منظور از عدالت اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت و درآمد ملی میان افراد جامعه است. پیش از ورود به بحث عدالت اجتماعی در جمهوری اسلامی، بد نیست به اختصار، به وضعیت اقتصادی مردم در دوران پهلوی، در نگاه اندیشمندان و نویسندگان غربی بپردازیم.
جیب خالی معلمان
فرانس فیتز جرالد، نویسنده سرشناس آمریکایی، مشاهدات خود از ایران را در سال 1353، در مقالهای به نام «به شاه هرچه میخواهد بدهید» که در مجله آمریکایی هارپر چاپ شد، آورده است: «وضعیت ایران، بهطور کلی، بهمراتب بدتر از کشوری مانند سوریه است که نه نفت دارد و نه ثبات سیاسی، زیرا شاه برای توسعه کشور هرگز تلاش جدیای نکرده است... ثروت کشور بیشتر به سوی خودروهای شخصی نه اتوبوس، کالاهای مصرفی و نه بهداشت عمومی و به سوی حقوق سربازان و پلیس کشور و نه آموزگاران سرازیر شده است.»
بدترین وضعیت در توزیع نابرابر درآمد
یرواند آبراهامیان در کتاب خود، درباره توزیع درآمد حاصل از فروش نفت در اواخر حکومت پهلوی مینویسد: «استراتژی رژیم سرازیرکردن ثروت نفتی به سوی نخبگان وابسته به دربار بود که بعدها کارخانه، شرکتها و واحدهای کشت و صنعت متعددی را تاسیس کردند. ثروت به لحاظ نظری، به صورت قطرهای، به پایین جریان مییافت، اما در عمل، در ایران، همانند بسیاری از دیگر کشورها، همچنان به بالا چسبیده بود و مسیرش به ردههای پایینتر نردبان اجتماعی، روزبهروز کمتر میشد. ثروت، همانند یخ در آب گرم، در فرآیند دستبهدست شدن، ذوب میشد و نتیجه آن نیز چندان تعجبآور نبود. در دهه 1950 میلادی (1330 ش)، ایران یکی از مشکلدارترین کشورهای جهان سوم به لحاظ توزیع نابرابر درآمدها بود، اما بنابر گزارش سازمان بینالمللی کار در دهه 1970 میلادی (1350 ش)، به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد.»
اجارهها 15 برابر گران شد
جان فوران درباره هزینههای زندگی مردم در اواخر حکومت پهلوی میگوید: «در سال 1351، 43.2درصد از درآمد میانگین شهرنشین به مصرف مواد غذایی رسیده است. اجارهها در سالهای 1339 تا 1354، 15 برابر شده است. در فاصله سال 1353 تا 1354، این هزینهها 200درصد و در سال 1354 تا 1355، 100درصد افزایش داشته است. تعداد خانوادههای شهرنشین که تنها در یک اتاق زندگی میکردند، از 36درصد در سال1346، به 43درصد در سال 1356 افزایش یافت.»
منبع: کتاب «صعود چهل ساله» نوشته سیدمحمدحسین راجی و سیدمحمدرضا خاتمی