوجود آورد بزرگ و طولانی میان کشورهای دو طرف مرز. این نزاع تا پایان دوره قاجار ادامه داشت و به بروز تنشهای سیاسی فراوانی هم منجر میشد. همزمان مشکلات اقتصادی و معیشتی ساکنان منطقه هم بیشتر و بیشتر میشد تااینکه رضاخان با دخالت مستقیم انگلیسیها سر کار آمد.
سهم ایران در دوره رضاخان کمتر شد
نقشآفرینی رضاخان بر سر حقابه هیرمند، تأسفبار بود، چراکه با قراردادی که با دولت وقت افغانستان بست عملاً حقابه را پایین آورد. ماجرا به این ترتیب بود که طبق این قرارداد، ایران ناچار شد آب هیرمند را بهصورت ۵۰ - ۵۰ با افغانستان سهیم شود؛ قراردادی که در سال ۱۳۱۷ شمسی به امضای سیدباقر کاظمی و علیمحمدخان، وزرای خارجه ایران و افغانستان رسید. این درحالی است که سهم حقابه ایران از رود هیرمند، قبل از رضاخان بیش از ۵۰ درصد بود. به این ترتیب یک گام دیگر برای محدودکردن سهم حقابه ایران از رود هیرمند برداشته شد. نتیجه این اقدام طی سالهای بعد در قالب خشکسالیهای گسترده در منطقه هامون ظاهر شد. در سال ۱۳۲۶ شمسی این خشکسالی چنان گریبان مردم را گرفت که اهالی سیستانوبلوچستان برای تأمین آب آشامیدنی خود هم با مضیقه و دردسر روبهرو شدند.
اربابان نامرئی محمدرضا شاه
معلوم است که مشکلات مربوط به حقابه و میزان برداشت از هیرمند، هامون و همچنین اجرای طرحهای انتقال آب و توسعه کشاورزی در دو سوی مرزها، طی دهههای بعدی همچنان ادامهدار بود و در دوره پهلوی دوم هم مرافعهای طولانی درباره آب هیرمند و هامون وجود داشت، اما مراجعه به خاطرات اسدالله علم، که سالها وزیر دربار محمدرضا شاه بوده، بخشی از ماجرا را روشنتر میکند. او در کتابش از کسانی اسم میآورد که به آنها میگوید «اربابان نامرئی». ماجرا هم از این قرار است که سال 1351این اربابان نامرئی، یعنی اربابان محمدرضا شاه که طیفی از انگلیسیها و آمریکاییها بودند، ناگهان وسط میآیند و بار دیگر سهم حقابه ایران را کم میکنند! چون امیرعباس هویدا با دستور محمدرضا پهلوی، پای قراردادی را امضاء کرد که سهم آب ایران از هیرمند را از ۵۰ درصد به 14درصد تنزل داد. این قرارداد درواقع برای تأمین منافع غربیها و جلوگیری از درغلتیدن افغانستان به سمت شوروی منعقد شد.
اسدالله علم: این خیانت 15-10 سال دیگر ظاهر میشود
وضعیت آینده آب و معیشت در سیستانوبلوچستان همانموقع هم روشن بود و اسدالله علم که اصالتا از جنوب خراسان بود و میدانست در آن منطقه، آب چقدر مهم است و در آن سرزمین باستانی ایران چه خبر است، در خاطراتش نوشته است: «این کابوس مرا در خود فرو میبرد. مدتی راه رفتم، مدتی فکر کردم، چندین دفعه استعفاء از خدمت نوشتم، باز پاره کردم. فکر میکردم کار گذشته را استعفای من دوا نمیکند... تیر از شست گذشته است، دیگر هیچ... بالاخره ضربه آخر را زدند. کسی چه میداند؟ شاید هم از اربابهای نامرئی دستور ارتکاب این خیانت را داشتند... بهحدی بدحال بودم که به دفتر کار خودم هم نرفتم... البته این خیانت، 10 تا 15 سال دیگر ظاهر میشود که من مُردهام. ولی مثل این است که یک قطعه گوشت بدن مرا بریدهاند.»