شماره ۵۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۶ بهمن
صفحه را ببند
خیریه‌ها؛ مسأله اعتماد و نگاه عمومی

|  اکبر کریمی  |   مدیر موسسه خیریه ملائک  |

هر موسسه خیریه‌ای، برای آغاز به کار، با مشکلات و مسائل زیادی روبه‌روست. تا جایی که حتی موسسان «ان‌جی‌او»ها ممکن است از همان مسیری که آمده‌اند، بازگردند. من به‌عنوان مدیر و موسس خیریه ملائک، که از کودکان بی‌سرپرست و بد سرپرست نگهداری می‌کند، می‌توانم در باب مشکلاتی که در آغاز با آنها دست‌وپنجه نرم کرده‌ایم مسائلی را بازگو کنم. اگرچه هر موسسه‌ای حسب سرمایه مالی، نیروی انسانی، کاربری موسسه و شناخته شده بودن افراد و موسسان موسسه، با مشکلات متفاوتی روبه‌رو خواهد بود. مشکلات موسسات خیریه به دو بخش تقسیم می‌شود. بخشی به پیش از تأسیس بازمی‌گردد و بخشی به بعد از تأسیس و اداره موسسه در روزها و ماه‌های اول. به عبارت دیگر، اگر بخواهم در مورد مشکلات تأسیس و بعد از تأسیس موسسات خیریه سخنی بگویم، باید بگویم، مشکلات اداری در ثبت موسسه، مشکل نیروی انسانی و مالی برای آغاز به کار و مجهز کردن موسسه و درنهایت مشکلات دیگری که متعاقبا و حسب نوع موسسه خیریه، در اداره یک «ان‌جی‌او»، خلل وارد می‌کند. در نهایت، مشکل اعتماد مردم به ما و سایر موسسات خیریه، بزرگترین مشکلی است که می‌تواند یک خیریه را از پا دربیاورد.
سرآغاز پیدایش این موسسه خیریه شاید براساس یک نذر بود. به این معنا که خداوند ما را به مدت 14‌سال امتحان کرد و به بنده و همسرم فرزندی نمی‌داد. هزینه‌های زیادی را پرداخت کردیم. تا این‌که بعد از گذشتن 2‌سال از زمانی که ناامید شده بودیم، خداوند به ما فرزندی عطا کرد. نذر کرده بودم که بعد از فرزنددار شدن، قدمی در راه کودکان بی‌سرپرست بردارم. همیشه عاشق چنین کاری بودم. روزی یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد تا چنین کاری را انجام بدهیم و کودکان یتیم و بی‌سرپرست را تحت‌پوشش و مراقبت خودمان دربیاوریم. لذا با 8-7 نفر از دوستان آزاده و کهنه‌سربازان، چنین مرکزی را از بهزیستی گرفتیم و راه‌اندازی کردیم.
زمستان‌ سال 1389 بود که این مرکز را از بهزیستی گرفتیم. در آن زمان 15 کودک در اینجا تحت پوشش بهزیستی بودند. اما از لحاظ ساختمانی بسیار قدیمی و کهنه‌ساز بود. اینجا پر از موش بود؛ حیاط‌اش پر از درخت بود، آن‌قدر زیاد و هرس نشده که بچه‌ها نمی‌توانستند به راحتی در حیاط بازی کنند و از 4بعدازظهر به بعد نیز به خاطر تاریکی نمی‌توانستند در حیاط بمانند. خوابگاه‌هایشان افتضاح بود؛ کمد‌ها را برایشان عوض کردیم. در این 3 سال، حدود 400-300‌میلیون تومان در این مرکز هزینه شده است.  

تنها بحث هزینه‌ها مطرح نبود. ما که اینجا آمدیم، کار زیادی بلد نبودیم و تجربه‌ای هم در این زمینه نداشتیم. فکر هم نمی‌کردیم که اداره اینجا و بچه‌ها واقعا به این‌ اندازه سخت و دشوار باشد. بعضی از بچه‌های اینجا، نابینا هستند. برای همین احتیاج دارند تا کسی مراقب و کمک دستشان باشد. به هر ترتیب ما چند نفر آزاده، اینجا را با چنین نیتی راه‌اندازی کردیم و همه ما سعی کرده‌ایم و سعی می‌کنیم که مانند پدری برای این بچه‌ها باشیم. مشکل دیگری که در این میان وجود داشت و دارد، بحث کمک مردم است. اگرچه مردم همیشه به ما کمک کرده و می‌کنند، اما مردم بیشتر کمک‌های غذایی و ارزاقی می‌کنند. باید نگاه مردم نسبت به این مقوله، مدرن شود. آنچنان که همه ابعاد زندگی مردم، مدرن شده است. به این معنی که وقتی یک نفر برای کمک به یک موسسه خیریه خرما، برنج، نان و گوشت می‌دهد، مشخصا این نگاه، نگاهی سنتی است. بچه‌های ما مدرن شده‌اند. رایانه و پیانو می‌خواهند. تقریبا هیچ فردی نیست که مقداری پول به موسسه کمک کند و بگوید این را جهت خرید پیانو برای بچه‌ها هزینه کنید یا این‌که این پول را برای سرویس مدرسه این کودکان اختصاص دهید. چرا؟ چون برایشان سخت است که اعتماد کنند. البته فکر می‌کنم آنها حق دارند. باید ما این اعتماد را برایشان به‌وجود بیاوریم. وظیفه ما این است که مردم را آگاه کنیم. کسانی هستند که می‌خواهند کمک کنند اما نمی‌دانند چطور و به چه کسانی. وظیفه دوستان رسانه‌ای این است که این مراکز را معرفی کنند و اعتمادی که برای مردم وجود ندارد را به‌وجود آورند. اعتماد، مهم‌ترین عامل برای پیشبرد اهداف یک موسسه نیکوکاری است و به همان ترتیب، فقدان آن باعث می‌شود که یک موسسه به بن‌بست برسد.


تعداد بازدید :  120